گزارش مینویسد: با لگد در را شکستند
و مقتوله همان دم، اتفاقا پشتِ در بوده..
گزارش مینویسد: بارِ شیشه داشته آن زن..
گزارش مینویسد: زخم و تاول توامان بوده..
دری بودهست با گلمیخهایی، جایْ جایِ آن
گزارش مینویسد: میخِ در هم خونچکان بوده..💔
گزارش گریه کرده خط به خط، از غربتِ شویش
گزارش شرم دارد که بگوید میخ و پهلویش..
گزارش مینویسد: "زن که دست از در رها کرده
گزارش مینویسد: "زن کنیزش را صدا کرده"💔
مرورش میکنم هربار، با اندوه از اول..
نمیدانم چه بود اینها؟ گزارش بود یا مقتل؟
بمیرم؛ این خطش که سالها اندوهِ جان بوده
جوان بوده.. چرا پس قامتش همچون کمان بوده؟
چگونه زندهام، از خواندنِ این روضههای تو
چگونه من نمردم، از غمِ واغربتای تو..
تو برگشتی به آنجایی که اهلش بودهای خانم
و حیدر یکه و تنهاست! بینِ بچههای تو..
کسی نگذاشت "جانم" پشت اسمش بعد پروازت
دلیلِ گریههای او، مرورِ خندههای تو (:
اذان گفتند؛ پس این بیتها ختمِ بهخیرند و
خوشم با چند رکعت نوکریم، در عزایِ تو..
همه عمرم اگر پرسید هرکس کار و بارم چیست،
سرم بالاست مادر که "گدای تو، گدای تو.."