eitaa logo
مدافعان حرم ولایت
1.4هزار دنبال‌کننده
19.9هزار عکس
25.8هزار ویدیو
341 فایل
🔹﷽🔹 کانال مدافعان حرم ولایت با متنوع ترین مطالب روز؛ آموزشی_اقتصادی_نظامی_مذهبی وسرگرمی. ♡ ارسال بهترین وجذابترین رمان‌ها پیام بصورت پست ناشناس https://harfeto.timefriend.net/17359336874500 ارتباط با ادمین @MAHDy_Yar_313
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊﷽ 🥀﷽ 🥀﷽ 🕊 ♥️بســــــم‌‌ رب‌‌الشـــــــــــــهدا‌‌ و‌ الصدیقین♥️ 🕊💐سلام بر تربت پاک شهدا💐🕊 💌سلام بر انسانهای پاکی که از خون پاک شهدا حمایت و حفاظت می کنند💌 📌نوزدهمین چله کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ✨شروع چله: 1404/05/23 ✨پــایـان چله: 1404/06/31 🎁در این چله ✨قرائت زیارت عاشورا و 📿100 شاخه 🌺 صلوات هدیه میکنیم به چهارده معصوم علیه السلام وشهدای گرانقدر🤲 ♥️🕊اسامی شهدای والامقام🕊♥️ 🕊۱. 🥀 https://eitaa.com/BEIT_Al_SHOHADA/51387 🕊۲.🥀 🕊۳. شهیدسردارحسین_لشکری 🕊۴. شهیدسید_جعفرمظفری 🕊۵. شهیدعلی_قاسم_نژاد 🕊۶. شهیدسیدمحمدطبسی 🕊۷.شهیدنادرخدایی_سوری 🕊۸.شهیدصفرایزدی 🕊۹.شهیدعلی_محرابی 🕊۱۰.شهیدعلی_جان_چزگی 🕊۱۱.شهیدرجبعلی_قربانی_موینی 🕊۱۲.شهیدفتح_الله_دین_محمدی 🕊۱۳.شهیداحمدرضا_افشاری 🕊۱۴.شهیدمصطفی_حسین_بیگی 🕊۱۵.شهیدمحمدرضا_بهاری 🕊۱۶. شهیدرضا_جلیل_پور_(شجر) 🕊۱۷.شهیدیدالله_چشم_پناه 🕊۱۸.شهیدسیفعلی_بهروزی 🕊۱۹.شهیدمحمود_فخار 🕊۲۰.شهیدمحمدحسین_میرشکاری 🕊۲۱. شهیدسیدعلی_اکبر_طرازانی 🕊۲۲.شهیدسیدعباس_شاکر_طاهری 🕊۲۳. شهید محمدحسین_رضایی 🕊۲۴. شهیدنوذر_ایزدی 🕊۲۵. شهیداحمد_دیداری 🕊۲۶. شهیدسعید_عزیزی 🕊۲۷.شهیدسیدرسول_اشرف 🕊۲۸.شهیدسیدمحمد_اشرف 🕊۲۹.شهیدبهمن_هاشمی_شهرکی 🕊۳۰.شهیدمحمد_طاهری 🕊۳۱.شهیدعلی_اصغر_امینی 🕊۳۲. شهیدعلی_عرب 🕊۳۳.شهیدسیدهادی_علوی_نسب 🕊۳۴. شهیدیونس_لطفی 🕊۳۵. شهیدعین_الله_مصطفایی 🕊۳۶.شهیدعباس_ذاکر_حسین 🕊۳۷.شهیدحسینعلی_نصیری 🕊۳۸.شهیدحاج_محسن_حاجی_حسنی 🕊۳۹.شهیدعلیرضا_ارشادطلب 🕊۴۰.شهیدابراهیم_رحمانیان_کوشککی 🤲 ما را به قصد شهادت دعا کنید 🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝ 💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب الشـھــ🕊ـــدا🥀 و الصدیقینهجدهمین چله ی کانال بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت 💫 امروز "جمعه " متعلق است به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌺 🌷⃟ *صلي اَللَّهُ عَلَيْكَ ياحجه بْنَ اَلْحَسَنِ. اَلْمَهْدِيُّ عَجَّلَ اَللَّهُ تعالی فَرَجَهُ الشريف 📌 "تاریخ : 1404/05/24 🥀 دومین شهید سرافراز : شهید ناصرالدین باغانی🕊 🎁اعمال توسل در این روز 1⃣ 100 مرتبه 👈 صلوات📿 2⃣ 1مرتبه 👈 قرائت زیارت عاشورا🤲 3⃣ یک مرتبه👈 سوره فتح، دعای 14 صحیفه سجادیه، دعای توسل✨ ✅ 🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺مهمان امروز: 🇮🇷شهید ناصر الدین باغانی 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 نام پدر: اصغر شماره شناسنامه: ۲۶۳ محل تولد: قم تاریخ تولد: ۱۳۴۶/۰۶/۰۸ سال ورود به دانشگاه: ۱۳۶۴ رشته تحصیلی: معارف اسلامی و تبلیغ تاریخ و محل شهادت: ۱۱/۱۲/۱۳۶۵ شلمچه عملیات : کربلای ۵ ✅ 🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگینامه شهید