eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.7هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
11.9هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم 🇮🇷
سـلام و عرض ادب ☺️ راستش یه موضوع جالبے پیش اومد، گفتم براتون بگم🍃 دیشب من به طور خیلی اتفاقی تصمی
❤️بسم‌رب‌الشهــــــدا❤️ ابو وصال کتاب طلبه دانشجو، مدافع حرم : سوره طاها... دوران شیر خوارگی👶 ،سوره طه را میخواندم☺️ و به او شیر🍼 میدادم🙂.همان زمان این سوره را حفظ شدم☺️ و آن حالت معنوی و مهر مادری برایم لذتبخش بود.👌☺️ راوی:مادر شهید❤️ ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️بسم‌رب‌الشهــــــدا❤️ ابو وصال کتاب طلبه دانشجو، #شهید مدافع حرم #محمدرضادهقان‌امیری #قسمت‌اول:
ابووصال کتاب طلبه دانشجو، 🌹 : ازخانه تا مسجد... دوساله بود که او را همراه خودم برای نماز عید فطر به مسجد محل بردم☺️ که چند قدمی خانه، وسط کوچه بود. کلی خوراکی 🍏🍒🍑🍭🍬 و اسباب بازی ⚽️🔫 برایش برداشتم تا مشغول شود. در قنوت رکعت اول، حواسم به سمت کشیده شد و از لای انگشتان دستم🖐نگاهش کردم👀 بچه‌ی خوش خوراکی بود😊 خوراکی‌هایش را مشت میکرد و میخورد 👶 اواخر رکعت اول بود که متوجه شدم نیست😳 با نگرانی نمازم را تمام کردم، را از صف اول بغل کردم و به سرعت از مسجد خارج شدم و حواس پرت پابرهنه به خانه برگشتم😒 همه‌ی مهرها را برده در صف اول روی هم سوار کرده بود و داشت با آنها بازی میکرد😂 بچه‌ی بازیگوشی بود و کنترلش سخت... تشخیص دادم او را با خودم به مسجد و هیئت نبرم، اما سعی کردم خانه را شبیه مسجد و هیئت کنم👌 راوی:مادر شهید❤️ ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو،#شهید مدافع حرم #محمدرضادهقان‌امیری #قسمت‌هفتم سفر های معنوی او را با سفر
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع حرم چشمان سگ در یکی از سفرهای راهیان‌نور،کنار یک پاسگاه دربیابانی خلوت توقف کردیم وچادر زدیم.🏕 همه داخل چادر خوابیدیم،🏕 اما او بیرون خوابید.👀😐 نیمه‌شب از صدای نفس‌های عجیبی از خواب پریدم😳 ونگران شدم.🙁 لای پرده چادر را کنار زدم ودیدم که‌سگی عظیم‌الجثه😰 بادهانی باز که نفس‌نفس می‌زد بالا سـر خم‌شده وبا چشمانش به صورت او زل زده است،😫😰 بیدار بود اما از ترس جنب نمیخورد،😱😰آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود😰 چندبار پشت‌هم‌ دست بزنم👏، سگ از صدای دست زدنم ترسیدورفت.🤕🙄 وقتی اوضاع آرام شد مراصدا زد وبه سمتم آمد وباحالت بهت‌زده می‌گفت🤔 که آن سگ چه از جانش می‌خواسته که آن‌طور به اوخیره شده بود.😕😃 راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافح حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نهم ورزیده_بود💪 آمادگی جسمانی
ابووصال کتاب طلبه دانشجو، مدافع حرم دهقان امیری میخواست_مفید_باشد☺️ دوران نوجوانی اش را به خوبی گذراند و از بحران های آن دوره خبری نبود.چون ورزش میکرد،صورتی بدون جوش داشت که برای خودش تعجب آور بود😐.ولی همیشه قد بلندش را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش می نالید.😕خدا را بخاطر داده هایش شاکر بود و از انرژی جوانی اش در راه مثبت و مفید استفاده کند.👌 راوی‌:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو ،#شهید مدافع حرم #محمدرضادهقان‌امیری #قسمت‌پانزدهم نوجوان‌ جهادگر شانزده
