eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
25.8هزار ویدیو
343 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیراهن صبح را می‌پوشم قسمتی از آسمان را برمیدارم وبوی تازه‌ی نان را به آفتاب تعارف میکنم! هر زمان که تو: جیب‌های شعرمن را ازعادت نوشتن پرمیکنی عاشقانه‌هایم با تصویر خیالی تو مو نمیزند! صبح آدینه تون بخیر❤️ @Modafeane_harame_velayat
309.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در ایـن صبـح‌ زمستانی دعا میکنم مرغ آمین بیاید و بـر آرزوهایتان امین بگوید دلواپسی در خیالتـان نماند و آرام باشید چه چیزی از آرامش ناب خوشتر الهی که در زمستان بهترینها نصیبتون
♦️فرمانده کل سپاه و وزیر خارجه به مجلس می‌روند سلیمی - نماینده محلات در مجلس: 🔹️ در واکنش به تروریستی خواندن سپاه پاسداران از سوی اتحادیه اروپا، مجلس شورای اسلامی روز یکشنبه با حضور سردار سرلشکر حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه برای اقدام قاطع و متقابل تشکیل جلسه می‌دهد./
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥از معرکه گناه فرار کن... 🎙استاد دانشمند
به نماز جمعه و غسل جمعه بسیار اهمیت می داد از ۱۲ سالگی نمازجمعه اش ترک نشد. برای ما روایاتی می خواند که اهمیت حضور در نماز جمعه را بیان می کرد. اینکه در روایات فرمودند: قدمی که به سوی نمازجمعه برداشته میشود در پل صراط نمی لغزد و... ارشیا روزهای جمعه با پرینتر، جملاتی در وصف امام زمان عج الله می نوشت و در مسیر نمازجمعه یا در جاهایی که در دید مردم بود نصب می کرد. جملاتی به این مضمون: تا نیایی گره از کار بشر وا نشود... تک تک قدم هایم را نذر آمدنت می کنم و... جمعه آخر با سختی غسل کرد، اما دیگر توان رفتن به نمازجمعه را نداشت و راهی بیمارستان شد. ارشیا مدتی بعد و در اوایل بهمن ۹۹ در یک غروب جمعه به ملاقات پروردگار رفت. رفیق دهه هشتادی شهید هادی 📙عرش ارشیا. اثر جدید گروه شهید هادی
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️ فیلم بسیار دیدنی از مراقبت عقاب مادراز تخم ها ┄┅═✧❀💠❀✧═┅┄
13.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آمریکای ابر قدرت، مُرد! این تازه اول کار است
⭕️بیانیه تبیینی وزارت اطلاعات درباره مجازات علیرضا اکبری وزارت اطلاعات: 🔹انگلیسی‌ها زمانی که اکبری را طی دو مرحله به جاسوسی کشاندند، برای فرارش از ایران نقشه کشیدند، بیش از دو میلیون یورو به او دستمزد پرداخت کردند، خانه‌های اشرافی در وین و لندن و جنوب اسپانیا برایش تهیه کردند و خارج از روال عادی به وی کارت اقامت، سپس تابعیت و گذرنامه انگلیسی دادند؛ خوب می‌دانستند که او را به سوی چه سرنوشتی سوق می‌دهند. 🔹خیانت علیرضا اکبری به کشورش محصول بازی کثیف رژیم انگلیس، بهره‌گیری از نقاط ضعفش، و کشاندن او به مسیر وطن‌فروشی بود و عملاً همان رژیم خبیث باید پاسخگوی انحراف، خیانت و مجازات جاسوس اکبری باشد، نه آن‌که مزورانه لباس عزا به‌تن کند و بانگ خون‌خواهی وی را سر دهد. 🔹روشن است که این ضربه سخت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بر پیکره سرویس اطلاعات مخفی انگلیس (SIS) اولین اقدام ضداطلاعاتی ایران علیه انگلیس نیست و آخرین آن هم نخواهد بود. 🔹از همین رو به افرادی که به هر نحو در دام سرویس‌های جاسوسی افتاده‌اند توصیه می‌گردد با معرفی خود به وزارت اطلاعات از تخفیف در مجازات و رأفت اسلامی بهره‌مند گردند؛ در غیر این‌صورت از تعقیب و مجازات در امان نخواهند بود.
