eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
19.2هزار ویدیو
207 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ از علیه سلام آموختم که: 🍃بیمار شفا خواهد یافت... 🍂و غایب بازخواهد گشت... 🍃و غمگین خوشحال خواهد شد... 🍂و سختی ها بر طرف خواهد شد... 🍃و آرزوها متحقق خواهند شد... 🍂و اگر الله نخواهد، کسی نمیتواند کسی را خوارو ذلیل کند... 🍃و الله به هر شخصی که بخواهد عزت وسربلندی میدهد... ✌️پس دلت را به الله وابسته کن و بجز او از کسی امید نداشته باش. همیشه خیر و خوبی خواهی یافت❣ 🦋👇 ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈ @Modafeane_harame_velayat 🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمام کلیپ های آقای قرائتی یه طرف این یه طرف👏💥 ‌ حیف تو که شیعه هستی؟ چرا سنی نیستی⁉️‌ ‌ هیچکس نمیتونه جواب این یک دقیقه رو بده👏‌ تا جایی که میتونید پخش کنید 🌱 حقانیت تشیع و امام علی علیه السلام 👆🌹🌹🍃 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند درصد به بندگان شکور خداوند شبیه هستیم؟ خیلی خیلی زیباست👌👌👏👏 📝صفت شکر خود را با این کلیپ بسنجید @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امید داشته باش 🌱 🦋روزی شیطان اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد. همۀ مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل غرور، شهوت، خشم، حسادت و دیگر شرارت ها را عرضه کرد. در میانِ همۀ وسایل، یکی از آنها بسیار کهنه بود و بهای گرانی داشت. کسی پرسید: این چیست؟ شیطان: این نا امیدی است. شخص گفت: چرا اینقدر گران است؟ شیطان گفت: این موثرترین وسیله من است، هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم، برای همین اینقدر کهنه است. مراقب «اميدمان» باشيم...! @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا فاطمه زهرا(س): در قعر تاریکی، جایی که دیگر امید نوری نیست؛ گاهی دستی می‌آید و بالا می‌کشد تو را! رجب، ماه طناب انداختنِ خود خداست، برای بنده‌ای که گم شده !@Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️دلتنگی خدا ...! 🎙 الإمامُ عليٌّ (ع) : إذا رَأيتَ اللّه َ سُبحانَهُ يُتابِعُ علَيكَ البلاءَ فقَد أيْقَظَكَ . امام علی (ع): هرگاه ديدى خداوند سبحان پياپى بر تو بلا نازل مى كند هر آينه تو را بيدار باش داده است (تا دچار غفلت و بی خبری نشوی) . 📙غرر الحكم : 4046 ـ 4047 . 🦋🦋🌸🌸
🔴تنها زندانی باقیمانده ایرانی در تاجیکستان به کشور منتقل شد 🔹سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان: ‏با پیگیری و رایزنی‌های سفارت و هماهنگی‌های به عمل آمده با وزارت امورخارجه و وزارت دادگستری جمهوری اسلامی ایران و مساعدت مقامات قضایی جمهوری تاجیکستان و در چارچوب موافقتنامه انتقال محکومان بین دو کشور، تنها زندانی باقیمانده ایرانی در تاجیکستان، امروز(۲۹ دی ماه)به کشورمان منتقل شد. ✅@Modafeane_harame_velayat
مدافعان حرم ولایت
🦋ای در دام عنکبوت #نویسنده خانم ط_حسینی #قسمت۱۱۰ 🎬 علی:بله جانم برات بگه سلما خانم،بله اسراییل میش
أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج 🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_ حسینی 🎬 امروز بعداز یکهفته که از ازمایش دادن ما گذشته,راهی سفریم ،دلم گرفته ,درسته این چند وقته از خانه بیرون نیامدم اما دلم خوش بود که تو شهر خودم هستم,جایی نفس میکشم که بوی پدر ومادرولیلا را میدهد وهراز گاهی با عماد وطارق هم تلفنی صحبت میکردم ,اما با رفتن به خانه ی عنکبوت همین دلخوشی های کوچک هم ازمن گرفته میشود,علی میگه این گوشی امنیتی که راحت باهاش تماس میگرفتم را باید پس بدیم,چون امکان دارد توبازرسی اسراییلیا لوبره وما بدون هیچ وسیله ای ارتباطی باید قدم به مکان جدیدی بگذاریم,ابوصالح واون ارگانی که نمیدونم کیه وچیه,قول حمایت همه جانبه داده اند ,حتی برای من وعلی حقوق ماهانه درنظر گرفته اند تا اونجا که هستیم از این بابت مشکلی نداشته باشیم.اما علی مخالف هست ومیگه تا کارمفیدی انجام نداده ام به خودم این حق را نمیدهم که از بیت المال مسلمین استفاده کنم,یه سرمایه کوچکی جورکرده تا وقتی اونجا مستقر شدیم وتا کار مناسبی راه بیاندازد,کفاف زندگی دونفرمان را میدهد.... دل توی دلم نیست....