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم خانواده صمیمی در تربیت فرزندانم سعی کردم☺️ با آنها حرف بزنم و از روش و مشی شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم.👌😊مجبورشان می‌کردم که حرف بزنند و ساکت نباشند☺️.البته که بزرگتر شد، شاید خیلی از حرفایش را نمی‌گفت😐؛ اما من آرام آرام از زیر زبانش می‌کشیدم😃. به این شکل فاصله ها بین‌مان کمتر می‌شد.☺️❤️ راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضادهقان‌امیری #قسمت‌هجدهم اشک با طعم شیرکاکائو یک س
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم دهقان‌امیری رشته معارف در دوران تحصیلی راهنمایی آثار تربیتی خانواده به خوبی در او نمایان شد☺️ و پس از اتمام دوران راهنمایی با مشاوره و توصیه مدیر مدرسه که روی اعتقادات بچه‌ها کار می‌کرد، او را در مدرسه‌ای که همین هدف را داشت،ثبت‌نام کردند❤️. دبیرستان امام صادق ع انتخاب شد،😊 با اینکه هر دو آزمون ورودی رشته معارف و ریاضی آن دبیرستان را با رتبه‌های عالی قبول شده بود، اما رشته معارف را انتخاب کرد☺️ و به تحصیل ادامه داد.☺️👌 راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌بیست‌و‌پنجم غصه مادر مادر دوست
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم ببخشش زیبا دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند.📱🎁🎈 اما گوشی کیفیت نداشت وزود خراب شد😢 خیلی ناراحت بودم😔 متوجه شد. از قبل درجایی کار کرده بود و دستمزدش💰را که دویست هزار تومان💵میشد، کم‌کم پس‌انداز کرده بود. آن پس‌اندازش را برداشت و همراه با پدر👨❤️👨 رفتند و برایم گوشی📱جدید دیگری خریدند. خیلی خوشحال شده بودم😇😍.چند ماه که گذشت که جریان رافهمیدم.👀 راوی:خواهرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌بیست‌و‌نهم نیمه پنهان حالات م
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم شوخی در جدی یکی از همکارانم برای مدرسه غیر دولتی‌اش چند نیرو می‌خواست😊.تعدادی را معرفی کردم،که هم در فهرست بود☺️.از قبل به او گفته بودم اسم مرا نیاورد☺️.قول داد👌. وقتی که رفت و نوبت مصاحبه‌اش شد؛از او پرسیدند که اگر دانش آموز چهارم ابتدایی شیطنت کند🙄، او به عنوان یک مربی تربیتی چه می‌کند😕؟!او هم بدون هیچ ملاحظه‌ای برگشت و گفت:آن قدر آن بچه را کتک می‌زنم تا جانش درآید😂. به خاطر همین جمله‌اش رد شد😅.چند وقت بعد که از طریق همکارام جریان را شنیدم به او گفتم می‌خواستی چطور مربی بشوی که بچه مردم را کتک بزنی🤔؟! برگشت و گفت: من که نمیتوانم دروغ بگویم🤗 و کلی خندید😃. در حین جدیت کار،شوخی می‌کرد☺️ و سخت نمی‌گرفت.کاری را که دوست داشت انجام می‌داد.☺️❤️ راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌شصت‌و‌سوم پل صراط ترک موتورش
