eitaa logo
میوه دل من
19.1هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیربنای تربیت چیست⁉️ پاسخ را از استاد گرانقدر حاج آقای فاطمی‌نیا بشنوید✨ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار دلها و بابای مهربان ❤️ داستانی کوتاه برای فرزند دلبند شما🌺 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
💠 ساخت دوربین با رول دستمال کاغذی وسایل لازم برای ساخت این کاردستی⬇️ رول دستمال کاغذی چسب نواری (ترجیحا چسب های رنگی و تزئینی) کاموا یا روبان های رنگی ماژیک وسایل تزئینی دلخواه نحوه ساخت✂️ رول های دستمال کاغذی را در اختیار کودک قرار میدهیم تا آنها را به صورت دلخواه تزئین کنند. دو رول دستمال کاغذی را با چسب به هم میچسبانیم. حالا دو طرف دوربین را سوراخ کرده یا با چسب کاموا را بچسبانید تا بند دوربین هم آماده شود. دوربین شما آماده است. یک کاردستی بدون خطر و سرگرم کننده☺️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه 1⃣ 💠 یکی بود یکی نبود، در یک جنگل زیبا و سرسبز و پر از دار و درخت خرس کوچولوی بامزه ای به اسم باتو به همراه پدر و مادر و خواهراش زندگی می کردن. بچه ها جونم شب شده بود و کم کم وقت خوابیدن باتو شده بود. مامان خرسی گفت: "توله خرس کوچولوی من باید خسته باشه” بابا خرسی گفت:” بعد از یه روز شلوغ و پر از بازی، خواب راحت و رویای شیرینی در انتظار تو هست پسرم” همونطور که پدر و مادرش برای شب بخیر گفتن داشتن باتو رو می بوسیدن، خرس کوچولوی قصه ی ما با خواب آلودگی داشت به روزی که گذرونده بود و پشت سر گذاشته بود فکر می کرد و با هیجان و شگفتی داشت فکر می کرد که امشب ممکن خواب چیو ببینه؟ ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 2⃣ 💠 باتو یادش اومد که صبح زود زیر نور گرم و درخشان خورشید روی سبزه ها دراز کشیده بود و استراحت می کرد ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 3⃣ 💠 بعد یاد این افتاد که با خواهراش که ازش بزرگتر بودن به کوهنوردی رفته بود ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 4⃣ 💠 توی برکه ی مورد علاقه ش آب تنی کرده بود ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 5⃣ 💠 و حشرات جالب و سرگرم کننده ی زیادی رو دیده بود.حتی یه کفشدوزک رو دیده بود که سه تا دونه خال زیبا و قشنگ روی یک بالش داشت و روی اون یکی بالش هیچ خالی وجود نداشت.باتو اونو روی تنه ی افتاده ی یک درخت پیدا کرده بود که مثل خرسی که روی علف ها دراز کشیده باشه روی زمین افتاده بود. ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 6⃣ 💠 اما بچه ها باتو تا اون لحظه خرس درختی بزرگ و ترسناک رو فراموش کرده بود و اونو یادش رفته بود.یعنی ممکنه امشب به خوابش بیاد؟ اگر بیاد چی؟ بافرض اینکه ممکن بود دوباره اون خرس درختی رو تو خواب ببینه تصمیم گرفت که در این باره با پدر و مادرش صحبت کنه ، پس با صدای بلند فریاد زد:” مامان، بابا” ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 7⃣ 💠 بله بچه ها باتو همه چیز رو درباره ی نگرانیش از خرس درختی ترسناک به مامان و باباش گفت. بابا خرسی گفت:” دوست داری من یه چیز خیلی خوبی برات تعریف کنم تا تو قبل از خواب به اون فکر کنی؟ فکر های خوب و قشنگ همیشه فکرهای بد و آزار دهنده رو دور میکنه و ما می تونیم با فکر کردن به چیزهای خوب و زیبا ترس ها ونگرانی ها رو از خودمون دور کنیم” باتو در حالی که سرش رو به علامت تایید تکون میداد گفت:” بله لطفا بگین” و از همین حالا در مورد خرس درختی ترسناک احساس شجاعت بیشتری میکرد. ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