نمیدونم قراره چی پیش بیاد اما توکل کردم برخدا ویاری میجویم از حجت زنده اش,مهدی زهراس... ازامروز قرارگذاشتیم توهیچ شرایطی اسامی اصلیمون را صدا نزنیم .عه علی داره صدام میزنه... علی:هانیه جان ,بیا دیگه ,چمدانها هم بردم,دل بکن از این اسباب اثاثیه ها,قول میدم توسرزمین موعود بهترش رابرات بخرم. علی گفته بود نباید قران را همرام بیارم اما دلم نمیومد قران طارق را جا بگذارم ,پس یک شب قبل از رفتن بااحتیاط کامل علی ,من را به خانه خودمان برد....همه جا سوت وکور بود,اول رفتم داخل زیر زمین,تخت چوبی سرجاش بود,قران را گذاشتم توکشو زیر تخت البته به طارق گفتم که میگذارمش اونجا,رفتم بالا ,صبرکردم چشام به تاریکی عادت کنه خدای من خونه ی پدری ام, کلا غارت شده بود ,دیگه خبری از تک وتوک وسیله هایی که مونده بود,نبود....اخرین نگاه هام را توتاریکی به کل خونه مون ,خونه ای که یاداور بچگیام,یاداور شیرین ترین لحظات زندگی ام وتلخ ترین ساعات عمرم بود,انداختم. همراه علی به حیاط پشتی خونه رفتم وخودم را انداختم روقبر لیلا.....گفتم که عماد را پیدا کردم,گفتم که راهی سفرم و... همینجور که گریه میکردم ,دستان گرم علی دوباره من رااز حال وهوای غمبارم بیرون اورد ودوباره بااحتیاط کامل برگشتیم اپارتمان... علی:هانیه کجایی؟؟ من:امدم هارون جان,امدم وباعجله به سمت سرنوشتی نامعلوم رفتم.... ... ‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 چیزایی را که میدیدم خیلی باتصوراتم فرق داشت ,اخه عراق که بودیم وماهواره را روشن میکردیم ,مملوبود از فیلمهای هالییوودی که نشان میداد جوامع غرب ویهودی و...مردمش درپوشش آزاد بودند یعنی آزادیی که مساوی با برهنگی بود اما اینجا زنان وحتی مردان ,بسیار پوشیده بودند اکثر زنان دامن وپیراهن های بلند وبعضی که بلوز وشلوار بودند,لباسشان انقدر گشاد بود که حجم اندامشان قابل دیدن نبود... علی همینطور که دستم راگرفته بود گفت:چیه؟خیلی ساکتی,ببینم توفکری؟ من:علی ,از پوشش اینها درتعجبم... علی خنده ای کرد وگفت:این اسراییلیا هرچی خوبی هست برای خودشان میخوان ومبتذلات را برای کشورهای اسلامی سوغات میدهند.... سلما داخل این خیابان رانگاه کن...حداقل ,تابلو چندین کارگاه خیاطی به چشم میخورد ,شرط میبندم قسمت اعظمشان لباسهای عریان وبرهنه طراحی میکنند تا برای کشورهای اسلامی صادرکنند وبرهنگی را یک امر روشنفکری جامیزنند تا فساد را درکشورهای ما زیاد کنند درعوض, مجلس این کشورغاصب حکم میکند یعنی قانون کشورش اینه که افراد بالای چهارده سال حق پوشیدن لباسهای بدنما وتحریک کننده ندارند واگرکسی خلاف این امر انجام دهد جریمه میشود,این قانون اگر داخل یک کشور اسلامی بخواداجرا بشه همین کثافتها توبوق وکرنا میکنن که توفلان کشور ازادی نیست ومردم حتی توپوشش لباس ازادی ندارند اما به خودشون که میرسه لال میشن,چون میدونن کاردرست همین است. اینه که الان تو داخل کشورغاصب اسراییل قدم میزنی واما فکر میکنی,تویک شهر مذهبی ومسلمان هستی. باخودم فکر میکردم ,عجب موز مارهای هستند این صهیونیست ها,کاش میتوانستم هرچه که میبینم برای جوانان شیعه ی دنیا بگم واگاهشون کنم.... همین موقع رسیدیم به ادرسی که هارون هتلی داده بود. علی داخل دفتر املاک شد وشروع به صحبت کرد. اون اقا,عکس وتصاویر خونه هایی راکه برای اجاره گذاشته بودند را نشانمان داد وبالاخره از بین کلی خونه,یک خونه جم وجور ونقلی که برای ما دونفر مناسب باشه,پسندیدیم. البته املاکی ,میگفت تا کارت دایم اقامتمان را نبینه قراردادکلی رانمینویسه. قرار شد من وعلی فردا بریم دنبال کارت اقامت,اما نمیدونستم که فردا باچه عجایبی روبه رو میشوم. دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 خسته وکوفته برگشتیم هتل,قبل از برگشتن ،علی دوتا گوشی لمسی خرید,قیمتهاشون خیلی پایین بود ومتوجه شدم اینااهدایی کشورهای خبیثی هست که این رژیم را علم کردند وهمه نوع امکاناتی باکمترین قیمت ویا مجانی دراختیارشون قرارمیدن تا بکشن وغارت کنن واب هم تودلشون تکون