به روایت پدر ناصر الدین در هشتم شهریور ماه ۱۳۴۶ در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در شهر خون و قیام قم سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان ملی شهاب و امیر کبیر قم به پایان رسانید. در همین ایام روخوانی قرآن کریم را به اتفاق برادر بزرگتر و خواهرش در خانه و درمحضر پدر آموخت. سپس کلاس اول راهنمایی را که مصادف با اوج انقلاب بود در مدرسه دین و دانش قم گذارند. در پس فرمان امام قدس سره به روحانیون در بدو ورود معظم له به شهر قم برای رفتن به شهرستانها و آماده کردن مردم برای دادن رای به نظام جمهوری اسلامی و رفتن پدرش به سبزوار برای اداره اینگونه امور ناصر هم با اعضای خانواده در سال ۱۳۵۸ به سبزوار منتقل و سال دوم راهنمایی را در مدرسه دکتر فاطمی گذراند. آن سال اوج تبلیغات منافقان و بعضاً معلمان منافق گونه بود. ناصر در آن سال بارها به مجادلات لفظی با طرفداران و مبلغان منافقان پرداخته و آنان را مجاب یا محکوم می‌کرد به حدی که از بحث در حضور او پرهیز می‌کردند. با انتخاب پدرش به نمایندگی مردم سبزوار در اولین دوره مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۵۹ با اعضای خانواده به تهران منتقل شد. سال سوم راهنمایی را در مدرسه فیضیه تهران و دوران نظری را در دبیرستان شهید مصطفی خمینی در خیابان آذربایجان تهران گذراند. در خلال این مدت با شرکت در جلسات درس قرآن و عضویت در واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی بر غنای معنوی و سیاسی خود افزود. چهار بار در مسابقات قرائت و تجوید قرآن جایزه گرفت. از وقتی که توان به دست گرفتن اسلحه را پیدا کرد در پادگان امام  حسین علیه السلام به فرا گرفتن فنون رزم پیاده پرداخت. پس از تکمیل فراگیری، در سال چهارم دبیرستان سه ماه داوطلبانه به کردستان رفت و در سقز به دفاع از حریم اسلام پرداخت. سه ماه هم در خوزستان بود با این خاطر، به حال استعداد سرشار، در امتحانات نهایی با معدلی نزدیک به ۲۰ تحصیلات متوسطه را به پایان برد. در آزمون سراسری شرکت کرد و در «رشته حقوق دانشگاه تهران» با رتبه خوب قبول شد. همچنین در آزمون «دانشگاه امام صادق علیه السلام» شرکت کرد در آنجا هم قبول شد و به من اظهار می‌داشت، پدرجان خیلی‌ها هستند که به دانشگاه تهران می‌روند ولی همه به دانشگاه امام صادق علیه السلام نمی‌روند ولی من دانشگاه امام صادق علیه السلام را انتخاب می‌کنم. ناصر به حفظ قرآن هم همت گماشته و ۲ جزء اول قرآن را حفظ کرده بود. از نظر اخلاق و آداب اسلامی در حد والایی بود. بچه‌های مدرسه و دانشگاه همه از او راضی بودند و در خانه هم نهایت ادب و احترام را نسبت به دیگران داشت و کارهای خانه را بدون توجه به اینکه برادران دیگرش هم هستند، انجام می‌داد. شبهای جمعه همواره در جلسات قران و روزهای جمعه در نماز جمعه شرکت می‌کرد. در بسیج مسجد هم همکاری و کمک می‌نمود و به جرﺃت می‌توان گفت پیرو راستین خط امام بود. با شنیدن سخنرانی امام در آغاز سال ۱۳۶۵ که فرمودند: «جبهه رفتن بر هر کاری مقدم است.» به جبهه شتافت و گردان حبیب بن مظاهر از لشکر محمد رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌واله)شرکت جست. به خاطر خلوص و قدرت بیان و بینش دینی قوی، تبیلغیات گردان به او سپرده شد. مدتی خدمت کرد، ولی به این کار قانع نشد. تبلیغات را رها کرد و در دسته رزمی شرکت جست. در آغاز «عملیات کربلای ۵ » در شلمچه در خط مقدم هر دو بازوی او ترکش خورد و پای او را با گلوله زدند. بنابراین به پشت جبهه منتقل شد. در بیمارستان نکویی قم کارمداوای مقدماتی او را انجام دادند. سپس به تهران منتقل شد. شش تا هفت هفته به او استراحت دادند و گفتند، حداقل دو هفته باید در بیمارستان بستری باشد. ولی او اظهار داشت با توجه به کمبود تخت بیمارستانی و مشکلات اینجا، من چرا تخت بیمارستان را اشتغال کنم، در خانه استراحت کرد و به مداوای زخمهایش ادامه داد. کمی که بهتر شد، یک هفته را با همراهی مادرش به زیارت مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام»شتافت و درضمن با همه فامیل و ارحام در سبزوار دیدار کرد. پس از بازگشت در حالی که نیمی از مدت استراحتش باقی بود، مجدداً در اعزام بیستم بهمن ماه ۱۳۶۵ به جبهه شتافت.به او گفته شد صبر کن تا بهبودی کامل پیدا نمایی; ولی پاسخ داد:«بودن من در جبهه مؤثرتر از اینجاست.گردان ما باید بازسازی شود.»و رفت. در مصاحبه‌ای که تبلیغات گردان با او انجام داده، اظهار داشته است:«درچهارعملیات شرکت داشته‌ام.عمیات بدر،کربلاهای یک و چهار و پنج» سرانجام در وصیتنامه‌ای که در چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ در ارودگاه کرخه نوشته اظهار داشته است:«من دانشگاه امام صادق علیه السلام» را به دانشگاه امام حسین علیه السلام تبدیل کردم و مطمئنم که امام صادق علیه السلام به این تبدیل راضی است و مدرک قبولی را از دست آقا ابا عبدالله علیه السلام گرفتم». ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصیتنامه‌های شهید وصیتنامه شماره ۱ «و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل ﺃو یغلب فسوف نؤتیه اجراً عظیماً» (النساء/۷۴) این جانب ناصر الدین باغانی بنده حقیر خدا وصیتنامه خود را با نام خدا و با درود به امام کبیرمان آغاز می‌کنم.  آگاه باشید که من با اختیار خود این راه را انتخاب کردم و به پایان آن نیز از اول واقف بودم و می‌دانستم که سرانجام راه ما یا پیروزی است، یا شهادت و با این امید آمدم که به لطف خدا شهادت نصیبم شود و با شهادت من و امثال من، درخت اسلام بارور شود و پیروزی نصیب اسلام و مسلمانان گردد. البته در خود این لیاقت را نمی‌بینم; ولی از لطف خدا هم بعید نمی‌دانم که به این بنده رو سیاه نظری کند و او را از اسفل السافلین به اعلی علیین صعود دهد. خدا یا، تو شاهدی که تا آنجا که در توانم بود، دست از یاری امام زمانم برنداشتم و در پی سخن او به جبهه شتافتم و به خود اجازه ندادم که این پسر پیغمبر علیه السلام تنها بماند. خداوندا، ما که روسیاهیم و را رویی نداریم که در خانه تو بیاییم و بنابراین محبوبت حسین(علیه‌السلام) را وسیله قرار دادیم و با توسل به حسین(علیه‌السلام) و گریه بر او در خانه‌ات آمدیم. آمدیم که از دانشگاه امام حسین علیه السلام فارغ التحصیل شویم و مطمئنیم که امام صادق(علیه‌السلام) هم ا زاینکه در دانشگاه امام حسین(علیه‌السلام) آمدیم، راضی است. خداوندا، ما که بهایی نداریم. بیا و بهشت را به بهانه به ما بده. تو کریمی و از کردیم دور است که بنده گنهکار را نبخشد. خداوندا ما یک جان داریم و همان را در طبق اخلاص می‌نهیم و به پیشگاهت می‌آوریم که البته آن را هم خود به ما داده‌ای. مولا، به کرمت،  به لطفت، به اسماء حسنایت، به اسم اعظمت، به گریه مادران و اشک خواهران قسمت می‌دهم، شهادت را نصیبمان فرما و از شهادت هم خوبش را نصیبمان کن و پودرمان کن. «الهی لاتردنی الی اهلی». امت مسلمان ایران، پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد جبهه‌ها را پر کنید. با فساد و فحشا مبارزه کنید. همیشه به یاد خدا باشید. پدر و مادر و خانواده مهربانم، هنگامی که به یاد من مجلسی گذاشتید، برای امام حسین علیه السلام و علی اکبرش و قاسم بن الحسن گریه کنید. چیزی را که در راه خدا داده‌اید، پس نگیرید و اگر من شهید شدم، بدانید که به بر و نیکی رسیده‌اید;  چرا که «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مماتحبون» (آل عمران عمران/ ۹ ۲) و شما مصداق این آیه کریمه هستید. خواهرم به یاد زینت علیها السلام باش و بدان که این سعادتی است که نصیب هر کس نمی‌شود و خدا لطف کرده که تو را خواهر شهید قرار داده و برادرانم، جای خالی مرا در جامعه و جبه‌های نبرد پر کنید و راه شهدا را ادامه دهید. ✅ 🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وصیتنامه شماره ۲ بسم الله الشهداء و الصدیقین «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانالله» «واجعل لنا مصابیع الهدی و سفن النجاه و جعلنا من حزبه فان حزبه هم المفلحون واجعنا من جنده فان جنده هم الغالبون «... و قال الست بربکم قالوا بلی و قال الم اعهد الیکم یا بنی آدم الا تعبدوا الشیطان انه لکم عدومبین» (الاعراف /۴۳) «اشهد ان لا اله الا انت و ان محمداً عبدک و رسولک وصفیک و حبیبک و ان علیاً ولیک و حجتک علی من فوق الارض و من تحت الثری.» «الهی انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین فاغفرلی کل ذنب اذنبته و کل جرم اجرمته» ربنا اغفرلی ولوالدی و للمؤمنین و المؤمنات یوم یقوم الحساب. » این جانب ناصر الدین باغانی بنده حقیر درگاه خداوندیم. چند جمله‌ای را به رسم وصیت می‌نگارم. سخنم را درباره عشق آغاز می‌کنم: ما را به جرم عشق مؤاخذه می‌کنند. گویا نمی د‌انند که عشق گناه نیست. اما کدام عشق، خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی، عشق به پستان مادر را به من یاد دادی. اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی‌کرد. پس عشق به پدر و مادر را در من به ودیعت نهادی مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم. اما به چه چیز عشق ورزیدن را نه . به دنیا عشق ورزیدم، به مال و منال دنیا عشق ورزیدم، به مدرسه عشق ورزیدم، به دانشگاه عشق ورزیدیم، اما همه اینها بعد از مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد; یعنی عشق به تو. فهمیدم که عشق به تو پایدار است و دیگر عشقها عشقهای دروغین است. فهمیدم که «لاینفع مال و لابنون». (الشعراء / ۸۸) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود، «یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه و ...» (عبس / ۳۶ – ۳۴)  پس به عشق به تو دل بستم. بعد از چندی که با تو معاشقه