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم محل شهادت:سوریه دوره فتوشاپ را میگذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام میدادم. یکی از کارهایی که از آن لذت میبردم☺️ نوشتن اسم خودم ر ی سنگ مزار شهدا به عنوان بود😍☺️ وقتی ع.س طراحی شده‌ام را در گرده دوستان خودم در یکی از شبکه‌های اجتماعی گذاشتم همه خوششان آمد☺️😍 تعداد زیادی بچه‌های عاشق شهادت❤️ پیدا شدند. اما من دلم به سمت او کشیده شد. هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم☺️👌 وقتی ان عکس را فرستادم خیلی خوشحال شد😍😍😍 و به جای محل شهادت اشاره کرد. گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود😁 قلول نکرد و گفت که محل ‌شهادت را سوریه بنویس☺️👌 نوشتم. آن موقع تخیل بود اما به واقعیت تبدیل شد🕊🕊🕊 آن عکس در شبکه‌های اجتماعی خیلی معروف شد😔💔 راوی:دوست‌شهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌هفتاد فیض خادم‌الشهدایی پای ث
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم چوب غیرتمندی ساعات بازدید از گردان تخریب، ۹تا ۱۱شب بود🍃در حال استراحت بودیم که خبر دادند گروهی از خواهران پشت گردان هستند😐و می‌خواهند بازدید بروند😑آن هم پنجاه نفر🙄همگی خسته و خواب‌آلود بودیم😖ساعت دوازده هم پست داشتیم😞نمی‌توانستیم آن همه خواهر را در تاریکی رها کنیم😒همه غیرتی شده بودند🤗 و یکی از دوستان داوطلب شدند تا به آنجا بروند🍃تا آنها برسند خواهران هر جور که بود در باز کردند و وارد گردان شدند😐از آن طرف ناگهان هوا خراب شد⚡️🌥و باران شدیدی بارید⛈که باعث شد جوی کوچکی راه بیفتد🍃به ما بی‌سیم زدند📞 که سیل آمده🌊 و ما در گردان تخریب مانده ایم🍂گرچه کمی پیازداغش را زیاد کرده بودند😕شارژ بی‌سیمشان هم تمام شد و نگرانی ما دوبرابر شد😫در حالی که از اوضاع آنها بی‌خبر بودیم به فرمانده‌ای اطلاع دادیم🍃با ماشین دنبالشان رفتند🚎و وقتی آن ماجرا تمام شد مسئولان مارا مواخذه کردند😒ظاهراً اتفاق خاصی نیفتاده بود😐چوب غیرتمندی‌مان را خوردیم😃❤️ راوی:دوست‌شهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌هشتادو‌ششم سوال بی جواب یک سا
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم تاج افتخار از سوریه تماس📞گرفت که می‌خواد با دایی بزرگش صحبت کند🍃خیلی به او علاقه داشت☺️ساکن قم بود.سفارش کرد تا با او تماس📞 بگیرم. و در آن ساعت مشخص منتظر تماسش باشد.🍃شماره‌اش را خواست داشت حفظ می‌کرد🍃و هرچند شماره را به دوستانش در آنجا می‌سپرد☺️که یادشان باشد🙂.گفت کاغذ و قلم📝دسترس نیست.تماس گرفت راس ساعتی که قول داده بود☺️. در آن تماس دایی با شنیدن صدایش گریه کرد😢و به او گفت:تو افتخار خانواده ما هستی و تاج روی سرما هستی☺️.این جمله او آن قدر را خوشحال☺️ کرد که روحیه‌اش چند برابر شده بود برلی رسیدن به شهادت🕊🕊🕊 راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نود‌ودو نیت ازدواج مدتی پیگیر
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم سرنوشت دهه محرم در سوریه بودیم🍃در "ریف حلب" دو سه شب گردان ما و چندشب گردان‌ او به شکل دید و بازدید هیئت می‌گرفتیم🙂.این در بین گردان‌ها رسم بود🍃.یک شب ما مهمان گردان او بودیم🤗.دو حلقه پشت هم تشکیل دادیم و مشغول عزاداری شدیم💔.ناگهان در تاریکی،شخصی را دیدم که آشنا آمد🙂.کمی خود را جابه‌جا کردم تا ببینم چه کسی است🤔. بود🙂 به شدت ضجه می‌زد و گریه می‌کرد😔💔.ناگهان به دلم افتاد که او شهید🕊می‌شود،اما به خاطر روحیه شادا و پرنشاطش به فکرم خندیدم😃 و به خودم قبولاندم که به این زودی‌ها شهید نمی‌شود🍃گفتم او ضد گلوله است☝️.اما سرنوشت چیز دیگری شد😔💔 راوی:همرزم‌شهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نود‌وسوم سرنوشت دهه محرم در س
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم خواب نورانی حدود دو تا سه نصفه شب خواب عجیبی دیدم☹️.خانه‌مان نورانی✨شده بود و من دنبال منبع نور بودم👀 .دیدم پنجره آشپزخانه تبدیل به در شده😕 و شهدا یکی یکی وارد خانه‌ام شدند🙁.همه جا را پر کردند و با لباس نظامی و سربند🙁دست در گردن یکدیگر بهم لبخند می‌زنند🙂.مات نگاهشان کردم🙄 و متوجه شدم منبع نور از دوقاب عکس برادران شهیدم هست☺️ آن شب برادر شهیدم محمدعلی به خوابم آمد🙂و در حالتی روحانی سه بار به من گفت☝️☺️:نگران نباش پیش ماست💔.آن شب تا صبح اشک ریختم و دعا خواندم😭.بعدها گفتند همان ساعت سه هواپیمای🛬 حامل پیکر و بقبه شهدا رو زمین نشست😔💔 راوی:مادرشهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نود‌و‌پنجم اذان ازادی سه روز
ابووصال کتاب طلبه دانشجو مدافع‌حرم شفاعت شهید بعد از شهادتش💔حسرت به دل ماندم که به خوابم بیاید😞.بالاخره آمد نزدیکای صبح بود☺️.خواب دیدم که پشت یک میز ایستاده‌ام🍃 و شخصی نشسته و به امور دانشجویی رسیدگی می‌کند🙂کارت دانشجویی‌ام را می‌خواستم که ناگهان صدایی را شنیدم😕که به من گفت:برای منم کارت می‌گیری؟!☹️رویم را برگرداندم و را دیدم😍.لباس سفیدی تنش بود و انگار قدش بلندتر شده بود☺️.در خواب می‌دانستم که شهید🕊شده است.گفتم تو جان بخوا❤️.بغلش کردم☺️.محکم گرفتمش و شروع کردم به گریه کردن😭و حرف زدن؛پرسیدم مرا شفاعت می‌کنی😔؟!لبخندی زد و گفت این حرفا چیست😒معلوم است مطمئن باش☺️.این‌بار محکم تر بغلش کردم و گریه هام بیشتر شد😭💔 راوی:دوست‌شهید ... @modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نود‌وشش شفاعت شهید بعد از شها
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافع‌حرم #محمدرضا‌دهقان‌امیری #قسمت‌نود‌و‌هفتم جواز کربلا خیلی دوست داشتم اربعین کربلا باشم،😔اما پدرم موافق نبود😢.اما باز هر بار که حرف از رفتن می‌شد باز پدوم راضی نمی‌شد😞.چند روز بیشتر به اربعین نمانده بود.دلم شکست💔و با همان حال به دانشگاه رفتم🍃در گوشه‌ای با خودم خلوت کردم🍃.عکس #محمدرضا را روبرویم گرفتم😔و شروع به دردودل کردم💔و از او خواستم که دست مرا بگیرد.ظهر که شد برادرم خبر داد پدر راضی شده😭.من زائر کربلا شدم😭😍 راوی:دوست‌شهید #ادامه‌دارد... @modafeaneharaam
Mohammad-Reza-Oshrieh-Farshe-Ghermez--128.mp3
4.68M
🎵 #نماهنگ👌 ❣یه نامه و پلاک و سربند، مرهم دلتنگی ها میشه ❣تو کوچه ای که شد به نامت میپیچه بوی گل همیشه 🎤🎤 #محمدرضا #عشریه 👈تقدیم به همه مادران چشم انتظار شهدا❣ @Modafeaneharaam