نخوره. این ناجنسها همه چی راغارت میکنن مثلابیرون هتل فلافل خود عراق رابه اسم فلافل مخصوص تل آویو به خوردمان دادند. خسته از یک روز پرماجرا,نماز را به جماعت اقامون خوندیم ومیخواستم بخوابم که یادم امد تورات زیر تشکه,درسته توراتش ,تورات واقعی نبود وهرکسی رسیده یه چی ازش کم کرده ,یااضافه کرده وتحریف شده بود اما بازم اسم خدا وپیامبرش داخلش بود,اززیرتشک برش داشتم وگذاشتم لب پنجره واومدم بخوابم ,دیدم علی مثل یک بچه ی کوچلو توخودش جمع شده ومثل فرشته ها خوابیده. این مدتی که باعلی بودم,میدونستم ,شبها زود میخوابه ویک ساعت قبل از اذان صبح پامیشه ونمازشب میخونه وتا اذان باخدا مناجات میکنه وهمیشه به من هم توصیه میکنه ,نماز شبم رابخوانم والبته که منم اغلب اوقات میخوانم,تمام نمازها لذت خاص خودش را دارد اما نمازشب یه چیز دیگه است,خیلی خوشمزه است☺️ اولین طلوع خورشید را درسرزمینهای اشغالی باهم دیدیم وراهی اداره مهاجرت شدیم,تاببینیم چی پیش میاد. وارد ادره شدیم واز نگهبان ورودی ,اتاق مسوول مورد نظرمون را پرسیدیم. وارد اتاق شدیم,یا ما زود امده بودیم ,یا واقعا اینجا خلوت بود,کسی جزما نبود. علی مدارکمون را روی میز گذاشت وسلام کرد,اقایی که پشت میزبود از زیر عینکش نگاهی کردسرش رابه علامت علیک سلام تکان دادوگفت:کارت موقت لطفا... یه ربع با مدارک ما ور رفت وبعد رو به علی کرد وگفت:اینطوری که معلومه,شما درستون را دررشته ی شیمی هسته ای تمام کردید وخانومتان دررشته ی پزشکی ناتمام... ببینید اینجا دیگه مملکت شماست وبرای خودش قانونهایی داره,برای مثال تمام افرادی دراین کشور زندگی میکنند وبالای ۱۸سال دارند باید سربازی بروند ,اقایون ۲سال وهشت ماه وخانومها دو سال وشما ازاین قانون مستثنی نیستید. وای این چی داشت میگفت,یعنی من وعلی………؟؟!! دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 نا خوداگاه از دهنم پرید,سربازی؟؟ علی خیلی با طمانینه یه نگاه بهم کرد,یعنی اروم باش وروبه اقاهه گفت:اما یه جاهایی استثنا قایل میشن دیگه,مگه نه؟؟ اقاهه:اون که بله,مثلا اگر خانمتون بخوان درسشون را ادامه بدهند یاخودتون بخواین مدارج بالاتر راطی کنید ,بارعایت یک سری,شرط وشروط ازسربازی معاف میشید. نفس راحتی کشیدم که اقاهه ادامه داد:یه موضوع دیگه هم هست,اینجا تمام افرادش,کوچک وبزرگ فرق نمیکنه از همون ابتدایی باید زبان عربی وفارسی رامثل زبان مادری بلد باشند,شما که عربید,ایا فارسی هم بلدید؟ علی:نه متاسفانه,حالا چکارباید کنیم. اقاهه :خوب باید ازهمین فردا شروع کنید یک نامه براتون مینویسم ومعرفیتون میکنم به دانشگاه شیعه شناسی تل آویو وهمزمان با ادامه تحصیل دررشته ی تخصصیتون یا کارتون ,باید به این دانشگاه هم برید که هم زبان فارسی را یاد بگیرید هم از,اصول ودین شیعه سردربیارین,اینم جز قوانین اینجاست وبعد از داخل کشو,دوتا سیم کارت دراورد وگفت.اگر سیمکارت دیگه ای دارید ,کناربگذارید واز امروز ازاین دوتا سیمکارت استفاده کنید . درضمن باید جواب ازمایشاتتان بیاد تا بتونیم کارت دایم براتون صادرکنیم,هروقت این مراحل انجام شد وکارت دایم صادرشد ,باتماس به شماره همین سیمکارتها به شما اطلاع میدیم تا برای دریافت کارت اینجا تشریف بیارید. دیگه کاری نداشتیم ,هرچی میباید بدونیم را گفت,پس خداحافظی کردیم وامدیم بیرون. علی:حالا باید بریم دانشگاه تا مدارک تو یعنی هانیه ومن را با مدارک اینجا مطابقت بدهند تا ببینیم چی چی میگن وچطوری باید ادامه تحصیل بدهیم. همینجور که به خاطر شنیده هام گیج ومنگ بودم,باعلی به طرف دانشگاه رفتیم. دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 یک هفته از مستقر شدنمان دراسراییل میگذرد,یک هفته ای که همه چیز وهمه کس باعث تعجبم میشد ,اما الان کم کم برایم عادی شده ,اخه متوجه شدم که اسراییل,فقط وفقط بنا شده تا بااسلام ناب محمدی که همان اسلام شیعی هست ,مبارزه کند,بنا شده که در اخرالزمان حزبی باشد تا جلوی حزب الله بایستد وروز معلوم که درقران امده(روز معلوم اشاره به روزی دارد که شیطان توسط حجت زنده ی خدا ازبین میرود واین اشاره درقران امده است)را به عقب بیاندازد یعنی برای ابلیس وقت بخرد. حالا