مبتـلا بـہ حࢪم...(:
:)✨🕊!'
یڪۍازفرمولهاۍنزدیڪۍوارتباطقلبۍ
بامولاامامالزماناینستڪہثوابهرڪار
مستحبۍمانرابہآنحضرتبزرگوار
هدیہبڪنیم. . ،
ازنمازشبگرفتہتاشستنظروفخانہ. . !
•آقاےمن•
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
:)✨🕊!'
چشمعاشقنتواندوختڪہمعشوقنبیند. .
ناۍبلبلنتوانبستڪہبرگلنسراید. . !(:🌿
#شهیدانه
از شهدا بہ شما :
الو.........📞
صدامونو میشنوید!؟؟؟...📢
قرارمون این نبود....😔
قرارمون بـےحجابـے نبود...🥀
بےغیرتے نبود....🥀
قرار شد بعد از ماها
« راهمون » رو ادامہ بدید...💔
اما دارید « راحت » ادامہ میدید...
چفیہ هامون خونے شد 😭
تا چادرتون خاکے نشہ...
عکس ماها رو میبینید...
ولے❌عکس ما عمل میکنید...😞
ما شهید نشدیم کہ مرغ و میوه ارزان بشہ...
ما شهید شدیم کہ بـےحیایـے ارزان نشہ...
حرف آخر :
این #رسمش نبود....😓😣
😭😭 #شهدا_شرمنده_ایم
619K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#دعای_فرج🌷
وسط جاذبه ی این همه رنگ
نوڪرٺ تا به ابد رنگ شماسٺ
بی خیال همه ی مردم شهر
دلم آقا به خدا تنگ شماست😔
#امام_زمان ارواحنا فداه 💚✨
4.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صبحتون معطر به عطر #امام_زمان
برای تعجیل در فرج امام زمان،صلوات🌱
• |یــــا صــــاحـــب الــزمــــــان| •
🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊
🕊
#پـاࢪتسیونهم✋🏻🍃
#ࢪمـانهرچےتوبخواے🌸🌱
گفت: خوبم.نگران نباشید.
بدون اینکه سرشو بالا بیاره،گفت:
_از اولی که اومدم،منتظر بودم شما یا خانواده تون در این مورد چیزی بگین. برام مهم بود #اولین مطلبی که در این مورد میگین چی هست و چجوری میگین. خودمو برای هرچیزی آماده کرده بودم جز سؤالی که پرسیدین.
-یعنی به این موضوع فکر نکرده بودید؟
-بهش فکر کرده بودم ولی انتظار پرسیدنش از جانب شما،اونم به عنوان اولین سؤال نداشتم.
-انتظار داشتین چی بگم؟
-هرچیزی جز این...
نفس عمیقی کشید و گفت:
_اگه حرف دیگه ای نیست بریم پیش بقیه.
دو هفته #وقت گرفتم،...
نه برای فکر کردن. مطمئن بودم امین خیلی خوبه ولی مطمئن نبودم میتونم تو #جهادش کمکش کنم
من دو هفته وقت گرفتم تا #به_خودم فکر کنم.تا ببینم میتونم مانعش نباشم و #پرپروازش باشم.
دو هفته گذشت....
خیلی با خودم فکر کردم و خیلی از خدا #کمک خواستم.
دو ساعت قبل از اینکه خاله ی امین تماس بگیره،..
مامان اومد تو اتاقم.داشتم نمازمیخوندم. وقتی نمازم تموم شد،مامان کنارم نشست و گفت:
_به نتیجه رسیدی؟
سرمو انداختم پایین و گفتم:
_مامان،حلالم کنید،شما بخاطر من خیلی اذیت میشین...من...میخوام...با..آقای رضاپور.... ازدواج کنم.
جونم دراومد تا تونستم بگم...
مامان پیشونیمو بوسید و گفت:
_ان شاءالله خوشبخت بشی.
بعد رفت بیرون.بلند شدم و دوباره نماز خوندم...
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