eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
49.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت دوم مستند {شـــــیـــــ🕊🥀ــــب الخـــضـــیـب} " پارت 2 " روایت حمله داعش ۱۶ مرداد🔥 به روایت: سید جابر 🎤 @Modafeaneharaam
📚کتاب "ماه کامل " روایت زندگینامه مجاهد شهید مرتضی حسین‌ پور (حسین قمی)؛ فرمانده نابغه لشکر حیدریون؛ "معروف به حسن باقری زمان" 📎https://www.tafahoseshohada.ir/fa/digitallibrary/73 @Modafeaneharaam
51.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمت دوم مستند {شـــــیـــــ🕊🥀ــــب الخـــضـــیـب} " پارت 3 " روایت شهادت💔🕊 به روایت: سید جابر 🎤 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 هر خانمی که چادر به سرکند اگر دستم برسد، سفارشش را پیش مولایم حسین علیه السلام خواهم کرد...! 🌷شهیدحسین محرابی آدرس مزار: (بهشت رضای مشهد، قطعه ۳۰، ردیف ۸۷، شماره ۳۹) @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄━•●❥ ﷽ ❥●•━┄      سالگرد اسارت و ایام شهادت حجت خدا شهید محسن حججی 🌷    وقتی دستاتو بستند دم اسیری... روضه های عمه س اومد کنارت😭       کشتند تو رو با روضه و      ماجرای ڪربـلا😭💔 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا* #نویسنده_بیژن_کیا* #قسمت_بی
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * گفتند استقامت کنید نیروهای پشتیبانی در راه هستند و به شما می رسند که البته نرسیدند. عقیقی به تپه کوچکی که نزدیکمان بود اشاره کرد و گفت: میریم اونجا از خودمون پدافند می کنیم» به سمت تپه دویدیم .افتان و خیزان تعقیبشان می کردم کم کم غرش تانک‌ها را می‌شنیدم که بیشتر و نزدیک‌تر می‌شد .ما در کمرکش تپه پناه گرفته بودیم. _میرم ببینم وضعیت اون طرف چطوره؟! _منم بیام؟! _یا علی مدد! از شیب تند تپه بالا رفتیم .عقیقی رو به من کرد و گفت: دست بالا قبل از شهادت حرف دیگه ای نزد؟! گفت: نباید محاصره همون کنن‌. هردو بالای تپه بودیم آن پایین عراقی ها نورافکن ها را روشن کرده بودند و تانک های شان آرایشی تهاجمی داشتند. _بی فایده است باید برگردیم. _دارم محاصرمون می کنند؟! _بله! عقیقی رو به من کرد و ادامه داد: باید مقاومت کنیم دستور داریم. از صفحه سرازیر شدیم دل توی دلم نبود. _اون طرف چه خبر بود؟! _ایشالله خیره! رو به من کرد و گفت :اگر موفق شدیم باید پیکر دست بالا را برگردانیم عقب. بعد هنگامی که صدای جیر جیر شنی تانک های دشمن با لرزش خفیف زمین همراه شد دستور عقب نشینی را شنیدیم. به سرعت به راه افتادیم از جاده شنی و شیارهای خاکی گذشتیم. امدادگر های زخمی ها را عقب می بردند ایستادم و اطراف خیره شدم تام هالند شهادت دست بالا را پیدا. کسی دستم را گرفت و گفت :راه بیفت دیگه. مراحل داد بی اختیار به راه افتادم دوباره گلوله‌باران شدیم، و وقتی به موضع خودمان برگشتیم ،من مانده بودم و عقیقی و یکی از برادران افغانی. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ هجدهم مرداد روز شهدای مدافع حرم| به یاد لاله‌های پرپر کربلای خانطومان 🔸موشن گرافی واقعه خانطومان روایتی از لحظه رفتن تا شهادت شیرمردان مدافع حرم مازنی 🔹تولید هنرهای تصویری حوزه هنری مازندران با حمایت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان 🎬 آنچه می بینید قسمتهایی از این موشن گرافی است. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴🏴 ▪️ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا بیش از هزار سال تو خون گریه کرده ای ای خون جگر ز قامت زینب بیا... 💔 @Modafeaneharaam
💠 اثر زیارت امام حسین(ع) در گشایش سریع مشکلات 🌺 💫 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 میهمانی لاله های زهرایی🌹 💢و گرامیداشت شهید مدافع امنیت شهید حسن ترکمان 🔹با خانواده‌ معزز شهید 💢با سخنرانی: حجت الاسلام گودرزی 💢 : حاج حسن مهربان فر : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ پنجشنبه ۱۹ مرداد / از ساعت ۱۷ @Modafeaneharaam
🔸چهارمین فراز از وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی: 🔹ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم. 💫 🌷 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌‌‌‌ 🎞 مگه قرآن نگفته لااکراه فی الدین ... پس چرا را قانونی می کنند !!! 🎥 پاسخ خانم اسلاملو ، نویسنده و پژوهشگر در حوزه زن و خانواده @Modafeaneharaam
‌ ✨🍃 از میان صحبتهای 💕 شهید 🌹 وقتی بهش می گفتم  بشم می گفت : چرا من ؟ تا امام حسین هست ..😔 بعضی وقتا می گفت دوتایی فدای امام حسین . 🌹 یکی از آرزوهاش این بود که، با بهترین قیمت  بشه 😔و چقدر زیبا .درروز  روز  در  درحال جنگ برای   زبان  وبا عشق به  خریداری شد😭🌹😭  @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شیاد شدن پروفسور سمیعی تا تروریستایی مثل شاملو و دانشور! 🔹یک پاسخ جالب به مجری منووتو و شاهین نجفی که معتقدن پروفسور سمیعی شیاده و احمد شاملو و سیمین دانشور هم تروریستن! @Modafeaneharaam
مانتوهرچقدرم‌‌‌بلندوگشادباشہ‌ آخرش‌چادرنمیشہ‌...! میراث‌‌خاکی‌حضرت‌‌زهراۜچادره📻🌿!' امربه‌معروف‌نهی‌ازمنکر @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم سلام ما در این کانال کلی فرصت ثواب براتون داریم. مشارکت در ثواب ختم کامل قران؛ فقط بیست هزار تومان😳 مشارکت در ثواب روضه ؛فقط ده هزار تومان😇 و ده ها مورد ثواب دیگه همچنین سفارش حرز امام جواد(ع) با نظارت اساتید پذیرفته میشود. ملزومات حجاب هم داریم با قیمت مناسب پیشنهاد میکنم وارد کانال بشین☺️ و سهمی در ثواب ها داشته باشید. https://eitaa.com/joinchat/2435055815C32e877520e
┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ 🍽 جلسه فرماندهان بود. بعد از شام هر چه به ابراهیم گفتند که بیا و برایشون دعای توسل بخوان قبول نکرد، او با ناراحتی می‌گفت: من دعای خودم را خواندم! 👥 جلسه به پایان رسید و همه آماده بازگشت به محل قرارگاه و لشکر ها شدند. حاج حسین می‌گفت: وقتی سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم، یک بسته را به ابراهیم دادم و گفتم: برایت نان و کباب آوردم! 💢 ابراهیم همین طور که پشت فرمان نشسته بود، نان و کباب را از من گرفت و با دست دیگر از شیشه ماشین به بیرون پرت کرد! بعد هم گفت: من با بسیجی ها نان و سیب زمینی خوردم. بگذار این غذا را حیوانات بیابان بخورند. ⚡چیزی نگفتم، ابراهیم چند لحظه بعد گفت: تمام ما بسیجی هستیم، وای به روزی که غذای بسیجی و فرمانده تفاوت داشته باشد، آن موقع کار مشکل می شود. @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_دست_بالا* #نویسنده_بیژن_کیا* #قسمت_بی
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * میشناختمش شهید دست بالا مربی تیراندازی و معلم عقیدتی مان بود یادم می‌آید همان روزهای اول که در میدان تیر بودیم شهید دست بالا آموزش مان می‌داد. سوم یا چهارم عید بود که به پادگان آموزشی منتقل شدیم .آمده بودیم به تیپ امام سجاد علیه السلام در منطقه‌ای به نام عین خوش. از همان روز آموزش شروع شد.لاله های سرخ و زرد به همراه شقایق های وحشی منظره ای زیبا به وجود می آورد. ایام نوروز بود و ساک بچه ها پر بود از خوراکی. سیزده بدر را در همان منطقه گرفتیم. قبل از ظهر ما را به میدان تیر بردند و به هر کس چند فشنگ دادند برای شلیک و هر کس به هدف می زد چند قشنگ دیگر به عنوان جایزه میگرفت. من از همه بیشتر فشنگ جایزه گرفتم احساس غرور می کردم. نه تنها بچه ها که حالا دیگر حتی مربی ها نیز متوجه من شده بودند. برای نخستین بار در زندگی احساس پیروزی را تجربه می‌کردم. یکی از مربی ها به سمتم آمد چهارشانه بود و محاسن بلندی داشت . کنارم نشست و گفت: خدا قوت دلاور. _ممنون _یکبار دیگه بزن ببینم نشانه گرفتم. نفس را در سینه ام حبس کردم .گذاشتم تا تفنگ جزئی از وجودم شود .انگشتم را آرام روی ماشه گذاشتم و شلیک کردم .مربی با دوربین سیبل را برانداز کرد و با رضایت سر تکان داد. پرسیدم :خوب بود؟! دقیق زدم به هدف! _تو نزدی!! _یعنی چی؟! مگه خودت ندیدی چطور زدم به هدف! _تو نزدی! _یعنی چی آخه؟ چرا زور میگی!؟ _اگه انگشت شست نداشتی میتونستی بزنی به هدف! _خوب آخه من... _اگه چشم نداشتی چی ؟اگه مریض بود این چی؟ ساکت شدم و چیزی نگفتم مربی کنارم نشست دست بر شانه من گذاشت و گفت غرور برای ما مثل زهر میمونه هر وقتی رتبه هدف خورد خدا را شکر کن و بگو :«ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی » ایستاد و به من اشاره کرد تا از رحم را به او بدهم نشانه گرفت و زیر لب زمزمه کرد :«و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی» شلیک کرد و به هدف زد. هنوز اسلحه ام را در دست داشت. دوباره هدف گرفت زیر لب دوباره آن آیه را زمزمه کرد و شلیک کرد و دوباره به هدف زد. کنارم روی زمین نشست و به من گفت: میدونی معنی این آیه چیه؟ @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترکیه فقط آنتالیا نیست و.... علویان ترکیه را ببینید👆 ببینیم اجتماع وعزاداری زنان مسلمان ترکیه در ایام اسارت حضرت زینب سلام الله علیها @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا