🔊
❌⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
یڪبار هم که شده با خودت و خدایت
خلوت کن، نکند مجازی شدنت مساوی
شود با سقوط ایمانت!!
خیلـی از چتها، گــروههای مختلط و
دوستـیهای مجـــازی، پـرتگاه ایمــان
توست.....!😔😔
✨با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد👇
🌸 @Beit_al_Shohada
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
✨أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج✨
🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊
♥️بســــــم ربالشـــــــــــــهدا و الصدیقین♥️
🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊
💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌
📌سیزدهمین چله کانال معنوی
بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
✨شروع چله: 1403/07/07
✨پایان چله: 1403/08/16
🎁در این چله ✨قرائت زیارت عاشورا ✨100صلوات ✨ 110 مرتبه استغفار، هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای گرانقدر🤲
🤍♥️اسامی شهدای والامقام♥️🤍
🕊۱. شهیدجاوید الاثر حاج احمد متوسلیان🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30584
🕊۲. شهیده ناهید فاتحی کرجو🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30662
🕊۳.شهید سید جمعه موسوی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30735
🕊۴. شهید مصطفی کاظم زاده🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30810
🕊۵. شهید محمد مهدی فلاح🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30884
🕊۶. شهید ابراهیم باولانی 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/30942
🕊۷.شهید محمد مهدی رضایی فرد مقدم 🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31010
🕊۸. شهیدمحمدرضا آلویی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31078
🕊۹. شهید مجتبی رضایی فرد مقدم🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31141
🕊۱۰.شهید حسین حسینیان🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31202
🕊۱۱. شهید علی آقا فروغی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31267
🕊۱۲. شهید بهروز فروغی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31314
🕊۱۳. شهید مهدی صباغچی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31348
🕊۱۴. شهید محسن صباغچی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31384
🕊۱۵. شهید محمدصادق صباغچی🥀
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/31448
🕊۱۶. شهید محمد نبی جمالی🥀
🕊۱۷. شهید احمد مفید
🕊۱۸.شهید محمود مفید
🕊۱۹.شهید نعمت الله رنجبر نوعی
🕊۲۰. شهید مرتضی فرجی مهیاری
🕊۲۱. شهید رضا امینی
🕊۲۲. شهید فرزاد «محمد» بهمنی
🕊۲۳. شهید فرامرز «حسین» بهمنی
🕊۲۴.شهید رجبعلی ناطقی
🕊۲۵. شهید حسین نوروزی
🕊۲۶. شهید سیدعلی زنجانی
🕊۲۷. شهید عباس بابائی
🕊۲۸. شهید مهدی مهدوی
🕊۲۹.شهید جابر مهدوی
🕊۳۰. شهید محمد حسین شهربانوزاده
🕊۳۱.شهید مهدی نوروزی
🕊۳۲. شهید حاج علی قوچانی
🕊۳۳.شهید مسلم فراهانی
🕊۳۴. شهید علی زاده اکبر
🕊۳۵. شهید اسماعیل خانزاده
🕊۳۶.شهید حسین محرابی
🕊۳۷.شهید حسین رضایی
🕊۳۸ شهید ذوالفقار گوگونانی
🕊۳۹ شهید حبیب الله دانه گردی
🕊۴۰ شهید محمد مظفری پور
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ممنونکهبانشرلینکماراحمایتمیکنید
💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقین
✨سیزدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
💫 امروز "یکشنبه" متعلق است به امیرالمومنین (ع)🌺 و خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌺
🌷⃟ *صَلِّي اَللَّهُ عَلَيْكَ يا اميرالمُومنِينَ
🌷⃟ *صَلی اَللّهُ عَلَیکِ یا فاطِمهُ الزَّهرَاءُُ
📌 تاریخ: 1403/07/22
🥀شهید روز شانزدهم:شهید محمد نبی جمالی🕊
🎁اعمال توسل در این روز
1⃣ 110 مرتبه👈 صلوات📿
2⃣ 110مرتبه ذکر👈«أَسْتَغْفِرُ ٱللَّٰهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ»
🌱ترجمه: خدایا من از تو طلب آمرزش می كنم و به سوی تو بازمی گردم.
