eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
34هزار دنبال‌کننده
30هزار عکس
12هزار ویدیو
286 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری استاد انصاریان #عصبانی_نشو 👈 موعظه پیامبر(ص) به مرد عرب بیابانی 👈 وقتی که پیامبر اسلام(ص) سه مرتبه یک نفر را یک موعظه کرد! 🌺ویژه ولادت پیامبر اکرم(ص)🌺 @Modafeaneharaam
BQACAgQAAx0CUyYOlAACIw5hdYL_wTRau57oHgGQhxjbfYSP7AAC9QsAAnoRqVNW72H58PNGqyEE.pdf
282.6K
📲 نسخه PDF | رفتار نبوی 👈 مروری بر سیره فردی و اجتماعی پیامبر اعظم(ص) براساس بیانات رهبرانقلاب 🎐 @Modafeaneharaam
🌹یادی از شهید بمناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم فاطمیون "نجیب الله کاظمی" ولادت: 1376 شهادت: 1394/8/2 محل شهادت: المیادین مزار: استان مرکزی نثار ارواح طیبه شهدا صلوات @Modafeaneharaam
📚 مروری بر کتاب «پیشوای صادق»، تألیف حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: 🔻 نمودارهای برجسته در زندگی امام صادق(علیه‌السّلام): ۱. تبیین و تبلیغ مسئله‌ی امامت ۲. تبلیغ و بیان احکام به شیوه‌ی خاص شیعی و تفسیر قرآن به روال بینش اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) ۳. وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک_ سیاسی 👈 کتاب پیشوای صادق، مشتمل بر یادداشت‌های حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای درباره‌ی سیره‌ی فرهنگی سیاسی امام صادق (علیه‌السّلام) است که در ۱۷ شماره‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی در خرداد سال ۱۳۵۸ منتشر شده است. @Modafeaneharaam Instagram.com/Khamenei_Book @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈🏼 غافل نشدن از عبادت و استغفار 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: پیامبر(ص) با آن مقام و شأن و عظمت، از عبادت خود غافل نمیشد؛ نیمه‌ی شب می‌گریست و دعا و استغفار میکرد. ام‌سلمه عرض کرد: یا رسول‌الله! تو که خدای متعال این‌قدر عزیزت میدارد و گناهانت را آمرزیده است چرا گریه میکنی؟ فرمود: اگر از خدا غافل بشوم، چه چیزی من را نگه خواهد داشت؟ این برای ما درس است. ۱۳۷۰/۷/۵ @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهل_و_هشتم 💠 تازه می‌فهمیدم پیکر برادرم سپر من بوده که پیراهن سپیدم همه از
✍️ 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کردم و مصطفی جان کندنم را حس می‌کرد که به سمتم برگشت و مقابلم زانو زد. جای لگدشان روی دهانم مانده و از کنار لب تا زیر چانه‌ام خونی بود، این صورت شکسته را در این یک ساعت بارها دیده و این زخم‌ها برایش کهنه نمی‌شد که دوباره چشمانش آتش گرفت. 💠 هنوز سرم را در آغوشش نکشیده بود، این چند ساعت محرم شدن‌مان پرده شرمش را پاره نکرده و این زخم‌ها کار خودش را کرده بود که بیشتر نزدیکم شد، سرم را کمی جلوتر کشید و صورتم را روی شانه‌اش نشاند. خودم نمی‌دانستم اما انگار دلم همین را می‌خواست که پیراهن صبوری‌ام را گشودم و با گریه جراحت جانم را نشانش دادم :«مصطفی دلم برا داداشم تنگ شده! دلم می‌خواد یه بار دیگه ببینمش! فقط یه بار دیگه صداشو بشنوم!» 💠 صورتم را در شانه‌اش فرو می‌کردم تا صدایم کمتر به کسی برسد، سرشانه پیراهنش از اشک‌هایم به تنش چسبیده و او عاشقانه به سرم دست می‌کشید تا آرامم کند که دوباره رگبار گلوله در آسمان پیچید. رزمندگانِ اندکی در حرم مانده و درهای حرم را از داخل بسته بودند که اگر از سدّ این درها عبور می‌کردند، حرمت و خون ما با هم شکسته می‌شد. 💠 می‌توانستم تصور کنم که حرم را با مدافعانش محاصره کرده‌اند چه ولعی برای بریدن سرهایمان دارند و فقط از خدا می‌خواستم من پیش از مصطفی باشد تا سر بریده‌اش را نبینم. تا سحر گوشم به لالایی گلوله‌ها بود، چشمم به پای پیکر ابوالفضل و مادر مصطفی بی‌دریغ می‌بارید و مصطفی با و اندک اسلحه‌ای که برایشان مانده بود، دور حرم می‌چرخیدند و به گمانم دیگر تیری برایشان نمانده بود که پس از صبح بدون اسلحه برگشت و کنارم نشست. 💠 نگاهش دریای نگرانی بود، نمی‌دانست از کدام سر قصه آغاز کند و مصیبت ابوالفضل آهن دلم را آب داده بود که خودم پیش‌قدم شدم :«من نمی‌ترسم مصطفی!» از اینکه حرف دلش را خواندم لبخندی غمگین لب‌هایش را ربود و پای در میان بود که نفسش گرفت :«اگه دوباره دستشون به تو برسه، من چی کار کنم زینب؟» 💠 از هول دیروزم دیگر جانی برایش نمانده بود که نگاهش پیش چشمانم زمین خورد و صدای شکستن دلش بلند شد :«تو نمی‌دونی من و ابوالفضل دیروز تا پشت در خونه چی کشیدیدم، نمی‌دونستیم تا وقتی برسیم چه بلایی سرتون اومده!» هنوز صورت و شانه و همه بدنم از ضرب لگدهای وحشیانه‌شان درد می‌کرد، هنوز وحشت بی‌رحمانه مادرش به دلم مانده و ترس آن لحظات در تمام تنم می‌دوید، ولی می‌خواستم با همین دستان لرزانم باری از دوش غیرتش بردارم که دست دلش را گرفتم و تا پای حرم بردم :«یادته منو سپردی دست (علیهاالسلام)؟ اینجا هم منو بسپر به (علیهاالسلام)!» 💠 محو تماشای چشمانم ساکت شده بود، از بغض کلماتم طعم اشکم را می‌چشید و دل من را ابوالفضل با خودش برده بود که با نگاهم دور صحن و میان مردم گشتم و (علیهاالسلام) را شاهد عشقم گرفتم :«اگه قراره بلایی سر حرم و این مردم بیاد، جون من دیگه چه ارزشی داره؟» و نفهمیدم با همین حرفم با قلبش چه می¬کنم که شیشه چشمش ترک خورد و عطر عشقش در نگاهم پیچید :«این و جون این مردم و جون تو همه برام عزیزه! برا همین مطمئن باش تا من زنده باشم نه دستشون به حرم می‌رسه، نه به این مردم نه به تو!» 💠 در روشنای طلوع آفتاب، آسمان چشمانش می‌درخشید و با همین دستان خالی عزم کرده بود که از نگاهم دل کَند و بلند شد، پهلوی پیکر ابوالفضل و مادرش چند لحظه درددل کرد و باقی دردهای دلش تنها برای (علیهاالسلام) بود که رو به حرم ایستاد. لب‌هایش آهسته تکان می‌خورد و به گمانم با همین نجوای عشقش را به (علیهاالسلام) می‌سپرد که یک تنها لحظه به سمتم چرخید و می‌ترسید چشمانم پابندش کند که از نگاهم گذشت و به سمت در حرم به راه افتاد. 💠 در برابر نگاهم می‌رفت و دامن به پای صبوری‌ام می‌پیچید که از جا بلند شدم. لباسم خونی و روی ورود به حرم را نداشتم که از همانجا دست به دامن محبت (علیهاالسلام) شدم. می‌دانستم رفتن (علیه‌السلام) را به چشم دیده و با هق‌هق گریه به همان لحظه قسمش می‌دادم این حرم و مردم و مصطفی را نجات دهد که پشت همهمه شد. 💠 مردم مقابل در جمع شده بودند، رزمندگان می‌خواستند در را باز کنند و باور نمی‌کردم تسلیم تکفیری‌ها شده باشند که طنین در صحن حرم پیچید... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهل_و_نهم 💠 سرم را از پشت به دیوار تکیه داده بودم، به ابوالفضل نگاه می‌کرد
✍️ 💠 دو ماشین نظامی و عده‌ای مدافع تازه نفس وارد حرم شده بودند و باورم نمی‌شد حلقه شکسته شده باشد که دیدم مصطفی به سمتم می‌دود. آینه چشمانش از شادی برق افتاده بود، صورتش مثل ماه می‌درخشید و تمام طول حرم را دویده بود که مقابلم به نفس‌نفس افتاد :«زینب اومده!» 💠 یک لحظه فقط نگاهش کردم، تازه فهمیدم را می‌گوید و او از اینهمه شجاعت به هیجان آمده بود که کلماتش به هم می‌پیچید :«تمام منطقه تو محاصره‌اس! نمی‌دونیم چجوری خودشون رو رسوندن! با ۱۴ نفر و کلی تجهیزات اومدن کمک!» بی‌اختیار به سمت صورت ابوالفضل چرخیدم و به‌خدا حس می‌کردم با همان لب‌های خونی به رویم می‌خندد و انگار به عشق سربازی با همان بدن پاره‌پاره پَرپَر می‌زد که مصطفی دستم را کشید و چند قدمی جلو برد :«ببین! خودش کلاش دست گرفته!» 💠 را ندیده بودم و میان رزمندگان مردی را دیدم که دور سر و پیشانی‌اش را در سرمای صبح با چفیه‌ای پوشانده بود. پوشیده در بلوز و شلواری سورمه‌ای رنگ، اسلحه به دست گرفته و با اشاره به خیابان منتهی به ، گرای مسیر حمله را می‌داد. از طنین صدایش پیدا بود تمام هستی‌اش برای دفاع از حرم (علیهاالسلام) به تپش افتاده که در همان چند لحظه همه را دوباره تجهیز و آماده نبرد کرد. 💠 ما چند زن گوشه حرم دست به دامن (علیهاالسلام) و خط آتش در دست بود که تنها چند ساعت بعد محاصره شکست، معبری در کوچه‌های زینبیه باز شد و همین معبر، مطلع آزادی همه مناطق سوریه طی سال‌های بعد بود تا چهار سال بعد که آزاد شد. در تمام این چهارسال با همه انفجارهای انتحاری و حملات بی‌امان تکفیری‌ها و ارتش آزاد و داعش، در ماندیم و بهترین برکت زندگی‌مان، فاطمه و زهرا بودند که هر دو در بیمارستان نزدیک حرم متولد شدند. 💠 حالا دل کندن از حرم (علیهاالسلام) سخت شده بود و بی‌تاب حرم (علیهاالسلام) بودیم که چهار سال زیر چکمه تکفیری‌ها بود و فکر جسارت به قبر مطهر حضرت دل‌مان را زیر و رو کرده بود. محافظت از حرم (علیهاالسلام) در داریا با حزب‌الله بود و مصطفی از طریق دوستانش هماهنگ کرد تا با اسکورت نیروهای به زیارت برویم. 💠 فاطمه در آغوش من و زهرا روی پای مصطفی نشسته بود و می‌دیدم قلب نگاهش برای حرم (علیهاالسلام) می‌لرزد تا لحظه‌ای که وارد داریا شدیم. از آن شهر زیبا، تنها تلی از خاک مانده و از حرم (علیهاالسلام) فقط دو گلدسته شکسته که تمام حرم را به خمپاره بسته و همه دیوارها روی هم ریخته بود. 💠 با بلایی که سر سنگ و آجر حرم آورده بودند، می‌توانستم تصور کنم با قبر حضرت چه کرده‌اند و مصطفی دیگر نمی‌خواست آن صحنه را ببیند که ورودی رو به جوان محافظ‌مان خواهش کرد :«میشه برگردیم؟» و او از داخل حرم باخبر بود که با متانت خندید و رندانه پاسخ داد :«حیف نیس تا اینجا اومدید، نیاید تو؟» دیدن حرمی که به ظلم زیر و رو شده بود، طاقتش را تمام کرده و دیگر نفسی برایش نمانده بود که زهرا را از آغوشش پایین آورد و صدایش شکست :«نمی‌خوام ببینم چه بلایی سر قبر اوردن!» 💠 و جوان لبنانی معجزه این حرم را به چشم دیده بود که (علیه‌السلام) را به ضمانت گرفت :«جوونای و تا آخرین نفس از این حرم دفاع کردن، اما وقتی همه شهید شدن، (علیه‌السلام) خودش از حرم دخترش دفاع کرد!» و دیگر فرصت پاسخ به مصطفی نداد که دستش را کشید و ما را دنبال خودش داخل خرابه حرم برد تا دست حیدری (علیه‌السلام) را به چشم خود ببینیم. 💠 بر اثر اصابت خمپاره‌ای، گنبد از کمر شکسته و با همه میله‌های مفتولی و لایه‌های بتنی روی ضریح سقوط کرده بود، طوری که دیگر حریف شکستن این خیمه فولادی نشده و هرگز دست‌شان به قبر مطهر حضرت سکینه (علیهاالسلام) نرسیده بود. مصطفی شب‌های زیادی از این حرم دفاع کرده و عشقش را هم مدیون (علیهاالسلام) می‌دانست که همان پای گنبد نشست و با بغضی که گلوگیرش شده بود، رو به من زمزمه کرد :«میای تا بازسازی کامل این حرم بمونیم بعد برگردیم ؟» 💠 دست هر دو دخترم در دستم بود، دلم از عشق (علیهاالسلام) و (علیهاالسلام) می‌تپید و همین عطر خاک و خاکستر حرم مستم کرده بود که عاشقانه شهادت دادم :«اینجا می‌مونیم و به کوری چشم و بقیه تکفیری‌ها این رو دوباره می‌سازیم ان‌شاءالله!»... ✍️نویسنده: @Modafeaneharaam
در محضر رسول‌الله ﷺ.mp3
9.23M
🎤 و أنّهُ سید الأنبیاء و المرسلین ... اینکه پیامبر را، سرور تمام پیامبران و فرستادگان الهی می‌دانیـــم، و قرآن و تمام روایات بر این ادعا صحّه می‌گذارند ؛ اصلاً یک ادعا نیست! پشتوانه‌ی علمی، معرفتی و توحیدی دارد؛ که این مسئله را ثابت می‌کند! | شاید هرگز نشنیده باشیم، آنچه را که در این فایل صوتی خواهیم شنید. | 🌟 ویژه میلاد @Modafeaneharaam
به نیت🔰 🌸 ❤️ هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدت النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولا الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید @Ahmad_mashlab1115
🔰 بودن پیغمبر یعنی خصلتهای ایشان الگوی حرکت ما باشد 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى‌ و جمعی از مسئولان نظام: پیروی از پیغمبر(ص)، یعنی در پی او روان شدن و حرکت کردن. قرآن هم این را از ما خواسته «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ»، اسوه یعنی الگو، ما بایستی دنبال این الگو حرکت کنیم، خصوصیاتی که او در عمل داشت، آن خصوصیات را در عمل‌مان ایجاد کنیم، خصوصیاتی که در اخلاق داشت از او تبعیت کنیم. البته ماها خیلی کوچکتر از آن هستیم که بخواهیم با این وسعت حرکت بکنیم، لکن باید تلاش بکنیم در این زمینه. ما مردم ایران و جمهوری اسلامی میتوانیم سه ستاره از این کهکشان نور را انتخاب کنیم و به آن تکیه کنیم و اهمیت بدهیم و دنبال بکنیم. این سه نقطه عبارت است از «صبر، عدل و اخلاق» پیامبر. 🏷 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فدای جود کسی که هرآنچه را بخشید فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید غریب بود، اگرچه گدا فراوان داشت کریم بود، بدون سر و صدا بخشید کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید ملامتش نکنید آنکه را مدینه نرفت مدینه زائر خود را به کربلا بخشید گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد خدا فقط به حسن اینچنین بلا بخشید گمان دیگرم این است که دم آخر به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید : 💔 سر هر‌ سفره‌ که‌ پهن‌ است‌ گدایی‌ نکنم نان‌ هر سفره‌ حرام‌ است‌ به‌ جز‌ نان‌ حسن سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، 💚 @Modafeaneharaam
🍀امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السَّلام می‌فرمایند: 💎خداوند به حدی از دنیا نفرت دارد که بعد از خلق آن، هرگز آن را نگاه نکرد و تا قیامت هم نگاهش نخواهد نمود. 🌘در خواری دنیا همین بس که جز در دنیا معصیت او نمی‌شود و جز با ترک دنیا انسان به آنچه نزد خداوند است نمی‌رسد. 📚بحارالأنوار @Modafeaneharaam
باید به سمت این نکته برویم که نسل دهه 1360 فرمانده میدان، دهه 1370 میدان‌دار، دهه 1380 پیاده نظام و دهه 1390 نیروی احتیاط بشوند و برای این کار به ساختار حرفه‌ای و پیچیده‌ای نیازمندیم. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نقش بی‌نظیر امام صادق(ع) در ترویج اسلام 👤 #شهید_مطهری @Modafeaneharaam
شهیدی ڪه صورتش زیبا، سیرتش زیباتر بود...به #قمرفاطمیون شهرت داشت یڪـی از شروط عقدش این بود ڪه #مدافع_حرم باقـی بماند. #ڪلام_شهیدحسین_هریری🌷 من حاضرم مثل علی اڪبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه. آخرشم این شهید درحال خنثی ڪردن بمب بود ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تڪه تڪه شد. #شهید_حسین_حریری #مدافع_حرم_آل‌الله به مناسبت سالروز تولد شهید حسین حریری🌹 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆#خبر_خوب برای متقاضیان واکسن #تمام_ایرانی فخرا (ساخت دانشمندان ایرانی و تیم شهید فخری‌زاده) ✳️در هر شهری که هستید برای دریافت واکسن از طریق سایت فخرا ثبت نام کنید 👇 Fakhravac.ir Fakhravac.ir @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ایمان بعد ظهور مهدی فاطمه حسین زمانمان است حتما از ما سوال می شود چه کردی برای امامت 🎙استاد شجاعی @Modafeaneharaam
🌹#با_شهدا|شهید محسن حججی ✍️ بوسیدن دست پدر و مادر ▫️برای دیدن پدر و مادر می‌رفتم؛ بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست پدر و مادرم را ببوسم. تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم. دست پدر را هم بوسیدم... چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم. شب در عالم خواب رویایی دیدم... آنچه در ذهنم ماند پیراهن مشکی نوکری‌ام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: ان شاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم می‌آورند. من هم گفتم ان شاءالله. 📚 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵ @Modafeaneharaam
🔰 خطای بزرگ عادی‌سازی باید جبران شود 👈🏼 عادی‌سازی رابطه با رژیم غاصب و ظالم صهیونیستی ضد اتحاد اسلامی است 🔻رهبرانقلاب: در مسئله‌ی عادی‌سازی‌های اخیر متأسفانه بعضی از دولتها خطا کردند، خطای بزرگی کردند و گناه کردند و عادی‌سازی کردند با رژیم غاصب و ظالم صهیونیستی. این حرکت، ضد وحدت و اتحاد اسلامی است، باید از این راه برگردند. این خطای بزرگ را بایستی جبران بکنند. ۱۴۰۰/۸/۲ @Modafeaneharaam
اگر در جمهوری اسلامی خلافی صورت گرفت... بخشی از #وصیت_نامه شهید علی جمشیدی🌹 ‌ @Modafeaneharaam
انتشار 2 کتاب گویا از جوان‌ترین رزمنده دفاع مقدس “ایران صدا” کتاب گویای زندگینامه و خاطرات جوان‌ترین رزمنده دفاع مقدس «بهنام محمدی» نوشته داوود امیریان را منتشر کرد. شهید بهنام محمدی، چندین بار نیز به اسارت دشمن درآمد، اما هر بار با توسل به شیوه‌ای از دست آنان گریخت و با بهره‌گیری از هوش، توان و جسارت خود توانست اطلاعات ارزشمندی ازموقعیت دشمن را به دست بیاورد و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد و در رساندن مهمات به رزمندگان اسلام بسیار تلاش می‌کرد. @Modafeaneharaam