سلام . انشاالله حالتون خوب باشه خدا خیرتون بده .با ایده های بازی که در گروه میگذارید .من یه پسر چهار و نیم ساله و یه دختر دو نیم ساله دارم دوتایی با کارتن خرما ماشین درست کردن .
#ایده_ی_شما😍👌
#مخاطبین
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
اینم خمیر بازی ما طبق دستوری ک توی گروه گذاشته بودید.
اینم اثار ما از خمیر بازی ک درست کردیم
ادمک .چکه های بارون دور قلب و خورشید محمد حسن طبق اموزش های قبلی درست کرده
#مخاطبین
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
🇮🇷#پرچم_های_نورانی🇮🇷
#دهه_فجر
فاطمه چشمهایش را باز کرد. اتاقش تاریکِ تاریک بود. یادش آمد که برای امروز پرچم ندارد. مادر در اتاقش خواب بود.
چشمهایش را مالید. به طرف کمدش رفت. دنبال کاغذ رنگی سبز و قرمز گشت. ولی نبود.
کمی فکر کرد. برگهایی از دفتر نقاشی اش جدا کرد. مداد رنگی هایش را آورد. وسط اتاقش نشست.
بالای برگه را سبز و پایین برگه را قرمز کرد.
به پرچمش نگاهی انداخت. بد نشده بود. فقط، یک چیزی کم داشت.
فاطمه نوشتهی وسط پرچم را بلد نبود.
به جایش گل کشید. نه، خوب نشد. پاکش کرد.
با ناراحتی کنار پرچم دراز کشید. چشم هایش را بست.
خیابان پر از پرچمهای کوچک و بزرگ بود. وسط همهی پرچم ها برق میزد. چقدر نورانی و قشنگ!
آسمان پر از بادکنکهای سبز و سفید و قرمز بود.
فاطمه چادر مادر را گرفت. به پرچم خودش نگاه کرد. ولی پرچمش، نور نداشت. غصه خورد.
مادر بوسه ای بر گونهی فاطمه زد.
فاطمه چشم هایش را باز کرد. وسط اتاقش خوابیده بود.
نگاهش به پرچمش افتاد.
وای خدای من! اسم خدای مهربان، وسط پرچم میدرخشید!
فاطمه پرچم را برداشت. خوب نگاهش کرد.
مادر گفت:" خوب نوشته ام؟"
فاطمه، مادر را محکم بغل کرد.
مادر مدادی را با چسب به پرچم چسباند. حالا پرچم فاطمه چوب هم داشت. مثل پرچم واقعی.
مادر گفت:"کمکم راهپیمایی شروع میشود."
فاطمه با خوشحالی بلند شد که حاضر شود.
❁ ف.حاجی زادگان «بشارت»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#داستان_کودکانه
#دهه_فجر
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
میوه دل من
مسابقه💯مسابقه💯مسابقه💯مسابقه💯 سلااام سلااااام! ❤️عیدتون مبارک❤️ میونتون با یه
سلام به همه ی عزیزان!
با آرزوی صحت و سلامتی برای شما🌹
⚠️مهلت مسابقه به پایان رسیده
إن شاءالله مراحل انتخاب بازی برتر رو فردا در کانال خواهیم داشت.🤗
سلام .خیلی ممنون از کانال کاربردی و بسیار عالیتون.
در مورد مسابقه ای که گذاشتین"بازی برای بدغذایی بچه ها "
واقعیتش من شعری که خودم ساختم رو میخونم و توی ۹۹درصد موارد جواب داده😇
دختر من ۲۲ماهه است
اولش که میذارم یه خرده با غذاش بازی کنه، بعد که میخواد بره و غذا نخوره ، سریع قاشق برمیدارم وهمزمان که قاشق رو با بازی و ریتم آهنگ جلو میبرم شروع به خوندن میکنم🗣🙃
" دارم میام دارم میام برم دهنه بهشته( اسم دخترم بهشته ست) ،مامان چشماتو ببند " بعد چشمامو میبندم دخترم غذا رو میذاره دهنش ،بعد که چشممو باز میکنم تعجب میکنم 😮 و میگم :" عه کی خورد؟" اینجا دختر بزرگم یا باباش میگه " بهشته" بعد من میخونم" ماشاءالله ماشاءالله/ بزرگ بشی ان شاءالله/ با خوردن این غذا"
اینجوری غذاش رو تا آخر میخوره 😊😊😊
✅1⃣#بازی_اول
#کاربر_سادات
#ممنونیم_از_مشارکت_شما
#مسابقه_اول
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
سلام عیدتون مبارک
بنده سه بچه دارم کوچیکه ۱سال و نیمه است. هر سه بد غذا😅
یعنی هر راهی رو بگید امتحان کردم.
گاهی وقتا از خستگی گریه میکردم. غذاهای مختلف و رنگ و شکلهای مختلف اما نمیخوردن.
خدارو شکر الان کمی بهتر شدن.
یه راه کاری که ازش بیشتر جواب گرفتم این بود که هر بار بچه ام رو جلو یه کابینت(مثل کابینت قابلمه ها و کابینت لگن و آبکش و کابینت مواد غذایی و...) میزاشتم و اون میریخت بیرون و من قاشق قاشق غذا دهنش میزاشتم. بعد از تموم شدن کابینت ها میرفتیم سراغ کمدها نقاط جدید 😁
و راه دیگری که خیلی خوب بود و الان هم استفاده میکنم. به بچه ام میگم به مامان غذا بده و اون توی دهن من غذا میزاره و من توی دهن بچه😋
بچه های من حتی پارچه پهن میکردم و بدون پیشبند و مزاحمت میزاشتم بخورن و بریزن اما از اون دسته از بچه ها بودن که دنیارو غذایی میکردن و اما دهنشون غذا نمیذاشتن😳
✅2⃣#بازی_دوم
#کاربر_یا_فاطمه_الزهرا
#ممنونیم_از_مشارکت_شما
#مسابقه_اول
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