May 11
با دوستام نشسته بودیم تو اتوبوس.
سه تا پسرِ وروجک [تاکید میکنم وروووووجک] با مامانشون اومدن نشستن صندلیای جلوی ما.
اختلاف سنیشون انقدر کم بود که فک کردیم سه قلوان.
بشدت شبیه هم بودن، و بشدتتت شیرین و شلوغکار.
یکم تحویلشون گرفتم و بعد اونا مشغول بازی بودن.
یه خانوم اومد نشست کنارِ ما
کلا عصبی بود از اون اول
نمیشد برگردی نگاش کنی.
وسط راه برگشت به بچهها گفت بسه دیگه، هیس، مغزمو خوردین، بزرگترتونم که...
[در ادامه لفظای قشنگی بهکار نبرد 😂]
میخواستم یچیزی بگما،
ولی چون میدونستم بدتر دعوا میشه نگفتم ..
ولی تو دلم پیش خودم گفتم آخه مگه پسربچه ۳،۴ ساله این حرفارو داره؟
بچها خورد تو ذوقشون، اما دو ثانیه بعد شروع کردن.
خوشم اومد 😂 عالی بود.
واکنش بچها، از حرفای نزدهٔ منم تاثیر گذار تر بود 😂
|خانومعکاس📷|
با دوستام نشسته بودیم تو اتوبوس. سه تا پسرِ وروجک [تاکید میکنم وروووووجک] با مامانشون اومدن نشستن صن
با بچها مهربون باشید
چی تو دلشونه؟ هیچی بخدا.
کوچولوان، هواشونو داشته باشید.
همینا بعدا میشن آیندهی کشورمون
همین وروجکایی که مغزتونو میخورن ..
مراقب قلبِ لطیفِ بچها باشید.
✍🏻 خانومعکاس