میدانم چرا برای یک بچه ی اسراییلی واجب است اصول شیعه رابداند,واجب است که زبان عربی وفارسی رایاد بگیرد چون در روایات تلمود برای بنی اسراییل این است که:شما توسط حزب خدا درزمین که زبانشان رانمیفهمید ,نابود میشوید واینها میخواهند زبان مارا بفهمند تاازنابودی بگریزند اما نمیدانند که از قانون الهی که همان نابودی ظالم است,نمی توان گریخت. من قرارشد ازفردا به دانشگاه طب بروم وهمزمان زبان فارسی رایاد بگیرم,به علی هم گفته اند که باید کارشناش خبره شیعه شناسی شود وانگار قراراست از وجودش بعدازاموزش استفاده ها کنند,نمیدانم کارمن سحت ترخواهد بود یاازعلی ,علی میگوید خودت رااماده کن چون چیزهایی میبینی که هرکدامش برای ازبین بردن روحیه ات کفایت میکند. اما من توکل کردم به خدایم ومیدانم به گفته ی قران,سست ترین خانه ها,خانه ی عنکبوت است. قرار داد خانه هم با گرفتن,کارت دایم ,نوشتیم والان درراه رفتن به منزلمان هستیم. برای اینکه درخانه جدید راحت باشیم,تورات هانیه را که حاوی میکروفن وردیاب بود در پنجره ی هتل ,مصلحتی جا گذاشتم ,تا بتوانم به راحتی باعلی,صحبت کنم ,اما علی میگوید خانه جدید را باید پاکسازی کند. یادم رفتم بگم,دیروز علی چندساعتی غیبش زد ,دلم به شور افتاد ووقتی که بالاخره پیدایش شد,متوجه شدم یک کتاب مشکوک همراهش بود که فقط شکلش کتاب بودو..... دارد..... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 همه جای خانه را وارسی کرد,حتی زیر مبلها بالای لامپ وپرده و...اما چیزی نبود ,انگار اونا خیلی به کارشون مطمین بودند وخیالشون بابت تورات راحت بود,اما ما زرنگتراز یهودیهای خبیث بودیم,اخه مایه بچه شیعه هستیم وذکاوتمون رنگ وبوی علی ع را دارد. علی:همه جا امن وامان است نازبانو,بفرمایید تاباهم دستی به سروروی آشیانه ی مهرمان درقلب خانه عنکبوت بکشیم. بعداز دوساعتی تلاش,بالاخره خونه تمیزومرتب ودلخواه شد,خانه ای که با مبلهای راحتی قهوهای رنگ وپرده های کرم رنگ تجهیزشده بود. داشتم کتابچه اهدایی ابوصالح را میخواندم که با تلنگری که به دماغم خورد متوجه علی شدم. علی:میبینم که غرررق شدی دردنیای کتاب... من:علی ,میترسم ,یعنی از پسش برمیام؟ علی:معلومه که برمیای ,چرا نیای؟نگاه مهربان خدا ودست با کفایت مهدی زهرا س پشتیبانت است واشاره به خودش کرد وادامه داد:این غلام حلقه به گوشت هم که همه جا میپایدت خخخخ من:اینجا نوشته یه اسحاق انور نامی هست که باید قاپش رابدزدم,یعنی توجهش راجلب کنم وسراز کارش درارم. علی :توکل کن ,تومیتونی,منم فردا باید به دانشگاه شیعه شناسی برم که چسپیده به دانشگاه شماست یعنی یه جاست دیگه وبعدش باید دنبال یه کاری که درامدی برامون داشته باشد,فکرش راکردم ,حمایت هم میشم...یه نقشه هایی دارم که اگر درست ازکار دربیاد ریشه ی این عنکبوتان را میکنیم...رسواشون میکنیم. میدونستم هرچه اصرارکنم علی میزنه به مسخره بازی وفرافکنی وتا کاری راکه میگه راه نندازه ,هیچی بهم نمیگه,اما افتخارمیکردم که دارمش,علی خیلی اعتمادبه نفس داره,زرنگ وزیرک هست وتوکل واعتمادش به خدا ستودنی ست,من مطمینم کاری را که میخواد شروع کنه موفق میشه,چون مطمینه از حمایت خدا.. ...... با گفتن بسم الله زیرلبم وارد دانشگاه شدم,مدارک من یعنی هانیه را که تطابق داده بودن به من ترم ششم خورد والانم کلاسم را پیدا کردم واز بخت خوب یابدم اولین جلسه با همون اسحاق انور, کلاس داریم. وارد کلاس شدم,اکثر صندلیها پربود,درست مثل بقیه جاها,یک طرف مرد ویک طرف خانومها نشسته بودند,اکثر خانمها پوشیده ولباسهای گشاد داشتند اما فک میکنم من ازهمه شان پوشیده تربودم.یک مانتو مشکی بلند عربی بایه روسری سفید که یه مدل داده بودم وپشت سرم بسته بودم. وارد کلاس شدم,همه نگاهشون برگشت طرف من, منم بی خیال نگاهی,انداختم.وصندلی موردنظرم را ردیف اول کناردیوار که خالی بود ,انتخاب کردم ونشستم. داشتم روسریم رامرتب میکردم که دختر کناریم گفت:هانا هستم ,تازه واردی؟خوش امدی ,شما؟ لبخندی زدم ودستش راگرفتم:منم هانیه هستم از یهودیهای عراق,تازه موفق به مهاجرت شدیم. درهمین لحظه استاد داخل شد....وای چرا این شکلیه؟ دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 تصور من با تصویر اسحاق انور از زمین تا اسمان فرق میکرد. یک مردی نزدیک پنجاه وهفت هشت ساله با قدی کوتاه,شکمی چاق وجلوامده وسری که کلاه کوچک یهودی زینت بخش کله تاسش شده بود.کت وشلواری مشکی واتوکشیده وصورتی که مشخص بود تازه اصلاح شده ,اخه مثل سر تاسش میدرخشید. باقدمهایی تند وسری پایین که به سمت صندلی اش میرفت آدم را یاد همین سوسکهای سیاه بالدار میانداخت ,از تصورسوسک خندم گرفت که نگاهم درنگاه اسحاق انور قفل شد... اسحاق انور عینکش را کمی پایین کشید وروبه من گفت:تازه واردی؟؟ندیدمت من درحالی که استرس داشتم بلندشدم وگفتم:بله استاد ,هانیه الکمال هستم,از یهودیان عراقی ,تازه به تل اویو امدیم ,یعنی مهاجرت کردیم. استاد سرش راتکان داد وگفت:امیدوارم از دانشجوهای مستعد باشید,اول بگو هدفت ازاین مهاجرت چی بوده؟ من:راستش تومملکت خودم احساس غریبگی میکردم واحساس میکردم متعلق به اونجا نیستم,همیشه سردرگم بودم ,دوست داشتم جایی باشم که متعلق به خودم یعنی متعلق به جامعه ی یهود باشه,جایی که بتوانم پیشرفت کنم وباعث پیشرفتش بشم,جایی که از دل وجان خودم راوقفش کنم وجانم را فداش کنم . هی گفتم وگفتم,نمیدونستم که این حرفا از کدوم استینم میریزه بیرون به قول علی فکرکردم توکنیسه صهیون هستم ودارم وعظ میکنم خخخخ وبا صدای دست زدن استاد اسحاق ودنبال ان دست زدن بقیه ی دانشجوها به خود امدم از منبر نطق پایین اومدم خخخخ استاد:احسنت,افرین وروکرد به بقیه ی دانشجوها وگفت:دوست دارم اعتقادتان به این مملکت یک صدم اعتقاد هانیه الکمال باشه اونموقع میبینید که برگزیده ترین هاهستیم که هیچ نیرویی قابل مقابله با ما راندارد وروکردبه من وگفت:بفرما بشین,حالا بریم سردرس خودمان. خودم فکر میکردم که برای جلسه اول خوب,پیشرفتم که با حرف هانا فهمیدم نه.... دارد...‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 کلاس تموم شد واستاد درحین رفتن بازهم نگاهش به نگاهم بود که هانا برگشت وگفت:هانیه چقد خوش شانسی من:چررا؟؟؟ هانا:میدونی این استاد اسحاق ,یکی از بدعنق ترین ومتعصب ترین وباهوش ترین آدمهای یهودی هست که تابه حال دیده ام,داخل تل آویو که بماند ,اورشلیم وحیفا و..حتی امریکا هم میشناسنش وخیلی کارهای بزرگی کرده ومیکند والبته همه ازش یه جورایی میترسند ,حتی رییس دانشگاه هم ازش حساب میبرد,درضمن تا حالا ندیدم از کسی تعریف کند ویااصلا به حرف کسی گوش کند وامروز وقتی دیدم که غرق حرفها وحرکات توشده بود وبعدش هم تشویقت کرد خیلی جا خوردم,نه من جا بخورم هااا,همه ی دانشجوها جاخوردن..... از حرفهای هانا خیلی متعجب شده بودم ,اگه به علی میگفتم,حتما میگفت دست خدا درکاراست اما بااین تعاریفی که از اسحاق انور کردند واقعا موندم که برای چی اینجور بامن برخورد کرد؟!! جلوی دانشگاه علی منتظرم بود تا چشمش به من افتاد ,طبق معمول همیشه تاکمر خم شد وبلند گفت:سلااام خانم دکتر....غلامتم خخخخخ ازاین شوخیهای علی قند تودلم اب میشد اما انتظارنداشتم توانظار عمومی هم چنین کند. باعلی به طرف خانه راه افتادیم.دیدم کیف علی همچی باد کرده وگفتم:علی... علی:جان هارون....خانم دکترکه کم حافظه نبایدباشه من:ببخشید از دهنم در رفتم,میگم تو دانشگاه نهارتون هم میدن؟ علی:نه والاا مگه به شما میدن؟ من:نه اخه دیدم خودت شنگولی وکیفتم چاق شده,گفتم حتما مفت بوده به کیف وبند وبساطت هم دادی خخخخ علی:عه که توهم بله؟!حالا دیگه منو سرکارمیزاری... من:درس پس میدیم آقاااا علی:یه چی داخلش هست که میخواستم الان بهت بگم تا ذوقمرگ بشی اما چون سرکارم گذاشتی تا خونه بعداز استراحت و...نمگم بهله. منم اصلا اصرارنکردم که بگه چون میخواستم خودم رابی خیال نشان بدهم تاعلی,فکر کنه برام مهم نیست اما ته دلم از کنجکاوی داشتم میترکیدم وتصمیم گرفتم توخونه ,تاعلی میره وضو بگیره ,من سراز کارش دربیارم,برای همین لبخندی زدم وگفتم:اصلنم برام مهم نیست چی داری... علی:اره جون همسرت...دخترک فضول, من تورا میشناسم... وباهمین خوش وبش هابه خانه رسیدیم. دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 تاعلی لباس دراورد ورفت سمت توالت,دست بکارشدم ,بااحتیاط کامل درکیف رابازکردم ,دوتا کتاب قطور بود... واه کتاب چرا باید برای من ذوقمرگی داشته باشه؟؟ جلدش رو برگردوندم طرف خودم ,اوووه خدای من کتاب قران...بوسیدمش وگذاشتمش روسینه ام....دلم لک زده بود برای خوندنش,کتاب بعدی را اوردم بالا روش نوشته بود(نهج البلاغه)چقد اسمش اشناست,مطمینم یه جایی دیدمش,کجا بود؟؟....یکدفعه همه چی جلوم رنگ باخت,اره لیلا....همون وقت که دفنش کردم...سرسجاده توخواب با بابا ومامان دوتا کتاب طرفم داد....درسته خودشه....یعنی این چه کتابی هست که این اندازه اهمیت داشت ولیلا بهم داد...زانوهام شل شد...دوزانو همونجا که وایستاده بودم ,نشستم....قران را روی زانوم گذاشتم ونهج البلاغه را بازکردم وشروع به خواندن کردم: 💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜💠⚜ (پس از فرونشاندن شورش نهروان در سال 37.هجرى در كوفه ايراد فرمود كه شبيه يك سخنرانى است) آن گاه كه همه از ترس سست شده، كنار كشيدند، من قيام كردم، و آن هنگام كه همه خود را پنهان كردند من آشكارا به ميدان آمدم، و آن زمان كه همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و آن وقت كه همه باز ايستادند من با راهنمايى نور خدا به راه افتادم. در مقام حرف و شعار صدايم از همه آهسته تر بود امّا در عمل برتر و پيشتاز بودم، زمام امور را به دست گرفتم، و جلوتر از همه پرواز كردم، و پاداش سبقت در فضيلت ها را بردم. همانند كوهى كه تند بادها آن را به حركت در نمى آورد، و طوفانها آن را از جاى بر نمى كند، كسى نمى توانست عيبى در من بيابد، و سخن چينى جاى عيب جويى در من نمى يافت. خوارترين افراد نزد من عزيز است تا حق او را باز گردانم، و نيرومند در نظر من پست و ناتوان است تا حق را از او باز ستانم در برابر خواسته هاى خدا راضى، و تسليم فرمان او هستم، آيا مى پنداريد من به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دروغى روا دارم به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كردم، و هرگز اوّل كسى نخواهم بود كه او را تكذيب كنم. در كار خود انديشيدم، ديدم پيش از بيعت، پيمان اطاعت و پيروى از سفارش رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بر عهده دارم، كه از من براى ديگرى پيمان گرفت. (پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود اگر در امر حكومت كار به جدال و خونريزى كشانده شود، سكوت كن)...... حالا متوجه شدم,نهج البلاغه کلام مولایم علی ست....خطبه ای را که برحسب اتفاق بازکردم ,دوباره خواندم واشک از,چهار گوشه ای,چشمام سرازیرشد که یکباره با احساس چیزی نوک تیز برروی شانه ام ,سرم رابالا گرفتم,علی باحالتی که انگار دزدگرفته ایستاده بود وکاردمیوه خوری رابه طرفم گرفته بودباحالتی گه انگارروی صحنه ی تیاتر است, گفت:آهای دخترک فضول...سربزنگاه گرفتمت,تجاوز به حقوق مردت؟؟سرکشی به کیف آقایت؟؟دست درازی به اموال.......غلامت خخخخخخ بازم گفتم:خدایا شکرت که دارمش.... بعدازنهار علی هرچی که داخل دانشگاه بهش گذشته بود رابرام تعریف کرد وگفت دوتا کتاب برای,شیعه شناسی باید پاس کنیم,همین قران ونهج البلاغه است. علی:نبودی سلما ببینی که این استاده چنان از مولاعلی ع وکلام نافذ وراه گشای مولا حرف میزد وتعریف میکرد که ما بچه شیعه ها اینقدر اطلاعات راجبش نداریم,استاده میگفت مسلمانان صدراسلام اگردامان علی ع را رهانکرده بودند ودست به دامان عوام وافراد بی اطلاع از دین به عنوان خلیفه نشده بودند,الان کل عالم, مسلمان وشیعه بود ,انهم دنیایی برپایه ی مساوات,عدالت وبرابری وبرادری....وتاکیدکرد که ,دستان یهود در کمرنگ کردن غدیر ونادیده گرفتن حق ولایت وامامت علی ع درکاربوده,اخه این یهودیای خبیث میخوان خودشون برگزیده باشند,اصل ولایت علی ع را ازبین میبرند تا روزگار بگذرد ودرهمچین زمانی فرزندان همان یهودیان صدراسلام برکل بنی بشر حکمرانی کنند ,تازه خودشان اذعان میکنند که بهترین قوانین حکومت داری را علی ع درهمین نهج البلاغه ارایه کرده....اما حیف وصدحیف که من ومایی که شیعه هستیم ,حتی لحظه ای وقتمان را برای خواندن این کتاب گرانبها نمیگذاریم. باخودم فکر کردم واقعا مولاعلی ع مظلوم بوده وهست حتی دربین شیعیانش... بعداز شنیدن حرفهای علی,ماجرای اسحاق انور را براش گفتم ,علی دستی به پشتم زد وگفت:نقشه ها برای اسحاق جوووون دارم...... دارد.... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
🦋 ای در دام عنکبوت 🎬 یک هفته است که من رسما دانشجوی پزشکی شدم,بحثهای کلاس رادوست دارم,اسحاق انور هم هفته ای دوبار باهاش کلاس داریم,واقعا معلوماتش زیاد هست ودرعلم پزشکی روی هرنقطه از بدن دست بگذاریم ,صاحب نظر است. جلسه ی دوم هم باز رفتار,اسحاق انور بامن متفاوت تر از بقیه بود وهمه کاملا حس کردند,نمیدونم برای چی؟؟اما حس کنجکاویم خیلی خیلی به جوش امده تابدونم,گاهی فکر میکنم,اینقدباهوشه که فهمیده من جاسوسم,وگاهی میگم نکنه نیروهای ماورا طبیعی مثل اجنه بهش میرسونن که من قصد ضررزدن بهش را دارم,اخه تواین مدت متوجه شدم,داخل اسراییل ارتباط با اجنه چیزی عادی هست اصلا یکی از اصول کارشان همین ارتباط,باشیاطین جنی هست وخبرهای,بسیاری هست که عده ی زیادی بسیج شدند ودنبال (جادوی سیاه)یعنی نیروی عظیم اجنه که درزمان حضرت سلیمان محبوس شدند ,هستند,ابزارجادوی سیاه گویا زیرتخت سلیمان نبی پنهان شدند واین شیاطین به دنبال تخت وابزار جای جای اورشلیم وبیت المقدس را حفرکرده اند ومنتها چیزی دستگیرشان نشده.... دیشب علی پیشنهاد کرد که طرحش رابرای نزدیک شدنم به اسحاق انور اجرا کنم,الان کلاس تمام شد,استاد کیفش رابرداشت ومثل سوسک سیاه بالدار راهی بیرون شد,بدوو دنبالش راه افتادم.. من:استاد....استاد ...ببخشید یک دقیقه میتونم وقتتون رابگیرم. استاد همینطور که سرش پایین بود توعالم خودش بود گفت:گفتنی ها راسرکلاس گفتم,سوالی هست,جلسه ی بعد وبرگشت طرفم...تامتوجه شد طرف صحبتش من هستم,انگار یه جوری دستپاچه شد گفت:عه خانم الکمال....بفرمایید بامن بیاید اتاقم. به سمت اتاق رفتیم,داخل شدیم. یک میز بزرگ باصندلی چرخان,یک دست مبل اداری ویک قفسه پراز کتابهای جورواجور. استاد کیفش را گذاشت رومیز ونشست روی صندلی,اشاره کرد تامنم بنشینم. نشستم,وقتی نگاه خیره ی استاد را روی خودم دیدم,احساس ناامنی بهم دست داد وباخودم فکر میکردم ,کاش امروز نمیگفتم. چند دقیقه گذشت ودیدم نه بابا نگاهش هنوز,روم قفله,انگار اصلا تواین عالم نیست. بایک تک سرفه وگفتم:استاد... یکدفعه اسحاق انوراز عالم خودش بیرون امد وشروع کردباخودکار روی میزش بازی کردن وگفت:خوب,دانشجوی متعصب عراقی...بگو ببینم چی میخوای... من:استاد...راستش من یه طرح دارم که نمیتونم جلوی بقیه دانشجوها مطرح کنم,اخه میترسم بهم برچسپ نسل کشی و...بزنند,اما میدونم طرح خوبیه وبه نفع قوم برگزیده هست ,البته تایه جاهایی روش کارکردم,منتها چون خورد به مهاجرتم نشد ادامه اش بدم واگه شما لطف کنید وکمکم کنید احتمالا به جاهای خوبی میرسم. استاد که انگارحرفهای من به مذاقش خوش امده بود گفت:چه جالب ,بگو ببینم چی تواون مغزت هست. من:راستش من روی بیماری ایدز کارکردم ,میدونید که درمانی ندارد,من روی یک واکسن کارکردم به عنوان پیشگیری از ایدز ,ولی درحقیقت نسل کسانی که این واکسن رامیزنن نابود میکند,اگه بتوانم با راهنمایی شما فرمول واکسن را کامل کنم وتولید انبوه داشته,باشیم,هم میتوانیم این محصول رابابوق کرنا واردجهان سومیها کنیم ونسل هرچه غیریهودی صهیون هست بربیاندازیم وهم یک پول هنگفت به خزانه ی یهودیان سرازیر کنیم. حرفم که تمام شد سرم رابالاگرفتم که ببینم چقداثربخش بوده دیدم:انور اصلا پلک نمیزنه,نمیدونستم عمق چشاش چیه اما... دارد... ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦🌧💦 . 🆔 @Modafeane_harame_velayat ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 🚨کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدیه به ارواح مطهر شهدا و امام شهدا وارواح والدین شهدا وانانیکه مارا با قرآن واهلبیت ع آشنا کردند باختم چهار صلوات با عج
آیت الله شوشتری: نزد هر استادی که رفتید، اگر بر دریا (روی آب) راه می رفت، اگر پرواز می‌کرد و اگر غیب می‌گفت، اما با نایب امام زمان (علیه السلام‌) یعنی رهبر معظم و‌ معزز انقلاب زاویه داشت، سریع (از جلسه) برخیزید و بیرون بروید که او شیطانی مجسم است.