3⃣ یک مرتبه قرائت زیارت عاشورا🤲
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
معرفی شهید امروز: شهید محمدنبی جمالی
🥀🌺🕊🥀🌺🕊🥀🌺🕊🥀
شهید محمدنبی جمالی
نام پدر: حسین
تاریخ تولد: 6-1-1345 شمسی
محل تولد: اصفهان - سمیرم
خدمه توپ
تاریخ شهادت : 11-8-1366 شمسی
محل شهادت : ماووت
گلزار شهدا: خفر_ اصفهان - سمیرم
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
زندیگنامه شهید
محمد در خانوادهاي متدين و ساده به دنيا آمد. او اولين فرزند پسر و دومين فرزند خانواده بود. پدر محمد راننده كاميون و ميني بوس بود. محمد در كودكي در مكتب خانه ملاحيدر كه در روستا به صورت سنتي قرآن تعليم ميداد ، قرآن را آموخت و تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه مالك اشتر روستاي حيدري گذراند. در راه مدرسه تا منزل كه فاصله اي حدود 2 كيلومتر بود. اكثر اوقات قبل از رسيدن به خانه ، دور حلقه بچهها را مينشاند و تكاليف مدرسه را انجام مي داد . پس از تحصيل دوره ابتدايي وارد مدرسه راهنمايي (انوشيروان) در اهرم شد و گاهي اوقات در منزل اجارهاي كه گرفته بودند در اهرم ميماند. دوره دبيرستان در هنرستان فني بوشهر وارد رشته راه وساختمان شد. دوره ديپلم خود را با موفقيت در رشته راه و ساختمان در هنرستان حاج جاسم بوشهر گذرانده و به خدمت مقدس سربازي مشرف شد. چهره زيبا و قد رعناي او زبانزد خاص و عام بود. اخلاق نيكو و رفتار شايسته او به حدي بود كه براي همه قابل تحسين و تعريف و تمجيد بود. محمد 3 ماه در كرمان دوره آموزشي را به اتمام رساند و پس از آن به صورت داوطلب در لشكر 92 زرهي اهواز به منطقه جنگي اعزام شد. آن موقع فرماندهي لشكر را شهيد سرهنگ مسعود منفرد نياكي به عهده داشت وي نيز بعد ازمدتي با كسب درجه سرتيپي پس از شهادت محمد در جزيره مجنون به شهادت رسيد . محمد، زماني كه در جبهه بود چندين بار زخمي ميشود كه خانواده او به سختي متوجه ميشدند كه محمد مجروح شده است . محمد در 12ارديبهشت 1361 در حالي كه در تانك به طرف دشمن موضع گرفته بود مورد اصابت قرار گرفت و پيكر پاكش به همراه 3 تن از همرزمانش در تانك سوخت تا موجب شفاعت پدر و مادرش باشد.
حاجي جمالي پدر شهيد محمد جمالي در سال 1313 هجري شمسي در روستاي چاه كوتاه در خانواده اي مذهبي و محروم جامعه به دنيا آمد .پدرش محمد جعفر به شغل كشاورزي مشغول بود. حاجي دوران نوجواني خود را در كنار خانواده به كمك پدر و مادر خود در امر كشاورزي و در مواقعي به عنوان شاگرد راننده سپري كرد. سالهاي پر مشقت گذشت .تا در سال 1333 از طريق ار تباطات فاميلي با خانم فرنگيس برادران آشنا شد. خانم برادران فرزند حسين ساكن روستاي عربي از توابع شهرستان دشتي بود. . خانم برادران در سال 1317 در خانواده ايي مذهبي ومحروم به دنيا آمده و در سن 15سالگي بود كه با مشهدي حاجي آشنا شد. و تصميم به ازدواج گرفت.
در سال 1332 با ازدواج شان تغيير سكونت داده و در روستاي كناربابائي محموداحمدي سكنا گزيدند .حاصل ازدواج اين خا نواده ي مومن و زحمت كش 7 فرزند بود (چهار دختر وسه
پسر) شهيد محمد جمالي فرزند دوم خانواده بود كه در سال 1361 به درجه ي رفيع شهادت نائل شد.