مدافعان حرم ولایت
🦋 ای در دام عنکبوت #قسمت۱۲۰ 🎬 یک هفته است که من رسما دانشجوی پزشکی شدم,بحثهای کلاس رادوست دارم,اس
أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج: 🦋پروانه ای در دام عنکبوت 🎬 استاد خیره نگاهم میکرد,یکدفعه باصدای بلند زد زیرخنده,حالا نخند کی بخند ,انگار شیرین ترین جوک دنیا رابراش تعریف کرده باشند,همینطور که خنده اش کمتر میشد اشاره کردبه یخچال گوشه ی,اتاق وگفت:پاشو به انتخاب خودت دوتا نوشیدنی بیار... رفتارش خیلی گرم تر شده بود واز حالت بهت زدگی درامده بود,دوتا لیوان از,روی یخچال برداشتم ودوتا اب پرتقال هم گذاشتم روی میز. همینطور که اب پرتقال میریختم گفت:همون روز اول که دیدمت ,احساس کردم توساخته شدی برای اسراییل والان میبینم که احساسم درست میگفته,حالا فرمولت رابده ببینم .... یک دسته کاغذ که همه را از کتابچه اهدایی ابوصالح کپی کرده بودم گذاشتم جلوش..... چشمش که به برگه ها افتاد,غرق مطالعه شد ,انگار من کنارش نبودم. بعداز یک ربع با خودکارش روی میز ضرب گرفت وگفت:احسنت,نه افرین...تااینجا که خوندم همه چی علمی ومنطقی هست...هانیه الکمال...تونخبه ای اما باید خیلی چیزها یاد بگیری. تاحالا توعمرت واکسیناسیون شدی؟؟مثلا واکسن کزاز؟؟ من:نه فکر نمیکنم اسحاق انور:خوب این خوبه,اخه همون فکری که الان به مغز تو خطور کرده,سالها پیش به مغز یهودیان متفکرونخبه رسیده ودست به کار شدندوانواع واکسیناسیون را درقالب حرف بهداشت جهانی به خورد کشورهای دیگه از جهان سوم گرفته تا حتی همین امریکای خودمون دادند,این واکسینه شدن درحالی هست که برفرض اگر یکی ازاین بیماریها را کسی بگیرد احتمال از بین رفتنش یک درصداست اما در واکسیناسیون احتمال مرگ افرادی که حساسیت دارند ده برابر میشه,یعنی مرگ ده درصد...قسمت اعظم کسانی هم که نمیمیرند دراینده وبزرگسالیشان مشکلات عمده ای مثل عقیم شدن دایمشان است وکمترین ضررش اینه که بهره ی هوشی هر فردی که واکسینه میشود از فردی که نمیشه درشرایط مساوی,بسیار پایین تر است ,یعنی هر واکسن مقداری ازسلولهای مغز طرف را میکشد....دقیقا طرح ارسالی تو منتهاخیلی لطیفانه تر وآرام تر ودرطی سالها خودش را نشان میدهد... غرق صحبتهای اسحاق انور شده بودم وباخودم فکر میکردم عجب ادمهای پستی هستند که باحرف انور به خودم امدم. اسحاق انور نگاهی به ساعتش کرد وبالبخندی که باصورت اخموش بیگانه بود بلندشدوگفت:خوب خانم الکمال ,یک ربع از کلاس بعدی من هم صرف شما شد که باید بعدها جبران کنی,حالا شماره ات رابذار روی میز,,سرفرصت که طرحت رابررسی کردم,بهت اطلاع میدم,البته دوست ندارم داخل دانشگاه به کس دیگه ای بگی....این طرحت فعلا بین من وشما میمونه. همینطور که سرم رابه علامت بله تکان میدادم ,شمارم رانوشتم وگذاشتم روی میز.....بازم گیج ومنگ بودم. منظور اسحاق انور از جبران کردن چی چی بود؟؟ باید به علی بگم....سرشار از احساسات بد بودم که از اتاق انور اومدم بیرون... دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
ای در دام عنکبوت 🎬 خیلی دوست داشتم خودم ا زودتر به خانه برسانم وبه علی اطلاع بدهم,دوباره قامت زیبای علی جلوی در ورودی که با تکان دادن دست وسروتمام اعضا وجوارحش ,خودش رامیکشت تا توجه ام را جلب کند,یه کم شیطان شدم,سرم را انداختم پایین,انگار ندیدمش وخیلی راحت از کنارش رد شدم. صدای علی بود پشت سرم:عه بانووو,نازبانو,دکتر...خدایا شکرت بانوی نازنینم کوروکر شد رفت پی کارش خخخخ ومحکم دست مردانه اش دستم راگرفت... من:عه تویی؟!فکر کردم روحت هست خخخخ علی:عجب......حالا دیگه همسرگرامت هم نمیشناسی ,برگو چه به خوردت دادند که تمام زندگی ات,داروندارت,پناه گاه امنت وغلامت را نشناختی؟😉 من:شناختمت ,تازه من از,فرسنگها بوت راحس میکنم آقااا,خواستم سربه سرت بذارم,علی.....نمدونی چی چی شد.... علی:حدس میزنم,حالابزار برسیم خونه ,توهم نمدونی چی چی شده.... بازم علی برد, دوباره حس کنجکاویم به غلیان افتاد,یعنی چی شده؟ علی:صبرکن دخترک فضول,اینبار دیگه چیزی نیست که بخوای دزدکی بری سروقت کیفم...اشاره کرد به سرش وادامه داد:اینجاست... نهار ونماز و....تمام شد یک چایی عراقی ریختم ونشستم روی مبل وگفتم:علی من بگم یا تومیگی؟؟ علی زد زیرخنده وگفت:بیچاره این یهودیا که انتر دست من وتو شدن. درحالی که خیره شده بودم توچشاش گفتم:نه بیچاره یک دنیا که بازیچه دست این خناثان شدند وشروع کردم به تعریف هرچه که دیده وشنیده بودم... علی:نه عالیه....افرین ....امیدوارم طی همین روزها خبرهای بهتری بشه,یعنی تویک نفوذی بالفطره ای....زاده شدی که سراز کار شیاطین دراوری.. من:حالا توبگو چی شده,بگو که دارم از کنجکاوی میترکم. علی:به چشم ای همسر فضولک خودم...وشروع به گفتن کرد. دارد... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️