. 👇👇👇کانال عمومی 👇👇👇              (تقویم همسران) اولین و جامعترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی. ✴️ جمعه 👈 30 دی 👈 جدی 1401 👈27 جمادی الآخره 1444👈20 ژانویه 2023 @taghvimehmsaran 🏛مناسبت های اسلامی ودینی. 🏴 شهادت سلطان علی بن محمد باقر علیه السلام در مشهد اردهال کاشان " ۱۱۶ هجری. 🔵امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خواستگاری عقد و ازدواج. ✅خرید رفتن. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅آغاز شغل و کار. ✅مسافرت. ✅تجارت و داد و ستد. ✅امور زراعی و کشاورزی ✅و دیدارها خوب است. ✅برای دریافت تقویم هر شب کافی است کلمه تقویم همسران را در تلگرام و ایتا و سروش جستحو کنید و به کانال ما بپیوندید. 👶برای زایمان مناسب و نوزاد زیبا و دوست داشتنی خواهد شد. ان شاءالله. 🚘مسافرت خوب بعد از ظهر است. 💏مباشرت امروز: مباشرت امروز پس از فضیلت نماز عصر هم استحباب دارد و هم برای سلامتی مفید و فرزند حاصل از آن دانشمندی مشهور خواهد شد .ان شاءلله... 💑 انعقاد نطفه و مباشرت: امشب:برای در جمعه شب (شب شنبه )،فرزند چنین شبی ممکن است مزدور ستمگران شود. 💠به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و سایر ادعیه سری بزنید...👇 @Herz_adiye_hamrah 🔭 احکام و اختیارات  نجومی. 🌓امروز قمر در برج جدی و برای امور زیر مناسب است: ✳️فرزند به دایه سپردن. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️کندن چاه و کانال. ✳️عمل جراحی. ✳️آغاز درمان و معالجات. ✳️امور مشارکتی و شراکت. ✳️برداشت محصول. ✳️از شیر گرفتن کودک. ✅نگارش ادعیه و حرز و نماز و بستن حرز. ✳️و وام و قرض نیک است. @taghvimehmsaran 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) ، باعث پشیمانی می شود. @taghvimehmsaran 💉حجامت. خون دادن فصد و زالو انداختن... یا حجامت ،موجب ایمنی از ترس می شود. @taghvimehmsaran ✂️ ناخن گرفتن. جمعه برای ، روز بسیار  خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد. 👕👚  دوخت و دوز. جمعه برای بریدن و دوختن، روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود... ✴️️ وقت استخاره. در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است. @taghvimehmsaran 😴 تعبیر خواب... خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه 28 سوره مبارکه "قصص" است. قال ذالک بینی و بینک.... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید.ان شاءالله چیزی همانند ان قیاس گردد... کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز جمعه.   اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد . 💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 🌸زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع مطالب. تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم: پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 09032516300 025 377 47 297 0912 353 28 16 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما همراه با لینک  ارسال  کنید. 📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب با حذف لینک ممنوع و حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 مطلب تخصصی و مفید تقویم همسران را هر شب اینجا👇دریافت کنید 👇عضو شوید👇 لینک کانال در ایتا و سروش و تلگرام👇 @taghvimehamsaran ارتباط با ادمین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی..:👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
در محضر قرآن کریم تلاوت روزانه یک صفحه از قرآن کریم تلاوت امروز:سوره‌ی مبارکه‌ی بقره،صفحه‌ی۳۳ پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)فرمود:خانه‌هایتان را با تلاوت ‌قرآن نورانى كنید 🌼🌺@Modafeane_harame_velayat ⬇️