کردم، یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می‌کرده‌ام عاشق تو هستم، اشتباه می‌کرده‌ام. این تو بوده‌ای که عاشق من بوده‌ای و مرا می‌کشانده‌ای. اگر من عاشق تو بودم، باید یکسره به دنبال تو می‌آمدم. ولیکن وقتی توجه می‌کنم می‌بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده‌ام. ولی باز به راه مستقیم آمده‌ام. حال می‌فهمم که این تو بوده‌ای که عاشق بنده‌ات بوده‌ای و هر گاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کرده‌ای و هر شب به انتظار او نشسته‌ای، تا بلکه یک شب او را ببینی. حالا می‌فهمم که تو عاشق صادق بنده‌ات هستی. بنده را چه که عاشق تو بشود. (عنقاشکار کس نشود دام بازگیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می‌کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می‌نشستی. اما من بدبخت ناز می‌کردم و شب خلوت را از دست می‌دادم و می‌خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه‌ دادی تا سرانجام من گریزپای را به چنگ آوردی و من فکر می‌کردم که با پای خود آمده‌ام، وه چه خیال باطلی ! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی ،به صحنه جهادم آوردی تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی و من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می‌کردم. آخر تو بزرگ بودی و من کوچک. تو کریم بودی و من لئیم. تو جمیل بودی و من قبیح. تو مولا بودی و من بنده و من شرمنده از اینهمه احسان تو بودم. کمند عشقت را محکم‌تر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی و در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی و چه نیکو شرابی بود و من هنوز از لذت آن شراب مستم. اولین جرعه  آن را که نوشیدم، مست شدم و در حال مستی تقاضای جرعه‌ای دیگر کردم. اما این بار تو بودی که ناز می‌کردی و مرا سر می‌گرداندی. پیاله‌ام را به طرفت دراز کردم وتقاضای جرعه دیگر کردم. اما پیاله‌ام را شکستی. هر چه التماس کردم که جامی دیگر بده تا از حجاب جسمانی بیاسایم، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی. اکنون من خمارم و پیاله به دست هنوز در انتظار جرعه‌ای دیگر از شراب عشقت به سر می‌برم. ای عاشق من، ای اله من، پیاله ام را پر کن و مرا در خماری نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته بودی، حال که به من رسیده‌ای، چرا کام دل برنمی‌گیری؟ تو که از بیع و شر اء متاع عشق دم می‌زدی، چرا هم اکنون مرا در انتظار گذاشته‌ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی  و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی‌کنی پیاله را خود می‌شکنم و متاعم را به آتش می‌کشم. تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حیرت به دندان بگزی به آهی گنبد خضرا بسوزم جهان را جمله سر تا پابسوزم بسوزم یا که کاری را بسازی                     چه فرمایی بسازی یا بسوزم ✅ 🇮🇷کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت ╔═"═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═''═╗ https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615 ╚═-═••⊰🥀🕊♥️🕊🥀⊱••═-═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا