یا مهدی
دنیا بدون حضور شما رنگی ندارد
خاکستری و سیاه و سفید است
اما وقتی بیایید،دنیا رنگین کمان میشود
کی میشود بیایید و دنیایمان را رنگی کنید؟
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْـ 💐
#امام_زمان
🌸〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
#طرح_پروفایل_مهدوی
کپی با لوگوی خودتون آزاد..
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جزیره فارسی، پایانی بر افسانه بزرگترین جنگجویان تاریخ!
دولت آمریکا بارها بر قدرت ارتش خصوصا نیروی دریایی ایالات متحده تاکید کرد و بارها گفته است بیشترین هزینه هارا برایش خرج می کند!
وقتی همان تفنگداران توسط سپاه پاسداران دستگیر شدند و تصاویر گریههایشان منتشر شد، میزان راست بودن حرفهایشان هم مشخص شد!
امروز هم همان ماجرا را شاهد هستیم آن ابر قدرت کجاست؟
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
توصیه امام خامنه ای(روحی فداه) به مطالعه کتاب آزادی معنوی شهید مطهری در ماه مبارک رمضان.
خودتان را برخوردار از معارف کنید. البته راهش آشنائی با قرآن، انس با قرآن، انس با نهجالبلاغه، انس با صحیفهی سجادیه است. خیلی از این تردیدها و نگرانیها و زنگارهائی که انسان در یک مواردی در دل دارد، با مطالعهی اینها تبدیل میشود به شفافیت و روشنی؛ انسان میفهمد، راه را میشناسد، کار را میشناسد، هدف را میشناسد. مثلاً مطالعهی کتاب «گفتارهای معنوی» شهید مطهری متناسب با همین ایام ماه رمضان است.
بیانات در دیدار جمعی از شعرا ۱۳۹۰/۰۵/۲۴
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
روشنا(مبین)
🔴 بازگشت عبّاس و سراغ خانه کدخدا
✍️ #وحید_جلیلی
🔰 تاملی در "خروج" حاتمی کیا بر سینمای تهران شمالی
🔹 در طول بیش از دو دهه، در سینمای اِشغالی ایران، سهم چندانی به حدود سی درصد ایرانیها که در روستاها زندگی میکنند و بیش از هفتاد درصد ایرانیها که در شهرهای بزرگ زندگی نمیکنند؛ نرسیده است.
🔸 حتی آنها که در تهران و دیگر شهرهای بزرگ، زندگی میکنند نیز، فقط در دو حالت، امکان بازنمایی در قاب سینمای اِشغالی ایران را دارند: یا جزو طبقه مرفهِ بیهویتِ غربزده (که برای رد گم کردن و بی هیچ معیاری، طبقه “متوسط”! نامیده میشوند) باشند و یا جز نکبت و فلاکت و سیاهی و تباهی و ناامیدی و اندوه را تداعی نکنند.
✅ کمتر سالیست که حتی پنج درصد فیلم ها، دوربینشان به سمت ماجراها و قهرمانهای ِهفتاد درصد ایران (روستاها و شهرهای کوچک) بچرخد. در چنین سینمایی حاتمیکیا در بیستمین فیلمش به زیارت مزرعهداران ِروستای شهید پرور عدلآباد رفته است.
🔹 حاتمیکیا خوب میداند آن مرد که برای رحمت و نه برای قضای حاجت، هلیکوپترش در روستا مینشست؛ رفته است؛ و گزارش جشن خداحافظیاش را، رفقای فیلمساز با شوق زایدالوصفی در بوق کردند. کسانی که بیشتر از نقاط ضعفِ مهم و خسارتبارِ او با نقاط قوتش مشکل داشتند و از جمله این که برای یحییها بیش از بچه سوسولهای سعادت آباد، برای رحمتها بیش از سلبریتیها و برای عدلآباد بیش از پاستور، ارزش قائل بود.
🔸 سی سال است نزدیک به ۷۰ درصد مردم ایران از جمله حدود سی درصدی که در روستاها زندگی میکنند، اجازه ورود به هیچکدام از ایالات متحده تهران شمالی (از جمله سینما) را ندارند.
✅ اخذ ویزا برای ورود روستاییان به سینمای ایران تنها در صورتی ممکن است که قبلا دعوتنامهای از کن و برلین و ونیز و… برای نمایشِ “تباهی شان” داشته باشی و نه “انگیزه و تحرک و حماسه و فرهنگ و تلاش و آرمان و امیدشان”. و امروز تراکتور رحمت، هر کجای تهران که بایستد (از جمله خانه سینما یا هر کدام از دفاتر فیلمسازی) همان قدر غریبه و وصله ناجور است که جلوی ریاست جمهوری.
🔹 درهای “صنعتِ تخدیرِ تهران شمالی” که دوست دارند “سینمای ایران”! بنامندش، فقط به روی روستاییان ایران بسته نیست؛ در طی ۳۰ سال گذشته به ندرت یک سردار ایرانی از همت و باکری و خرازی گرفته تا زینالدین و صیاد و احمد کاظمی و قاسم سلیمانی اجازه ورود به قاب دراماتیک سینما و تلویزیون ایران را داشتهاند.
🔸هزاران دانشمند و پژوهشگر و متخصص و مخترعی که ایران را در نانو تکنولوژی، بیوتکنولوژی، هوافضا، انرژی هستهای، صنایع نظامی و غیره به ردههای اول تا هشتم جهان رساندهاند؛ اجازه ندارند در کنار تصویر پرتکرار قاچاقچیها و معتادها و دزدها و عرق خورها و لاتها و و فاحشههای مدرن و … حتی یک فریم، حتی یک پلان در این سینما و تلویزیون دیده شوند.
✅ حاتمیکیا خروج کرده است و با تراکتور از روی همه قواعد سینمای تهران شمالی -سینمایی که خود، دیرزمانی گروگانش بود- رد شده است.
🔹 تهران شمالی، سالها کوشیده است سینمایش را با شاسی بلندهای چشم پرکن و دخترکان بزک کرده و تیکههای سیاسی و شوخیهای جنسی غالب کند.
تراکتور در برابر سانتافه؛
پیرمردان و پیرزنان در برابر تینایجرهای عشوهگر،
فریاد صریح سیاسی در برابر آروغهای آنارشیستی نئوکانهای وطنی،
و منطق نجیب و محکم ایرانی در برابر پردهدری غربزدههای سخیف؛
سینمای دگراندیش انقلاب را دوباره سرافراز کرده است.
💢 اما “خروج”؛ یک نوید با خود دارد:
جنگ پارتیزانی فرزندان انقلاب در کوچه پس کوچههای سینمای ایران برای پس گرفتن سینمای گرانقدرِ ملی از تجزیهطلبان تهران شمالی، در جریان است.
و پرچم افراشتنِ حاتمیکیا در میدان، مژدهای چون حضور چمران در پاوه است.
#فرهنگی #سیاسی
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
ماه عسل98_1(1).mp3
7.65M
🎚 #فایل_صوتی_اول
🔮ماه رمضان، سپرِ دفاع انسان است؛
در برابر هجومِ دنیا و زرق و برق هایش ...
تا آسان، ماه عسلش را با خدا آغاز کند.
🎤واعظ: #استاد_شجاعی
👌مبادا از دست بدین.
#ماه_عسل
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm
🔸حلول ماه رمضان، ماه میهمانی خدا، بهار قرآن، ماه عبادتهای عاشقانه، نیایشهای عارفانه و بندگی خالصانه مبارک باد.
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm
🌺🍃همراهان گرامی «مبین» برای تعجیل در فرج آقای مان حضرت مهدی (عج) و برای پیروزی و سلامتی یاورانش در نابودی نفوذی های داخلی، آمریکا و اسرائیل، و ریشه کن شدن ویروس کرونا دعای فرج بخوانیم. 👇👇👇
✨التماس دعا✨
🍃دعای فرج🍃
🍃🌺بسماللهالرحمنالرحیم 🌺🍃
👈🌸الهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ؛
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِهِ الطّاهِرين ؛🌸
❤️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم❤️
🌿🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺🌿
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm
#نهج_البلاغه
🌸والصیام ابتلاء لاخلاص الخلق » .
💠خداوند روزه را برای آزمودن اخلاص بندگان واجب کرد.
📚 #حکمت ۲۵۲
🌺🇮🇷 @Mobin_rfm
.
✍مسلمان شدن جوان یهودی بدست امام علی(ع)
امام رضا (ع) از پدرانش نقل می کند که: جوانی یهودی پیش ابوبکر آمد و گفت: السلام علیک یا ابابکر! مردم به او هجوم آوردند و گفتند: چرا او را خلیفه نخواندی؟! ابوبکر گفت: چه می خواهی؟ گفت: پدرم بر دین یهود مرده و اموال زیادی بر جای نهاده است، ولی ما جای آنها را نمی دانیم. اگر جای آن اموال رل بگویی، به دست تو مسلمان می شوم. و غلامت می گردم و یک سوم مالم را به تو می دهم و یک سوم آن را به مهاجر و انصار می بخشم و یک سوم دیگر را خودم بر می دارم. ابوبکر گفت: ای خبث! جز خدا، هیچ کس از غیب خبر ندارد. ابوبکر برخاست و رفت. یهودی پیش عمر رفت و بر او سلام کرد و گفت: پیش ابوبکر رفتم و از او چیزی را سؤال کردم ولی مأیوس برگشتم، و اکنون از تو می پرسم و جریان را گفت. عمر نیز گفت: غیر از خدا کسی غیب را نمی داند. عاقبت، جوان یهودی در مسجد پیامبر پیش علی(ع) رفت و گفت: السلام علیک یا امیرالمؤمنین! و این سخن را به گونه ای گفت که ابوبکر و عمر نیز شنیدند. مردم او را زدند و گفتند: ای خبیث! چرا بر علی، همچون ابوبکر سلام نمی کنی، مگر نمی دانی که ابوبکر خلیفه است. یهودی گفت: به خدا سوگند از طرف خود این گونه نگفتم، بلکه در تورات اسم او را این گونه دیدم. حضرت فرمود: چه می خواهی؟ جوان گفت: پدرم بر دین یهود مرد و اموال زیادی را باقی گذاشت ولی جای آن را به ما نگفت. اگر آنها را بیرون بیاوری به دست تو ایمان می آورم. حضرت فرمود: به آن چه می گویی پایبند هستی؟ جوان گفت: بلی خدا و ملایکه و تمام حاضران را شاهد می گیرم. حضرت برگ سفیدی خواست و چیزی در آن نوشت. سپس فرمود:آیا می توانی خوب بنویسی؟. جوان یهودی گفت: بلی. فرمود: لوحه هایی را با خودت بردار و به طرف یمن برو، وقتی آنجا رسیدی صحرای برهوت را بپرس. وقتی که آنجا رفتی، هنگام غروب خورشید، بنشین. کلاغ هایی می آیند که منقارشان سیاه و سروصدا می کنند و دنبال آب می روند. وقتی که آنها را دیدی اسم پدرت را ببر و بگو: ای فلانی! من فرستاده وصی محمد(ص) هستم، با من سخن بگو! پدرت جوابت را می دهد از گنجینه ها سؤال کن، جایش را می گوید و هر چه گفت بنویس. وقتی که به خیبر برگشتی، هر آنچه در آنها نوشته ای عمل کن. یهودی رفت تا این که به یمن رسید و در جایی که علی(ع) فرموده بود نشست و کلاغ های سیاهی آمدند و صدا کردند. جوان یهودی نام پدرش را برد. پدرش جواب داد و گفت: وای بر تو چه چیزی تو را به اینجا آورده؟ چون اینجا یکی از جاهای اهل جهنم است. پسرش گفت: آمدم جای گنج ها را از تو بپرسم که کجا مخفی کرده ای. گفت: در فلان باغ در فلان مکان در فلان دیوار. جوان همه را نوشت. آن گاه پدرش گفت: وای بر تو! از محمد(ص) پیروی کن. کلاغ ها برگشتند. و جوان یهودی به سوی خیبر روانه شد و غلامان و نوکران و شتر و جوال ها را برداشت و دنبال آنچه نوشته بود رفت و گنج هایی که در ظرف های نقره و ظرف های طلا بود را بیرون آوردند، سپس آنها را بر دراز گوش بار کردند و خدمت علی(ع) آوردند. جوان نزد علی(ع) شهادتین را گفت و مسلمان شد و گفت: براستی که تو وصی محمد(ص) هستی و به حق امیرالمؤمنین هستی، چنانچه این گونه نامیده شده ای. این کاروان و درهم ها و دینارها را در جایی که خدا به تو دستور داده مصرف کن. مردم جمع شدند و گفتند: این را چگونه دانستی؟ حضرت فرمود: از رسول خدا(ص) شنیده ام. اگر می خواهید بالاتر از این را نیز به شما خبر دهم. گفتند: بلی. فرمود:روزی با رسول خدا(ص) زیر یک سقف نشسته بودیم، و من شصت و شش جای پا شمردم که همه آنها مال ملایکه بودند و تمام جای پای آنها را می شناختم و اسم و خصوصیات و زبان یک یک آنها را هم می دانستم.
🇮🇷🕊 @Mobin_rfm