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
💠خااطرات محمد از زبان خواهر
از همان كودكي مشخص بود پسري مظلوم و خاموش است . در خانه احترام به پدر و مادر را واجبترين اصل ميدانست. ما در خانواده چهار دختر و يك برادر (محمد) بوديم. محمد آنقدر دنبال درس بود ، با اينكه درآن جا مدرسهاي هم در اطراف ما نبود، به خاطر درسش با پاي پياده به شهر اهرم كه در 5 كيلومتري ما بود ميرفت. گاهي اوقات با دوچرخهاي كه داشت به مدرسه ميرفت. محمد دوره دبيرستان را در بوشهر درس ميخواند و مدرك ديپلمش را در هنرستان فني حرفهاي حاج جاسم در رشته راه و ساختمان گرفت. مادرم بعد از محمد دو پسر ديگر به دنيا آورد. محمد تا بود راهنماي اين دو برادر بود و تا ميتوانست به دو برادر كوچكترمن درس اخلاق ميداد و آنها را در مورد همه چيز نصيحت ميكرد. او در منزل ، با همه اعضاي خانواده رفتاري كاملاً خوب داشت. محمد بعد از اينكه ديپلمش را گرفت به خدمت سربازي اعزام شد. او سه ماه اول آموزشي را در كرمان گذراند و بعد از آموزش وارد جبهه جنگ شد. بعد از اينكه به جبهه رفت شب و روز نبود كه ما نگران حال و احوال او نباشيم. البته درجبهه كه بود ما را از احوال خودش بيخبر نميگذاشت، آن موقع من ازدواج كرده بودم و محمد نامههايي براي من ميفرستاد . گاهي هم در نامههايش عكسهايي ميگذاشت كه با دوستانش در جبهه گرفته بود. پس از اينكه محمد به شهادت رسيد يكي از دوستان صميمي او بنام «حسين معصومي» كه همسنگر محمد بود وصيت نامه او را آورد و به من تحويل داد. حسين ميگفت كه اي كاش بعداز محمد شهادت نصيب من هم بشود. حسيسن معصومي بعد از چهلم محمد از ما خداحافظي كرد و رفت و همان موقع بود كه شهيد شد. شهادت حسين نيز مانند شهادت محمد ما را ناراحت و آزرده خاطر كرد. ما ميگفتيم اي كاش كه او زنده بود تا حداقل خاطرات محمد را براي ما تعريف كند.
عكس ها و وصيتنامه اي كه به دست خط خود محمد بود تا حدود 15 سال نزد من بود . وقتي كه به آنها نگاه ميكردم انگار كه تازه نوشته شده بود. اما آن عكس ها و وصيتنامه را براي برپايي نمايشگاه شهداء از من گرفتند و ديگر به من پس ندادند . وقتي كه ياد آن نامهها و عكس ها مي افتم نگران ميشوم چون اينها همه خاطرات او را زنده ميكرد. هرگاه اتفاقي برايش ميافتاد ، به ما چيزي نمي گفت چون ميدانست ما نگرانش ميشويم. يك روز از جبهه كه برميگشت پاي او مي لنگيد ، در حالي كه چيزي براي ما نميگفت و ما نفهميديم كه تركش به پاي او خورده است . هنگام شهادت محمد من در خانه نبودم . آن موقع من به خاطر مريضي دخترم در بيمارستان نمازي شيراز بودم. آن موقع در خرمشهر سخت درگيري بود و من ترس و دلهره اي شديد براي محمد داشتم. در بيمارستان كه بودم خانمي هم اتاقي من بود اغلب با او بودم . يك روز به من گفت كه بيا برويم نبرد خرمشهر را كه تازه آغاز شده در تلويزيون نگاه كنيم. تلويزيون تانكهاي زيادي از نيروهاي خودي و عراقي را سوختهاند نشان ميدهد. من آن موقع بود كه زدم زير گريه و هنگامي كه او فهميد برادر من هم در نبرد خرمشهر شركت دارد و كارش هدايت تانك است ، مرا دلداري داد. يك شب در بيمارستان خواب ديدم دو چشمان من كور شده است. هنگامي كه بيدار شدم خواب به چشمانم نميرفت . آن خانم نيز بيدار بود. فرداي آن روز،در بيمارستان مجروحها را كه ميآوردند من بالاي سر يك يك آنها ميرفتم . با خود ميگفتم اي كاش كه برادرم در اين مجروح ها باشد. ترس و دلهره من بيشتر شد . ما از بيمارستان مرخص شديم و به طرف خانه حركت كرديم . وقتي كه به خانه خواهرم (در بوشهر) رسيدم خواهرم را ديدم كه نگران درحياط نشسته بود. آن موقع بود كه فهميدم اتفاقي براي محمد افتاده است. از او پرسيدم چه اتفاقي افتاده ؟ گفت: حسين معصومي(همرزم و دوست محمد ) گفته است كه محمد زخمي شده است و مدام گريه كي كرد.
نقل از خواهر شهيد محمد جمالي
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج