eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
صدای حاج ابراهیم درون گوشم میپیچد! آ مهدی دارد از آخرین دیدار با برادرش میگذرد و میگوید همه شهدا برادرهای من هستند اگر همه را میتوانید بیاورید حمید را هم بیاورید! . هنوز ابراهیم همت تاکید میکند که ما همچون وارد شدیم و همچون حسین هم باید به شهادت برسیم... به شهادت برسیم ... به برسیم... . حسین خرازی وسط دستش قطع میشود و با یک تا آخر عملیات میجنگد... حس میکنم خنکای خاک طلائیه را زیر پاهایم! باید معطرش را در مشت هایم پنهان کنم و به سر و صورت بریزم!! . نه اصلا باید ای طولانی بروم روی خاک پاکش تا عجین بشود با و پوست و استخوانم..! . . صدای و ! گویی که عملیات آغاز شده است! شوق معبود در وجودم طنین انداز میشود... ناگهان؛ رشته افکارم را در هم می ریزند بوق ماشین ها!! صدا! صدای خمپاره و گلوله نبود... . صدای لس آنجلسی ماشین مدل بالایی بود ک دلش میخواست تمام من را به انضمام افکارم زیر بگیرد!! هندزفری و مداحی بعدی... چه به موقع پلی میشود! . مداح می‌خواند: یه شهید، یه پرچم ، توی شهر ما غریبه نه فقط نام و نشونش، خودشم خیلی غریبه! . و اینجا بود ک فهمیدم وسط دورترین نقطه به طلائیه هستم! وسط هوای دود آلود شهر که آدمهایش از هوایش دود آلوده تر اند!! اینجا عده زیادی رنگ بوی ندارند... اینجا برای خیلی ها افتخار است که را برعکس بروند!! اینجا عده ای همه هایمان را با شهدا فراموش کرده اند! عده ای دیگر که دم از خدا و امام و شهدا میزنند! فقط شده اند و در باطن... . . اینجا بی منت ببخشید و از هیچکس هیچ نخواهید! اینجا دیگر منش و رفتار شهدایی نیست... اینجا فقط نام را یدک میکشیم!! باز هم بگویم! ریا تظاهر حسادت تهمت بی اخلاقی!! دلم پر است آی آدم ها... . خوش به حال آنهایی ک در این حال و هوای حال هوای دلشان آفتابی و بدون ابر است... . دل من انقدر بهانه نگیر! اینجا که نیست... اینجا آسمان است،شهر!!
زمانی معنای اِربا" اِربا را دانستم که مادرت تکه استخوانهایت را کنار هم میگــذاشت تا تو را درست کند...😔😔😔 ‌ گاهی هم کم میآمد... #سر #دست #پا ‌ آرام زیر لب میخواند: #امان_از_دل_زینب 😭😭😭
فک کن بری ...... به همه بگی فردا پیش بی بی...... بری تو ....... پرچم یا ............ سربند کلنا یا زینب....... بری تو رو به روی ضریح.... .. تو بزاری رو با زبون بی زبونی بگی.. خانوم جات اینجاست اونجا میکنین... بگی خانوم اجازه برم دفاع کنم از ...... بعد............ یه .............. یه ................ یه ............... یه ................ یه ............ یه ............... بیابون ن ............... پشتت يه ........... انگار داره نگات میکنه...... خانوم میکنه........... حس میکنی ............... بهت :افتخار میکنه بهت میزنه...... یه نگاه به سرت به پرچم یا میندازی میگی تا اسم شما رو گنبد هست....... مگه کسی به چپ نگاه کنه.. خم شی بند پوتینتو سفت میکنی.... میکنی... سفت ... میگیری میگی یا عباس....... بعد از اینکه چندتا حرومی رو به رسوندی ببینی یه خورده به قلبت........... شروع میکنه به سوختن..... از خون دستت میفهمی شدی.... میگی بی بی ببخشید شرمندم...... توان ندارم........ دوستات جمع شن دورت به شمارش میوفته چشمات تار ميبینه.......... بی بی بیاد بالا سرت برا ........ خون زیادی ازت رفته....... . دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به برسه... اما ميگی پاهامو بذارین سرمو بلند کنین... بی بی اومده میخوام بهش بدم...... چند دقیقه بعد چشماتو ببندی....... چند روز بعد به خبر بدن شهید شدی....... عجب رویایی....... اللهم الرزقنا شهاده فی سبیلک بحق بی بی زینب
💢آنچه که در طول شبانه روز باید انجام داد... اخلاق پیامبر رسول خدا با هر کس رو به رو می شد، می داد، هم به کوچک، هم بزرگ. هیچ گاه پای خود را پیش کسی نمی کرد. هنگام نگاه، به صورت کسی نمی شد. با چشم به کسی اشاره نمی کرد. هنگام نشستن، نمی داد. وقتی با مردم دست می داد و می کرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی کشید، تا طرف مقابل خود را بکشد. هیچ خوراکی را نمی کرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمی گفت و سخن ناراحت کننده ای بر زبان نمی آورد و بدی را با بدی نمی گفت. زیرانداز خود را به عنوان اکرام زیر پای کسی که خدمتش می رسید می کرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن نخورد. هدیه افراد را (هر چند و ناچیز) قبول می کرد. بیشتر اوقات، رو به می نشست. زانو هایش را اشخاص، باز نمی کرد و بیرون نمی آورد. بر تند خویی غریبه ها در سؤال و درخواست و سخن می کرد. هیچ کس را ملامت و سر زنش نمی کرد و در پی اسرار دیگران نبود. خنده هایش تبسم بود و هرگز سر نمی داد. بسیار شرمگین و با حیا بود. سخن کسی را نمی کرد. از جلوی غذا می خورد. کار افراد را به هر شکلی می انداخت و... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 🍂# قسمت_پـنـجاه‌وسـوم شـهـادت دسـت خـود مـاسـت چندماه قبل از یک شب خواب را دیدم.👀 دیدم دقیقا در موقعیتی که در پایان بندی اپیزودهای مستند نشان می دهد.☝️ با بسیجی هایی که کنار ماشین تویوتامنتظر هستند تا با او بدهند،ایستاده ام. حاج با قدم های تند آمدو رسید کنار تویوتا.🚕 من دستم را جلو بردم،دستش را گرفتم و بغلش کردم.✋ هنوز حاج همت توی دستم بود که به او گفتم:دست ما را هم بگیرید.💔 منظورم برای باز شدن باب بود.🕊 همت :دست من و دستم را رها کرد.😒 از همان شب تا مدتی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که چطور ممکن است دست در برآوردن چنین باز نباشد.❗️ فکر می کردم اگر چنین چیزی دست نیست پس دست چه کسی است❓ تا اینکه یک شب که در منزل مهمان بودم، را برای او تعریف کردم. خیلی مطمن :راست می گوید دست او نیست.☝️ بیشتر کردم ،بعد گفت:من در خودم به این نتیجه رسیده ام و با یقین می گویم هرکس شده،خواسته که بشود.👌🕊 .☝️ 🍂# قسمت_پـنـجاه‌وچـهـارم شـهـیـد زنـده این اواخر وقتی از او می گرفتم📸آن قدر به داشتم که وقتی پشت لنز توی چهره اش نگاه می کردم با خود می گفتم این است☺️🕊. بارها این از ذهنم خطور کرده بود.تقریبآ پنج شش ماه آخر هرچه از او گرفتم بعدآ از می کردم📷. دلم نمی آمد عکسی از او گرفته باشم که آخر باشد😔. با خود می گفتم ان شاالله هنوز هم هست و دفعه بعد که دیدمش باز هم از اوعکس می گیرم.👌 یکی از عکس هایش را خیلی .❤️ هدفون بزرگی روی گوش هایش بود و داشت فایلی را گوش می کرد.🎧 تا چند روز قبل از این عکس را نگه داشته بودم.اما آن را هم کردم.😒 دوست داشتم که هنوز باشد اما از حالت هایی که این اواخر داشت یقین کرده بودم رفتنی است.🕊 به خاطر کردن آن عکس نمی خورم.به همه ی ساعات اندکی که قبل از در کنارش بودم و به لحظاتی که در کنارش بودم می کنم.👌🍃 همیشه حواسم بود که کنار که روی می زند.🚶 ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #تـ‌وشـ‌ـ‌هـ‌یـد_نـ‌مـ‌یـشـ‌وے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️
📚 📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 🍂 رشـتـه تـعـلـقـات را بـایـد بـریـد درون خودش،با خودش می رفت. برای کسی آشکار نمی کرد اما گاهی که حرف می زدیم حرفهای به زبانش می آمد.🍃 هربار که از بر می گشت و می نشستیم به حرف زدن ،حرف هایش بیشتر بوی می داد.🕊 اگر توی حرف هایش دقیق می شدی می توانستی بفهمی که انگار هرروز دارد قدمی را می کند.👌 آن اوایل یک بار که برگشته بود،وسط حرف هایش خیلی محکم :جان فشانی اصلا نیست.☝️ بعد توضیح داد که در نقطه ای باید فاصله ای چند متری را در تیررس ها👹 می دویده و توی همین چند متر، آمد .😔 بعد گفت:اینطوری که ما درباره حرف می زنیم و گوییم مثلا فلانی را گرفته بود یا فلانی جان کرد،این قدرها هم .👌 است.من بودم که چطور در عرض یکی دوسال قبل از برای بریدن رشته تمرین می کرد.🍃 واقعا روی خودش کرده بود.اگر کسی حواسش نبود نمی توانست بفهمد که وقتی چیزی را به کسی به راحتی می بخشید☺️داشت رشته را می برید،ولی من حواسم بود که چطور کار کرده بودو چطور بی شده بود🕊. 🍂 رفـتنـش فـاش شـده بـود این اواخر اگر کسی بود،می توانست بفهمد که شده است.🕊🍃 از در حال و هوای و بود،اما این رفت و آمدها ی سال های به سوریه و حضورش در متن جنگ،روحیات او را جور دیگری ساخته بود.👌 من از اینکه آدمی مثل او در این راه می شود و این هم است،مطمئن بودم☝️.این اواخر،چیزهایی در حرکات و سکناتش ظاهر شده بود که مشخص می کرد حالش متفاوت است.🍃 همیشه آدم در چنین مواقعی با و پراندن می پیچاند😁.یک بار که با اش آمده بود و مهمان من بودند،همسرم به من گفت:نگذار برود.☝️ این،این دفعه برود می شود.🕊💔 گفتم:از این طور مطمئن می گویی؟گفت:از اش_پیداست.😞 ... @modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرم را در حالیکه مثل اباالفضل #دست نداشت و مثل اربابش #سر نداشت، برایمان هديه آوردند😔 مادر شهيد مدافع حرم افغانستانی خطاب به ‌رهبر انقلاب #مدافعان_حرم #فاطمیون✌️ #شهید_محمدرضا_خاوری💔 @Modafeaneharaam
❣ #سلام_امام_زمانم❣ اگر به دامنِ وصلِ تو💫 #دست ما نرسد کشیده‌ایم در آغوش💞 آرزوی #تو_را ... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 @Emame_zamanam ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌
💕مهـــــربانی و همسرداریِ شهــــــــــدا 💕 #الگوبرداری_از_شهدا #شهیدمدافع_حـــرم #پویا_ایزدی 🕊🌺 ایشون در کار خونه هیچ #توقعی از من نداشت. میگفت تو اصلا هیچ #وظیفه ای نداری. اگه داری برا من پخت و پز میکنی یا کارای دیگه رو انجام میدی، داری به من #لطف میکنی حتی در حین کار کردن #دست منم میبوسید. همیشه میگفت خدا خیرت بده دمت گرم. تنها چیزی که ازم میخواست این بود که همیشه میگفت: " فقط میخوام در مقابل موقعیت کاری من #صبوری کنی مقاوم باشی که دوری من اذیتت نکنه." وقتی میرفت ماموریت یا نامه میفرستاد یا پیام میداد. همیشه تا میرفت یه پیامک برام میفرستاد که من و خدا همیشه کنارتیم. تو قلبت هستیم. فکر نکن تنهات گذاشتم. الان به خودش میگم این حرف رو مدام بهم میزدی چون میدونستی یه جایی بدردم میخوره... 💠 #رسول_خدا_ص هر چه ایمان انسان #کامل_تر باشد... به‏ همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید. #بحارالانوار #جلد103 @Modafeaneharaam
🕊🌺 🌸علیرضا محبت و ارادت بی نظیری به پدرو مادرش داشت. ما هفته ای دو تا سه بار پدرو مادرش را زیارت میکردیم.. ولی هربار که با پدرو مادرش روبرو میشد گویا یکسال هست که اونها رو ندیده. پدرشو در میکشیدو پدر رو بوسه باران میکرد. پدر رو میبوسید و به گلو با پدرش حال و احوال پرسی میکرد. 🌸بعد از اون میرفت توی آشپزخونه سراغ مادرش.. و روی مادر رو و از آغوش مادرش دل نمیکند.. دست مادرو میگرفت و کنار خود مینشاند. 🌸وقتی که پدر مینشست پدر رو باران میکرد. دوسال بعد از ازدواجمون اولین باری که تلفنی بهش خبر دادن که مادر بخاطر بالارفتن فشار در بیمارستان بستریه خیلی حالش بد شد.فشارش افتادو نتونست روی پاهاش بند بشه.آب قند بهش دادم.ازش خواستم که خودشو کنترل کنه.نباید اینقدر بیتابی کنه.ولی گفت من تحمل مریضی مادرمو ندارم.نمیتونم طاقت بیارم که حتی یک سرفه بکنه.و بعد فورا خودش رو پیش مادرش رسوند. محبتش به پدرو مادر از نوع خدایی و آسمونی بود. ۹۳/۱۲/۲۹ @Modafeaneharaam