eitaa logo
میوه دل من
12.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام🌹 مادران عزیزی که تجربه‌ی یک نوزاد چند ماهه و فرزند چند ساله دارند، راهنمایی بفرمایند.😍 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی ممنون از پاسخ شما🌸 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
سپاااس🌹 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میوه دل من
•┈┈┈••✾ 🌙 ﷽ 🌙 ✾••┈┈┈• 💗به طور مثال کودکی فرزندان حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) و اعمالی که فرزندان
•┈┈┈••✾ 🌙 ﷽ 🌙 ✾••┈┈┈• 💗می‌توان به همراه كودكان كاردستی درست كرد و خانه را برای ماه رمضان و شب‌های قدر با پرچم‌های سیاه ساخت دست كودكان تزئین كرد. این كار موجب می‌شود كودك در مناسبت‌ها و مناسك مذهبی نقشی داشته باشد و احیای شعائر دینی را از كودكی تمرین کند. بی‌تفاوت نبودن به مسائل دینی با چنین كارهای كوچكی در ضمیر ناخودآگاه همه انسان‌ها از سنین پایین شكل خواهد گرفت. منبع: باشگاه خبرنگاران جوان ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ •┈┈┈••✾ 🌙 🌙 ✾••┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ هر کی زودتر برداره😃 این بازی ما بعد از نماز و بین نماز هست😇 نی نی ما خیلی به مهر علاقه داره و موقع نماز هی میخواد مهر رو برداره😄 ما هم این بازی رو براش اختراع کردیم☺️ مهر رو میزاریم جلوی داداش و آبجی تا یکی شون بر داره😍👏👏 فاصله رو هم بر اساس قد چیدیم😉 یعنی آبجی یکم عقب تر می‌شینه و چون دست‌های داداشی کوچولو هست نزدیک تر می‌شینه👌😊 داداشی انقدر ذوق زده شده بود که خودش مهر رو می‌داد دست بابایی تا دوباره بزاره وسط و باهاش بازی کنن😍👏 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈• تقویت حس لامسه نی‌نی😍 من برای اینکه حواس نی نی رو تقویت کنم زیر پاهاش کاغذ کادو یا چند نوع پارچه مختلف میذارم و نی‌نی دوماهه ی ما با پاهاش اونا رو لمس میکنه😍 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ •┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ برکه🌹 جوجه اردک‌ها یکی یکی پشت سر مادرشان راه افتادند. مادر اردکه چند قدم می‌رفت، بعد می‌ایستاد و پشت سرش را نگاه می‌کرد. -کوعَه....کوعه....کوعه....بچه‌ها کسی جا نماند. جوجه‌ اردک‌ها تلو تلو می‌خوردند و دم تکان می‌دادند. -کوعه..... کوعه.....داریم میایم......داریم میایم.. صدای "کوعه...کوعه..." توی مزرعه پیچید. جوجه حنایی از پست بوته‌ها، راه رفتن و پاهای جوجه اردک‌ها را نگاه کرد. لبخندی زد و پاهایش را از هم فاصله داد. نگاهی به مادرش و بقیه جوجه ها که مشغول خوردن دانه بودند انداخت. کسی حواسش به او نبود‌ مثل جوجه اردک‌ها تلو تلو خورد و دنبال آن‌ها راه افتاد. صدایش را بالا برد. -کوعه....جیک‌....جیک....کوعه...جیک....جیک..... رفتند و رفتند تا به برکه رسیدند. خانم اردکه ایستاد و پشت سرش را نگاه کرد. جوجه حنایی پشت بوته‌ها قایم شد. خانم اردکه یکی یکی جوجه‌هایش را به آب انداخت و به آن‌ها یاد داد که شنا کنند. صدای شادی و خنده اردک‌ها همه جا پر شد. جوجه حنایی نگاهی به پاهایش کرد. انگشتهایش مثل اردک‌ها نبود و با هم فاصله داشت. کمی فکر کرد و بعد از جا پرید. دو تا برگ از بوته کنارش چید. آنها را لای انگشت‌هایش گذاشت. پاهایش را بالا آورد و تکان داد. پاهایش شبیه پاهای اردک‌ها شده‌بود. با سرعت خودش را به آب انداخت. پاهایش را تکان داد اما برگ‌ها جدا شدند و آب آن‌ها را برد. پرهایش خیس و سنگین شد. داشت به زیر آب فرو می‌رفت. با زحمت و بریده بریده گفت: -کمک..... کمک.....جیک ....جیک.... خانم اردکه صدایش را شنید و با سرعت خودش را رساند. جوجه حنایی زیر آب رفته‌بود. خانم اردکه فوری سرش را زیر آب برد و او را به دهان گرفت و بالا کشید. او را به کنار برکه برد و در زیر نور آفتاب گذاشت. جوجه حنایی شروع به سرفه کرد. یک دفعه صدای خانم مرغه بلند شد. -وای!.... جوجه حنایی!؟...... خانم اردکه گفت: -نگران نباشید به خیر گذشت. خانم مرغه بال‌هایش را روی جوجه باز کرد تا گرم شود. سرش را بوسید و گفت: - جوجه کوچلو تو باید بدانی که ما نمی‌توانیم شنا کنیم. خانم اردکه جوجه حنایی را بغل کرد و گفت: -جوجه کوچولو، خوب به ما اردک‌ها نگاه کن. پرهای ما چرب است. به همین خاطر راحت روی آب شنا می‌کنیم. پاهای ما را خداوند طوری آفریده که راحت آب‌ها را کنار بزنیم و روی آب حرکت کنیم. ولی شما انگشت و ناخن دارید برای کنار زدن خاک‌ها و پیدا کردن غذا. جوجه حنایی سرش را پایین انداخت و گفت: -بله! الان خودم فهمیدم که ما نمی‌توانیم شنا کنیم. خانم مرغه با بالش جوجه حنایی را به طرف مزرعه هل داد و گفت: -یادت باشد که دیگر به برکه نزدیک نشوی. بعد از خانم اردکه تشکر کرد و جوجه حنایی را به خانه برد. ❁فرجام پور ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