🌤زندگینامه شهید سرافراز احمد کریمی🌤
احمد کریمی، متولد ۱۳۵۰، در دوران دفاع مقدس در ۱۶ سالگی، به جبهه های حق علیه باطل می شتابد و در سالهای پایانی جنگ تحمیلی، عطر خوش جبهه را استشمام می کند.
دست نوشته های این شهید حکایت از تحولی عظیم در وجود او در شب های قدر سال ۱۳۸۰ دارند که او را بیقرار زیارت اهل بیت(ع) و ملاقات با خدا می کند و این عطش روزبه روز بیشتر می شود تا اینکه پس از سقوط رژیم صدام و اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش به سال ۱۳۸۲، احمد در پی خوابی که در آن امیرالمومنین(ع) او را بسمت حرم خود فرا میخواند، با اخذ رضایت والدین، در روز تاسوعای سال ۸۲ با بدرقه خانواده، عازم عتبات عالیات و سرزمین تقدیرش میشود.
احمد پس از زیارت اهل بیت(ع)، به صف مدافعان مردمی حرم در شهر کربلا و سپس در نجف و کوفه ملحق میشود و در اولین روزهای حضورش در شهر کوفه، پس از ثبت حماسه ای ماندگار به شهادت میرسد.
عراقیها از شهید کریمی پرسیده بودند: چرا آمده ای اینجا؟ جواب داده بود: امام حسین(ع) را در خواب دیدم که به من فرمود:«احمد! مگر نمیخواستی شهید بشوی؟ بیا به نزد ما!» و گفته بود که من خیلی زود شهید میشوم!
🟢شهدا را یاد میکنیم با ذکر صلوات بر محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
📡🟢روایتگری اولین جانباز مدافع حرم
از اولین شهدای مدافع حرم
جانباز هاشم اسدی - روایتگری که بعد از سالها زبان گشود ونام تین شهیدان والامقام را زنده کرد.
این شهدا در اوج غربت و مظلومیت و در دورانی که حتی بردن نامشان و ذکر خاطراتشان ممنوع بود! شهید شدند
شروع ماجرا و شهید احمدکریمی
بر اساس تاریخ شهادت و بنابر شواهد و قرائن موجود، می توان این شهید سرافراز را اولین شهید ایرانی مدافع حرم نامید.
خردادماه 1383 اوج درگیریهای مدافعان حرم در شهرهای کربلا و نجف و کوفه با آمریکاییها بود؛ با یکی از دوستان، تصمیم گرفتیم، بیاییم و از نزدیک شرایط را بررسی کنیم و اگر میدان حقی یافتیم، به آن ملحق شویم.
زمانی که ما به کربلا رسیدیم درگیرها در همه ی نقاط فروکش کرده بود؛ بعد از بررسی و گفت و شنود با مجاهدان عراقی متوجه شدیم تعدادی داوطلب ایرانی در کوفه به مدافعان پیوسته اند و تا قبل از آمدن ما دو نفرشان هم شهید شده بودند.
خودمان را به کوفه رساندیم و برادران ایرانی را که حدود 15 نفر بودند پیدا کردیم و پس از گفتگوی مفصل با آنها، تصمیم به ماندن گرفتیم؛ وقتی از طریق قاسم اهوازی (از اعراب اهواز) درخواست خود را به مسئول مدافعان در کوفه رساندیم، بدون گذراندن مراحل گزینش و تشریفات خاصی، از ما پرسیدند: چه سلاحی میخواهید؟
برای ما مایه ی تعجب بود که به این راحتی ما را پذیرفتند! اما خیلی زود دلیل این اعتماد بی چون و چرا معلوم شد! دلیل چیزی نبود جز رشادت و غیرتی که آن دو شهید بزرگوار ایرانی (یعنی شهید احمد کریمی و علی نیسیانی) از خود نشان داده بودند.
وقتی ما به مدافعان حرم پیوستیم، چند هفته ای از شهادت این دو عزیز میگذشت و ما توفیق درک این دو شهید را نداشتم؛ اما حماسه ای که این دو (به خصوص شهید احمد کریمی) به پا کرده بودند، چنان اثری در عراقیها گذاشته بود، که همه ی ایرانیها را به سنگ آن دو میسنجیدند و احترام میکردند!
قصهی شهادت و حماسهی ماندگار شهید احمد کریمی، با وجود گذشت قریب ۲۰ سال، همچنان ذکر لب مردم کوفه و نجف است و از او بعنوان شهید "بطل" (شجاع - قهرمان) یاد میکنند.
خلاصه کلام با پیگیریهای جانباز مدافع حرم هاشم اسدی که پس از شهادت احمد کریمی به صف مدافعان پیوسته بود بعد از ۱۹ سال به نتیجه میرسد و با نشان دادن عکس احمد در برنامه بدون تعارف، برادر شهید با برنامه تماس میگیرد و با ارائه مدارک و تطبیق شرایط، معلوم میشود مادر پیر احمد، همچنان چشم انتظار بازگشت فرزند عزیزش است و خانواده از شهادت و دفن او در جوار آقا و مولایش امیرالمومنین (ع) در قبرستان وادی السلام هیچ اطلاعی نداشتند.
و نکته بسیارمهم اینکه اگر این جانباز شریف پیگیر نبودند عکسی که به اشتباه وبه خاطر تشابه اسمی بر سر مزار این شهید عزیز گذاشته شده هیچ وقت مشخص نمیشد واین خانواده چشم به راه بدون تکلیف می ماند.
🟢خدایا حق شهدا وخانواده صبورشان را بر گردنمان حلال بفرما
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🟢💐قصه ی شهادت وعنایت شهید احمد کریمی،
ذکر لب مردم کوفه و نجف بود و هر عراقی که میفهمید ما ایرانی هستیم، برای ابراز محبت به ما از شهید کریمی نام میبردند و دائم میگفت: احمد کریمی، بطل... (شجاع)
این شهید بزرگوار در جنگی نمایان به گفته برخی شاهدان دو تانک آمریکایی را منهدم میکند! کسی که کمک تیر انداز احمد بود جوانی معروف به حسن فلوجه بود! حسن برای من تعریف کرد که در اوج درگیریها و در حالیکه تانکهای آمریکایی مدافعان را زمین گیر کرده بودند، ناگهان احمد از سنگرش خارج شد و خود را به مقابل تانک آمریکایی در فاصلهای نزدیک رساند و در حالیکه گلوله های دوشکا در اطراف او به زمین میخوردند، با آرامش و تسلط کامل نشست و تانک را هدف گرفت و با اولین شلیک، تانک را منهدم کرد!
من با چشم خودم تکه های تانک و جلیقه سوخته خدمه ی تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدم.
احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالیکه سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکاییها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله های هلیکوپتر آمریکایی قرار میگیرد و جام شهادت را سر میکشد و به وصال معشوق میرسد. 🥀
همرزمان عراقی او پیکر مطهرش را در مقبرة الشهدای وادی السلام دفن میکنند و امکان اطلاع رسانی به خانواده ی وی، به دلیل نبود اطلاعات کافی از وی میسر نمیشود. تنها سرنخ شناسایی احمد کریمی عکس بیکیفیتی بود که سال ۸۳ عراقیها از کارت پایانخدمت او گرفته بودند و آن عکس را در کنار عکس سایر شهدای دفاع از حرم امیرالمومنین، در مقابل مسجد کوفه نصب کرده بودند.
⚪️✨ عنایت این شهید به زوج آلمانی✨
وقتی بر سر مزار شهید اسماعیلی بودیم فردی عراقی که خود نیز در آن ایام جزو مدافعان حرم بود، نزدیک آمد و پس از معرفی خود گفت: چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزار شهید کریمی میگشتند! از آنها پرسیدم از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه... ما بچه دار نمیشدیم... نذر و نیاز کردیم... این شهید به خواب ما (یکی از آنها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در دفاع از حرم امام علی(ع) شهید شده ام و قبرم در قطعه ی شهدای جیش المهدی(عج) در وادی السلام نجف است... و مژده ی فرزند دار شدنشان را به آنها داده بود!
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
17.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 "مجاهدتهای شهدای مدافع حرم"
🔸 گزیدهای از بیانات مقام معظم رهبری
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🚩هم نوا با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🕯✨313🌺صـــــلـوات _ زیارت عاشورا 💫 و قرائت ســـــــــوره زمـــــر💫 به نیت چـهــــارده معصــوم (ع) و مـادربزرگوار امام زمان عج (نرجس خاتون) و شهید احمد کریمی✨
🎁فایل صوتی زیارت عاشورا
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/6007
🎁فایل pdf متن وترجمه سوره زمر
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/8676
🎁فایل صوتی سوره زمر
https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/8677
⚠️لطفا برای معرفی کامل شهدا به کانال معنوی بيت الشهدا مدافعان حرم ولایت بپیوندید .
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
✨🥀أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج🥀✨
مدافعان حرم ولایت
#زن_زندگی_آزادی قسمت هفتاد و پنجم: جولیا با نگاه شیطانیش بهم خیره شده بود و موهای نرم و بلند منو
#زن_زندگی_آزادی
قسمت هفتاد و ششم:
با پاشیده شدن مایع سردی روی صورتم،چشمانم را باز کردم،نور برق بالای سرم مستقیم به چشمم می تابید و باعث میشد اطراف را درست نبینم، چشمانم را بستم وباز کردم و سرم را به طرف راست چرخاندم، من کجا هستم، این کیه؟
مردی با نگاه خیره اش به من چشم دوخته بود، تا چشمانم را باز کردم جلوتر امد، دستش را به طرف دستم آورد تا دستم را بگیرد تمام توانم را جمع کردم و دستم را با بی حالی عقب کشیدم. کم کم ذهنم به کار افتاد، درسته این اریک باید باشه..
اریک اوفی کرد و گفت: چته؟ چرا با جولیا راه نیومدی؟ مگه چی ازت خواست؟! غیر از اینکه ازت خواست غذات را بخوری؟! جولیا دختر مهربونی هست ، چرا باهاش لج میکنی؟
حوصلهٔ حرف زدن را نداشتم، پتویی را که تا روی سینه ام بود، آرام تا روی سرم بالا کشیدم و صورتم را به سمت چپم چرخاندم، چشمانم را بستم و سعی کردم ذهنم را خالی از هر فکری کنم، با وجود ضعف بدنی شدیدی که داشتم و ضربه های پی درپی، توان هیچ کاری حتی فکر کردن را نداشتم، هراز گاهی دردی درون شکمم می پیچید، نمی دانستم این درد به خاطر گرسنگی هست یا اون قلب کوچک طلایی که اینک میهمان دل و روده ام بود.
نمی دانم چه مدت گذشته بود، اصلا نمی دانستم شب بود یا روز، تاریخ همه چیز از دستم در رفته بود که با تکان های شدید شانه ام از جاپریدم.
مثل انسان های برق گرفته سرجایم نشستم، جولیا با دستپاچگی تکان دیگری بهم داد و گفت: پاشو...پاشو دخترهٔ خیره سر، پاشو از اینجا باید بریم.
ذهنم کار نمی کرد، خواب زده بودم و نمی دانستم چه کنم
جولیا که حالت من را دید ، مثل ببری خشمگین به طرفم آمد و دستم را گرفت و محکم به سمت خودش کشید به طوریکه تلو تلو خوران از روی تخت پایین آمدم و دیدم من را به سمت در می برد، نگاهی به لباس های تنم کردم، خدای من! تاپ سفید و بدون آستین...با این وضع که نمی تونستم بیرون برم، همانطور که از لبه تخت فاصله میگرفتم، دستم را دراز کردم و مانتویم را از انتهای تخت برداشتم، میخواستم به سمت صندلی بروم و شالم را بردارم که جولیا متوجه هدفم شد و گفت: شال را می خوای چکار کنی؟ بدو بیا میگم وضعیت اضطراری ست و مرا با خودش از در خارج کرد.
مستقیم به سمت اتاق خودش رفت.
انتهای اتاق، اریک منتظر ما بود، کنار قفسه ای که به چشم میخورد ایستاد،دکمه ای را که از بیرون مشخص نبود، بغل قفسه ها زد و قفسه ها کنار رفتند و از پشت آن دری نمایان شد.
اریک داخل شد و جولیا مرا داخل اتاقکی که معلوم نیست چی بود هل داد.
پشت در تاریک بود و انگار راهرویی بود که با چندین پله به زیر زمین خانه منتهی می شد.
مثل انسان های مسخ شده دنبال اریک راه افتاده بودم و پشت سرم هم جولیا در حرکت بود، اصلا نمی دانستم دلیل این حرکاتشان چیست؟ چرا اینقدر دستپاچه هستند و انتهای راهی که میریم به کجا ختم میشه؟ کل تنم درد می کرد اما مجبور به راه رفتن بودم، از پله هایی که ما را به پایین میبردند گذشتیم و وارد راهروی تاریک و تونل مانندی شدیم...
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#زن_زندگی_آزادی
قسمت هفتاد و هفتم:
فاصله ای را داخل راهروی تونل مانند طی کردیم ، اریک توقف کرد، نمی دانم چه کار کرد که با صدای گروپ گرومپی، دری که اصلا معلوم نبود در آنجا تعبیه شده است، باز شد و دو باره وارد راهرویی که به پله هایی رو به بالا می رسید، شدیم.
اریک از پله ها بالا رفت و ما هم به دنبالش، در انتهای پله ها دری نرده مانند که نور مهتاب بیرون از آن به داخل می تابید نمایان شد.
اریک دست در جیب کرد و کلیدی بیرون آورد و کلید را در قفل در چرخاند، در با صدای ناله مانندی باز شد، انگار سالها بود که بازنشده بود.
هر سه به بیرون رفتیم، اریک که انگار قصد برگشتن داشت رو به جولیا گفت: می دونی که اینجا کجاست؟!
جولیا نگاهی به اطراف کرد و راهی را نشان داد و گفت: فکر میکنم یه چند متر جلوتر خیابان اصلی هست.
اریک سری تکان داد و گفت: درسته، شما از اینجا برید، بدون اینکه کسی را مشکوک کنید ، تاکسی بگیرید و به آدرسی گفتم برید و از اونجا ماشینی از طرف انجمن منتظرتون هست که به ساختمان شماره دو میبرتتان، من هم برمی گردم و از راه اصلی جلوی خانه با ماشین خودم میرم و ببینم تعقیبم میکنند یانه؟!
جولیا سری تکان داد و به من اشاره کرد که مانتویم را بپوشم و حرکت کنیم و اریک هم از راهی که آمده بود برگشت و دوباره در نرده مانند قفل شد.
از حرفها و حرکات این دو نفر برمی آمد که کسی در تعقیب آنهاست و اینها احساس خطر کرده اند، اما چه کسی؟!
همراه جولیا راه افتادم، همانطور که نگاهم به سنگریزه های روی زمین بود و گاهی اطرافم را غریبانه نگاه می کردم، احساس مینمودم در روستایی آن طرف دنیا گیر افتادم،یعنی شکل ساختمان ها اینجور حسی به من میداد، اما در حقیقت من در قلب انگلیس بودم، همراه کسی که مرا به دام انداخته بود و قرار بود به مسلخ شیاطین بکشد و مرا قربانی ابلیس نماید.
بغض راه گلویم را چنگ میزد، نسیمی وزید و موهای بلند و آشفته ام را آشفته تر کرد، تازه یادم افتاد شال و روسری ندارم، یک آن دلم در این دنیا فقط و فقط برای شال روی سرم تنگ شد، آهی کشیدم و زیر لب گفتم: چه زود دیر میشود.
جولیا که حس کرد چیزی گفتم، با شک گفت: چی گفتی؟ با کی حرف زدی؟!
در بین اینهمه بغض و دلتنگی ،خنده ام گرفت و گفتم: با رابطم توی اداره پلیس صحبت کردم.
جولیا با خشم به طرفم برگشت و چنگالش را به سمتم آورد ،انگار میخواست من را خفه کند و گفت: تو کی هستی لامذهب؟!
دوباره واژهٔ آشنایی گفت، واژه ای که گهکاهی ما ایرانیها ازش استفاده میکردیم.
خنده ام را فرو خوردم و گفتم: آخه من توی لندن با کی میتونم ارتباط بگیرم؟! تو که کل زندگی منو میدونی، شماها از چی اینقدر میترسید؟ زیر لب با خودم حرف میزدم، اینم جرمه؟!
و خیره به چشماش نگاه کردم و گفتم: جولیا...تو یک ایرانی هستی، شک ندارم.
با این حرف، جولیا که اندکی آرام شده بود دوباره برافروخته شد،مچ دست من را محکم در دست گرفت و فشاری به آن داد. در این هنگام به خیابان اصلی رسیدیم، اینجا بر خلاف کوچه هایی که پشت سر گذاشتیم، جنب و جوشی در بین بود و مردم در روشنایی برق و مهتاب هرکس به دنبال کار خودش بود.
منتظر تاکسی بودیم، جولیا که دستم را محکم چسپیده بود گفت: خیلی مشکوکی، تو این اطلاعات را از کجا آوردی؟ فعلا جیکت در نیاد، من بالاخره سر از کارت درمیارم.
با تمام شدن حرف جولیا تاکسی جلوی پایمان ترمز کرد.
مردی جلو و مردی هم عقب ماشین بود. من و جولیا هم عقب سوارشدیم.جولیا کنار مرد و من هم چسپیده به در..
در بسته شد.
جولیا که انگار واقعا خسته بود ، سرش را به پشتی صندلی تکیه داد و چشمانش را بست، اما همچنان مچ دست من را محکم گرفته بود.
نمی دانستم کجا میرویم، اما توی دلم مشغول راز و نیاز با خدا بودم. الان که اینجا بودم و پوششم هم آزاد بود، اصلا حس آزادی نداشتم و تازه میفهمیدم که آزادی واقعی چی هست..
با صدای جولیا به خودم آمدم: آقا کجا میرین؟ مسیر ما ،اینطرف نیست.
مرد کناری دستش را زیر بارانی اش برد، کلاه دوره ای روی سرش را پایین تر کشید و انگار از زیر بارانی، قلب جولیا را نشانه رفته بود و آرام گفت: حرف نزن وگرنه میمیری....
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#زن_زندگی_آزادی
قسمت هفتاد و هشتم:
جولیا با لرزشی در صدایش گفت: تو..تو کی هستی؟ و بعد مچ دستم را محکم تر فشار داد و در حالیکه دندان هایش را بهم می سایید گفت: دخترهٔ عوضی، تو کی هستی؟ اینا کی هستن؟!
آن مرد لولهٔ اسلحه را از زیر بارانی اش کمی بیرون آورد و گفت: نشنیدی که چی گفتم؟!
جولیا ناگهان ساکت شد، احساس کردم فشاردستش دور مچمن کمتر شد،انگار نقشه هایی در سرش داشت
یک لحظه دست من را ول کرد و میخواست از داخل کیفش که بین من و خودش قرار داشت ،بی صدا چیزی بردارد.
احسلس خطر کردم و با زیان انگلیسی رو به مردی که ما را به نوعی دزدیده بود کردم وگفتم: می خواد چیزی از کیفش برداره..
مرد در یک چشم بهم زدن اسلحه را بیرون آورد و بی مهابا روی شقیقهٔ جولیا گذاشت و گفت: هر حرکت اضافی، مساوی هست با تمام شدن زندگیت..فهمیدی؟! و سپس دست برد و دستهٔ کیف جولیا را گرفت و کشید و کیف را در دست گرفت، آن را به مردی که روی صندلی جلو نشسته بود داد تا کیف رت وارسی کند.
جولیا که مشخص بود ترسیده بود، سرش را تکان داد و زیر لب چیزی می خواند.
متوجه شدم که ماشین از محدودهٔ شلوغ شهر دور میشود و در جاده ای خلوت به پیش میرود.
صدایی از جولیا در نمی آمد اما من حرکات لبانش را در تاریکی ماشین میدیدم.
چند متری جلوتر ناگهان ماشین خاموش شد،فضای اطراف تاریک بود، انگار دور و بر ما شهری وجود نداشت.
جولیا که انگار به هدفش رسیده بود و چشماتش در تاریکی شب مثل چشمان گربه می درخشید دوباره شروع به خواندن ورد کرد و اینبار بلندو بلندتر..
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
Part05_ققنوس فاتح.mp3
29.13M
📚کتاب صوتی
#ققنوس_فاتح
زندگینامه داستانی سردار شهید #محسن_وزوایی
#دفاع_مقدس
#سیره_شهدا
قسمت 5⃣
🎁همراه ما باشيد با کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
17.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 احتمالا در جریان پرتاب ماهواره بر قاصد هستید؛
این 200 ثانیه توضیحی کامل به همراه تصاویر این شاهکار است.
این همان ایران دوران قاجار و پهلوی است. همان سرزمینی که هر روز کوچک تر میشد. رویه ی ما البته تغییر کرده است.
ببینید
لذت ببرید
به ایرانی بودن خود افتخار کنید.
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازتاب ماهواره نور ۳ در رسانههای خارجی
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
❌ شایعه
افغانستانیها در راه ایران!
📌 همزمان با موج جدید افغانهراسی در کشور، ویدئویی در فضای مجازی منتشر شده که در آن ادعا میشود، موج جدیدی از مهاجران افغانستانی در حال ورود به ایران هستند!
✅ واقعیت چیست؟ آیا این ادعا صحت دارد؟
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔴 درباره موج جدید افغانی هراسی این روزها
▪️ ورود سه میلیون مرد مجرد که اکثر آن ها از اعضای سابق ارتش افغانستان بوده اند عجیب است هم سه میلیون غلط است و هم عضویت عمده آنان در ارتش سابق این کشور . عدد اعضای ارتش افغانستان هیچگاه به ۱۵۰ هزار نفر نرسیده است .
▪️خروج زنان و بچه های افغان از ایران در دو سال اخیر روند شتابانی نداشته است و همیشه عده ای آمده و عده ای رفته اند .
▪️طالبان بخصوص دولت طالبان هیچگاه ادعای خراسان بزرگ نداشته است اگر فردی منتسب به آنان حرفی زده حاکی از سیاست طالب نیست . این گروه بر خلاف القاعده و داعش انترناسیونالیسم نیست . ایده طالب، تشکیل پشتونستان با ترکیب حدود چهل میلیون پشتون پاکستان و حدود ۱۶ میلیون پشتون افغان می باشد.
▪️ افغان های داخل ایران برای فرار از وضع کشورشان و کار به ایران آمده اند و هیچ خبر قابل اتکایی مبنی بر قصدشان بر شورش علیه حکومتمرکزی ایران وجود ندارد. اصولا" یک جمعیت مهاجر ولو در کشوری در اکثریت باشد چگونه قدرت شورش علیه کشوری که به او پناه داده دارد الان جمعیت بومی قطر حدود ۲۶۰ هزار نفر و جمعیت غیر بومی آن بیش از سه میلیون نفر است و هکذا جمعیت امارات . الان در سعودی دو میلیون زیدی یمنی حضور دارد و سعودی هم با کشورشان در جنگ است آیا در این ۹ سال خبری از شورش آن ها علیه دولت سعودی شنیده اید تا فرض شورش شش میلیون افغانی علیه ۸۷ میلیون ایرانی با این قدرت عظیم نظامی قابل تصور باشد ؟
▪️افغان ها در ۵۰ سال گذشته شریک هیچ اقدام ضد ایرانی نبوده اند تا ظن شرکت شان در پروژه های ضد ایرانی آینده قابل پذیرش باشد .
▪️ آماری از اینکه افغان های مقیم ایران در موارد زیاد دست به جرم و جنایت زده اند وجود ندارد . تبعه خارجی در بحث اعمال قوانین آسیبپذیرترین هستند چرا که قوانین در باره آن ها با شدت بیشتر نسبت به شهروندان کشور اعمال می شود و کمترین پیامد ،اخراج می باشد . ضمن آنکه در مقایسه با اتباع کشورهای همسایه ایران ، افغان ها نجیب ترین هستند .
▪️ افغان ها هم مثل من و شما در خرید هایی که می کنند مالیات به ایران می دهند و استثنا نیستند . سرباز یا نظامی گرفتن از اتباع خارجی در اداره ایران البته منع قانونی دارد .
▪️ بسیاری از مشاغلی که جوانان افغان در ایران انجام می دهند مورد استقبال جوانان ایرانی نیست . الان مشاغل زیادی در ایران است که جویای ایرانی ندارد . فرزندان خودمان را نگاه بفرمایید.
▪️قوانین ایران، مانع سپردن مناصب عالی ، متوسط و حتی ضعیف کشور به اتباع خارجی است و در این بین ، ایران سختگیرانه ترین قوانین را دارد .
▪️ سیاست افغان هراسی و عراق هراسی و ... یک سیاست ضد ایرانی است که همزمان با سیاست ایران هراسی توسط سرویس های خارجی مدیریت می شود و مهمترین بسترش هم فضای مجازی و نیز محیط های غیور انقلابی است .
✍سعداله زارعی
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
3.29M
🔴 نکاتی پیرامون حضور افغانستانی ها در ایران و نقشه شوم دشمن برای ایجاد اختلاف و درگیری بین دو ملت ایران و افغانستان
🎙 سید احمد رضوی
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماینده را با خاک یکسان کرد.
نماینده میخواست مغلطه کنه...
استاد بزرگ حالش را گرفت....
احسنت به شیر مادرت 👏🏻👏🏻👏🏻
که جرأت بیان راستی و حقیقت رو داشتی مرد بزرگ البته اگر اهمیت
می دادند والاحضرات....
بدانید این فیلم ونشست قبل از دولت سیزدهم بوده و بیان هنر چندین ساله اصلاحات واصولگراها ومنفعت طلبان
فقط برای منفعت مافیا و خودشون و.... بوده... الحمدلله دولت سیزدهم انقلابی زیرساخت اموزش وپرورش رو هم مثل خیلی دیگه از زیرساختها شروع کرده و در آینده نزدیک به یاری خداوند ودعای امام زمان علیه السلام و رهنمودهای رهبر حکیم وفرزانمون و کار دولتمردان انقلابی وجهادی و یاری مردم صبورو فهمیده عزیزِ ایرانِ همیشه سرافراز کشور یک خانه تکانی اساسی خواهدشد انشاءالله جاءالحق وذهق الباطل ان الباطل کان ذهوقا
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🔰🔰راسته که میگن جانبازا خوردن و بردن؟
تغذیه جانباز سرافراز #مختارلچیانی از طریق سرنگ،بیش از ۳۰ سال است مزه غذایی را نچشیده است
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat
🎁@BEIT_Al_SHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️ورود سری جدید جنگنده های نسل پنجم به نیروهای هوافضای روسیه
🔸به گزارش دولت فدراسیون روسیه، نیروهای هوافضای روسیه سری جدید از جنگنده های نسل پنجم سری Su-57 و همچنین Su-35S جدید را دریافت کردند.
ـــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🛑پیشنهاد هستهای ایران به عربستان
🔹️منابع غربی از پیشنهاد ایران به عربستان جهت آموزش تمامی امور مربوط به ساخت و راهاندازی نیروگاه هستهای به ۶۰۰ کارشناس سعودی سخن گفتند.
🔹️بر اساس گمانهزنیها پیشنهاد ایران علاوه بر آموزش ۶۰۰ کارشناس شامل کمک به عربستان جهت آغاز ساخت یک نیروگاه اتمی کامل با اهداف علمی و صلحآمیز و بدون هرگونه شروط مالی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی است.
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
🛑منابع غربی مدعی هستند ایران به عربستان پیشنهاد داده برای عربستان سعودی نیروگاه هسته ایی بسازه و به 600 پرسنل عربستانی هم آموزش بده در این مورد .
ـــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 @Modafeane_harame_velayat
قوه قضائیه: ۹۷ متهم در ترور #سردار_سلیمانی شناسایی شدند/ صدور کیفرخواست برای ۷۳ آمریکایی
🎙معاون اول قوه قضائیه:
🔹در پرونده شهادت سردار سلیمانی تاکنون ۸۰۰ مکاتبه قضایی خطاب به ضابطان حقوقی انجام دادهایم و ۱۲ هزار برگ مستندات حقوقی را در قالب ۶۰ جلد جمعآوری کردهایم.
🔹در این پرونده ۹۷ ردیف متهم شناسایی شدهاند و تا کنون برای ۷۳ آمریکایی قرار جلب به دادرسی و کیفر خواست صادر شده است.
🔹محاکمه ترامپ رئیس جمهور سابق آمریکا که به صراحت دستور این حمله تروریستی را صادر کرد در دستور کار قرار دارد.
🔹تا کنون به ۹ کشور که احتمال دخالت آنها در هماهنگیهای این حمله تروریستی وجود داشته درخواست همکاری قضایی جداگانه ارسال شده و چندین پاسخ نیز در این زمینه دریافت شده است.
🛑آغاز عملیات بانکی برای استفاده از پولهای آزاد شده
🔹در دیدار مشترک رئیسکل بانک مرکزی کشورمان و رئیس بانک مرکزی قطر، توافقات لازم در خصوص شروع عملیات بانکی به منظور استفاده از منابع ارزی منتقل شده به ۶ بانک ایرانی در قطر به عمل آمد.
⚠️با مــــــــا همـــــــــــراه باشیـــــــــــــــد🔻
🇮🇷@Modafeane_harame_velayat