🌤زندگینامه شهید بزرگوار حسین کشتکار
💐🍃حسین کشتکار در اول بهمن سال ۱۳۴۴ در شهر مذهبی قم به دنیا آمد. دوران کودکی بسیار چابک، شجاع و بیباک بود و قلب بسیار پاک و مهربانی داشت.
🌹🌿از شش سالگی پا به مدرسه گذاشت از نظر درس در سطح متوسطی بود اما در ریاضی پیشرفت چشمگیری داشت. در سال سوم راهنمایی آغوش مادر را برای همیشه از دست داد.
با شروع جرقههای انقلاب با اینکه سن کمی داشت همانند دیگر مردم به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و در همه راهپیماییها فعالانه حضور پیدا میکرد.
🌸🍃با شروع جنگ تحمیلی دست از تحصیل کشید و آموزشهای نظامی را در ستاد مقاومت چهار مردان فرا گرفت. در همین حین پدرش را هم از دست داد.
مدتی بعد برای اولین بار به جبهههای غرب اعزام شد و پس از مدتی از غرب برگشت تا اینکه بهعنوان عضو رسمی بسیج سپاه مسئولیتهایی در ستاد و مقاومتهای ناحیه ۱۰ و ۷ به عهده گرفت تا اینکه بهعنوان پاسدار در لشکر ۱۷ علی بن بی طالب ثبت نام نمود در واحد کاتیوشا شروع به فعالیت نمود.
🌺🍃حسین در عملیاتهای مختلفی مانند عملیات والفجر مقدماتی، بدر، عاشورا و خیبر حضور داشت.
🦋🥀سرانجام در ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ در عملیات والفجر ۸ هنگام نماز ظهر در منطقه فاو با ترکش راکت هواپیما دشمن به شهادت رسید و در قطعه ۸ گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) قم آرام گرفت.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
💠✨برشی از یکی از نامههای شهید والامقام حسین کشتکار
برادران از اینکه توفیق یافتم کـه قـلـم را از جوهرش برگیرم و لحظهای را با شما بگذرانم خدا را شکر میکنم،
آری برادران امیدوارم و میدانم که همراه با رنج و زحمتی که میکشید لحظهای از یاد خدا غافل نیستید اما در جبههها این واقعیت بیشتر نمودار است.
🔆«برادرانم من در جبهه درسهایی از شهادت، شهامت، ایثار و شجاعت آموختم که هرگز در طی دوران زندگی به آنها نیافتم، برادرانم من این راه را با چشم باز و شناختی کامل پیدا نمودم پس شما بدانید که هرکسی وظیفهای دارد.
🌻🌿از شما میخواهم که صبر را در جلوی خـود قرار دهید، برادرانم و ای همه کسانی که شاید این نامه را بخوانید بدانید که شهادت یگانه پرواز ملکوتی عاشقان است بهسوی معبود که تمامی عزیزان شهید گلگون خفتگانمان چون حسین فاطمه(س) برگزیدند شما دعا کنید که ما از گناهان دور شویم و بهسوی او برویم».
♦️گریزی به جملاتی از شهید آوینی در وصف مردان خدا:
🌱«اگر آزاد مردان این عالم را خیال اندر خیال دانسته اند از آن است که این جهان در نزد عقل ظاهر بین ما بر سلسله ای از اعتبارات و انتزاعات و توهمات بنا گشته که لازمه حیات دنیایی است حال که آن را در حقیقت نفس الامری آن چیز دیگری است که تا آن اعتبارات رفع و رفض نشود انسان حقیقت وجود خود را در جهان باز نمی یابد.
یار معقول عقل هیچ نیست و چگونه تواند بود آن جا که لا تدرکه الابصار و لا تکنفه العقول و هو یدرک الابصار و یکنف العقول و لا یحیصلون بشی ء من علمه إلا بما شاء و قد احاط بکل شی ء علمأ
این جا که عالم عقل است ، آن چه را که معقول واقع نشود راز می خوانند اما راز تنها منتهی به این معنا نیست ؛ عالم راز از آن جا آغاز می شود که عقل به سدرة المنتهی می رسد.
💥راز بی نشان است و رمز نشان بی نشان اشاره ای و دیگر هیچ، عالم وجود ، عالم نشانه هاست و عالم بی نشان ، فراسوی وجود در دیار نادیار عدم است و راه از فنا می گذرد. تا خود باقی است ، عقل باقی است و حَیَّز وجود عقل ، اعتبار واقع شود، راز نیست ، عقل تنها برآنچه احاطه پذیر است علم می یابد و عالم راز عالم عدم تنهایی است که به حریم آن می توان واصل شد، اما نه به قدم علم که جز به معقولات متناهی راه نمی برد. یار معلقول عقل هیچ نیست و همین سرچشمه راز در عالم وجود است.
⭐️در چشم عاشق جز معشوق هیچ چیز نیست. با عاشق بگو در کار عاشق عقل ورزد نمی تواند. با عاشق بگو که در کار عشق انصاف دهد نمی تواند . عشق همواره فراتر از عدل و عقل می نشیند ؛ جنون نیز و اصلأ عشاق می گویند این جنون عین عدل و عقل است.
☘عاقلان می گویند خداوند عادل است. عاشقان می گویند : به عدل آن است که معشوق می کند. عاقلان چون گرفتار بلا شوند ، گویند شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد ، اما عاشقان چون در معرکه بلا در آیند گویند:
اگر بادیگرانش بود میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی ؟
بشر همواره به یک عهد ثابت ازلی در وجود خویش رجوع دارد و اگر هزارسال نیز از این عهد ازلی بعد پیدا کند ، باز هم عاقبت باز خواهد گشت.
❣عاشقان عاشق بلایند. دُرَّ حیات در احتجاب صدف عشق است و آن را جز در اقیانوس بلا نمی توان یافت؛ در ژرفای اقیانوس بلا . عاشقان غواصان این بحرند و اگر مجنون نباشد چگونه به دریا زنند ؟
کار عشق به شیدایی و جنون کشیدن و کار جنون به تغزل ؛ تغزل ذات هنر است. جنون سرچشمه هنر است و همه از آن زمزمه های بی خودانه ، آغلز می شود که عاشق با خود دارد، در تنهایی جنونش را می سراید
آدم را به این مهبط عقل فرود آورده اند تا از علم فراق درس عشق بیاموزد و شوق وصل و ... و مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت می توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است و مایه اصلی هنر نیز همین غم غربت است که با اوست. از آغاز تا انجام».
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 نماهنگ #یادِ_دوست
📌به یاد مردانِ مردی که بودنمان امنیتمان را مدیونشان هستیم
شادی روح پاک شهدا صلوات🌹
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🚩هم نوا برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨100🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫 و قرائت ســـــــــوره یس💫 به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و شهید حسین کشتکار✨
🎁فایل صوتی زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6007
🎁فایل pdf متن و ترجمه زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6008
🎁فایل صوتی به همراه متن سوره یس
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/7638
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
مدافعان حرم ولایت
رمان واقعی #تجسم_شیطان #قسمت_شصت_چهارم🎬: هال پر نور تر از همیشه بود، انگار اشعه های درخشان خورشید ،
رمان واقعی
#تجسم_شیطان
#قسمت_شصت_پنجم 🎬:
فتانه توی خانهٔ آقای عظیمی بزرگ آقا مسلم که برادر آقا محمود بود و ساکن قم بودند ، مانند مرغ سرکنده راه میرفت و هی خود خوری می کرد، گاهی می ایستاد و رو به آقا مسلم که بزرگ خاندان بود می کرد و میگفت: ببین شما به عنوان بزرگتر باید جلوی این وصلت را بگیرید، من بوی خوشی از این اوضاع نمیشنوم، اگر روح الله این دختره را بگیره، عاقبتش همون عاقبت محمود هست که زنش ولش کرد و رفت، دختری که مهریه اش۶۱۴ سکه باشه، معلومه که به خاطر رسیدن به این سکه ها میره دادگاه و مهریه را میذاره اجرا و گور بابای شوهر...و بعد خیره در چشمان آقامسلم با لحنی ملتمسانه ادامه داد: خواهش می کنم اگر راه داره جلوی این ازدواج را بگیرید.
آقا مسلم همانطور که دانه های تسبیح سیاه رنگ دانه درشت را با دستش تندتند جابه جا میکرد، سری تکان داد و گفت: لا اله الاالله ، چی می گی زن داداش؟! الان اون دختر عقد کردهٔ روح الله هست، یک هفته پیش که بی سرو صدا رفتین محضر و عقدش کردین، می بایست این فکرا را بکنید و این حرفها را بزنید، الان دیگه وقتی نیست اینجور حرفا زد.
فتانه که انگار می خواست به هر ترتیبی شده به خواسته اش برسد، مانند بچه ای لجباز پایش را به زمین کوبید وگفت: من نمی دونم بایددد جلوی این وصلت را گرفت، حالا چه جوری؟! من نمیدونم، شما که درس خونده اید و سری توی سرا دارید،باید بهتر بدونید، والا قرار شد بعد عقد محضری یه بله برون ساده بگیریم، خانم خانما رفته بیش از صد تا مهمون دعوت کرده، نمی دونم سفره عقد سفارش داده و از همه بدتر رفته تو بهترین آرایشگاه شهر که خدا تومن پول میگیرن نوبت گرفته، آخه این پسرهٔ یک لا قبا از کجا آورده خرج قرت و فرت این دختره بکنه هااا؟!
آقا مسلم نگاهی از سر تاسف به فتانه کرد و گفت: ببین خوب دختره حتما آرزو داره، مهمون دعوت کردن تو خونه خودشونه، مگه اومدن رو سر تو که اینقدر جلز و ولز می کنی؟! بعدم عقد رسمی کردن، الان این دوتا زن و شوهرن نمیشه مجلس را به خاطر حرفای تو بهم زد..
فتانه که از شدت عصبانیت چشمانش سرخ شده بود، فریادی زد و گفت: من میگم باید بهم بخوره، باید بخوره، اینا هنوز یک روز هم با هم نبودن پس زن و شوهر حساب نمیشن..
در همین حین روح الله که قامت مردانه اش در کت و شلوار طوسی رنگ مردانه تر شده بود و بوی ادکلنش فضا را پر کرده بود داخل شد و گفت: باید برم آرایشگاه دنبال فاطمه، خیلی وقته آماده شده،حیرونه، گناه داره...
فتانه که با این حرف عصبانیتش بیشتر شده بود ، جلوی روح الله ایستاد و یقه لباسش را محکم گرفت و گفت: به درک که حیرونه، گناه من دارم، گناه پدر بدبختت داره که نمیفهمه چه بلایی قراره سرش بیاد و دو روز دیگه باید مهریه این خوشگل خانم را بده..
روح الله که انگار تمام عالم بر سرش خراب شده بود، می خواست حرفی بزند که محمود از پشت سرش بیرون آمد و رو به فتانه گفت: به توربطی نداره ضعیفه، برو کنار تا دندونات را توی دهنت را خورد نکردم..
فتانه که از لحن محمود ترسیده بود، خودش را به انتهای هال کشید و همانطور که دندانی بهم می سایید زیر لب گفت: نشونتون میدم یک من ماست چقدر کره داره، اگر گذاشتم زندگی اینا رنگ و روی زندگی آدمیزاد داشته باشه، فتانه نیستم..
ادامه دارد..
📝به قلم:ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️