eitaa logo
مدافعین شهدا
123 دنبال‌کننده
21.8هزار عکس
21.2هزار ویدیو
109 فایل
﷽ . اگر می‌خواهید تاثیرگذار باشید . اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاه‌تون ظلم نکرده باشید ؛ ما راهـے جز اینکھ یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم ! _ حاج احمد کاظمی . @Maskat 👈 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💚 ﷽ 💚🍃 🍃🌈🌦داستان و تمثیلی بسیار زیبا از نگینِ حضرت سلیمان و پیرمرد هیزم شکن: 🍃🌷🌈 کارِبندگانِ‌خدا فقط بدستِ‌خداست: 🌿💐پیرمردی در دامنه کوه‌های شهر خودهیزم جمع می‌کرد و میفروخت. 🍃🌷روزی حضرت سلیمان پیرمرد را در حال جمع آوری هیزم دید تصمیم گرفت تغییری در زندگی پیرمرد به وجود بیاورد او یک نگینی قیمتی به پیرمرد داد 🌿💐پیرمرد تشکری کرد و بسوی خانه روان شد نگین رابه همسرش داد وهمسرشنیز نگین را در نمکدانی گذاشت اما ساعتی بعد به کلی فراموش کرد که نگین را کجا گذاشته است. 🍂🥀 همان روز زن همسایه که به نمک احتیاج پیدا کرده بود؛ به خانه آنها رفت و زن نمکدان را به او داد 🍂🥀اما وقتی زن همسایه چشمش به نگین داخل نمکدان افتاد نگین را نزد خود مخفی کرد؛!! 🌿💐پیرمرد از اینکه نگین گم شده بود ناراحت شد و زن پیرمرد هم گریه می‌کرد 🌿💐چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت آنجا دوباره با حضرت سلیمان روبرو شد و جریان گم شدن نگین را گفت 🍃🌷حضرت سلیمان نگین دیگری به او داد 🌿💐پیرمرد تشکر کرد و خوشحال به خانه رفت در میانه راه نگین را از جیب خود بیرون آورد و بالای سنگی گذاشت و نشست تا نگین را خوب ببیند و لذت ببرد ؛!! 🍃🕊 ناگهان پرنده‌ای نگین را به منقار گرفت و پرواز کرد و رفت؛! 🌿💐پیرمرد هرچه بدنبالش دوید فایده نداشت؛ تصمیم گرفت چند روز از خانه بیرون نرود. 🍃🌻بعد از چند روز همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم ؛!! 🌿💐پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت و باز هم صدای حضرت سلیمان را شنید و دید که حضرت ایستاده و با حیرت بسوی او می‌نگرد 🌿💐پیرمرد قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود 🍃🌷حضرت سلیمان به او گفت: بیا این نگین از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی 🌿💐پیرمرد قول داد که آن را به قیمت خوبی بفروشد؛ پشته هیزم خود را گرفت و بسوی خانه حرکت کرد 🌿💐 اوهنگامی که به رودخانه رسید خواست کمی استراحت کندنگین را از جیب خود بیرون آورد و‌نگاهش کرد و به آب زد که ناگهان نگین از دستش سُر خوردبه رودخانه افتاد ؛ او هر چه کوشش کردفایده نداشت. 🌿💐 با ناراحتی به خانه برگشت و دیگر از خجالتِ حضرت سلیمان به کوه نمی‌رفت 🍃🌻همسرش به او اطمینان داد که صاحب نگین هر کسی که هست بزرگ است و سخاوتمند ؛به کوه برو و باز قصه ات را به او بگو. 🌿💐پیرمرد با خجالت به طرف کوه رفت پشته هیزمی جمع آوری و به طرف خانه روان شد که ناگهان حضرت سلیمان را دید؛از خجالت دوید و فرار کرد. 🍃🌷حضرت سلیمان خواست تا مانعش شود اما فرستاده خدا جبرئیل آمد و به او گفت:👇 🍃🕊ای سلیمان : خداوند می‌گوید که تو چه کسی هستی که می‌خواهی حال بنده مرا تغییر دهی و مرا فراموش کرده‌ای؟!!! 🍃🌷حضرت سلیمان به سجده رفت و از اشتباه خود معذرت خواست و توبه کرد. 🍃🌴☀️خداوند به واسطه جبرئیل به حضرت سلیمان گفت: تو حال بنده مرا نتوانستی تغییر دهی، 👇 🍃🌴☀️حال ببین من چگونه اینکار را انجام می‌دهم و زندگیش را تغییر میدهم؛! 🌿💐پیرمرد که با سرعت بسوی قریه روان بود با مرد ماهیگیری روبرو شد! 🍃🌾ماهیگیر به او گفت ای پیرمرد من امروز ماهی بسیاری گرفته‌ام بیا چند ماهی را بگیر. پیرمرد ماهی‌ها را گرفت وبطرف‌خانه رفت. 🍃🌻همسرش وقتی شکم ماهی‌ها را پاره کرد در شکم یکی از ماهی‌ها نگین را یافت و به شوهرش مژده داد که نگین پیدا شده است 🌿💐شوهر با خوشحالی به او گفت تو ماهی را نمک بزن من به کوه می‌روم تا هیزم بیاورم 🍃🌻 زن تا نام نمک را شنید ماجرای نگین اول نیز به یادش آمد که در نمکدان پنهان کرده بود سریع به خانه همسایه رفت و ماجرا را برای او تعریف کرد 🍂🥀وقتی که زن همسایه صحبت‌های زن را شنید ملتمسانه عذرخواهی کرد و نگینش را آورد و گفت: نگینت را بگیر من خطا کردم خواهش می‌کنم به شوهرم چیزی نگو چون او شخص پاک نفسی است اگر خبردار شود مرا از خانه بیرون خواهد کرد 🌿💐از آن طرف پیرمرد در جنگل که بالای درختی رفته بود تا شاخه خشک شده‌ای را قطع کند ناگهان چشمش به نگین قیمتی در آشیانه پرنده افتاد با خوشحالی نگین را گرفت و به خانه آمد 🌿💐فردای آن روز پیرمرد به بازار رفت و هر سه نگین را به قیمت بسیاار بالایی فروخت و زندگیش تغییر کرد و بشکرانه لطف خدا؛ از این ثروت ؛در راه خدا دستِ نیازمندانِ را گرفت و برایشان شغل و‌کاری مناسب برقرار کرد. 🌿🌼حضرت سلیمان علیه‌السلام که تمام ماجرا را به چشم می‌دید یقین یافت که👇 🍃🌺بنده ؛ زندگیِ بنده دیگر را نمی‌تواند تغییر دهد 🍃🌸مگر آنکه خداوند بخواهد. @Modafeene_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند ایده خیاطی 🌻🌼 فوروارد کن گلم 🌸❤️ @Modafeene_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️بازتاب برگزارى نماز جمعه تهران پس از ٢٠ ماه در اى بى سى نيوز @Modafeene_shohada
⭕️آتش بازی مشکوک در جشن تولد 🔻دود غلیظی که چهارشنبه گذشته در اتوبان تهران قم مشاهده شد؛ خبر از یک آتش سوزی مهیب در دهها کیلومتر آنطرف تر، در شهرک صنعتی مامونیه می‌داد. 🔻شرکت نام آشنای طبیعت سبز، یکی از زیر مجموعه‌های هلندیگ معروف «میهن»، در ایام جشن پنجاهمین سالگرد تاسیس میهن، در آتش سوخت. 🔻بستنی میهن پنج دهه قبل با تلاش یک جوان بستنی فروش که امروز مالک هلندیگ بزرگ میهن است ساخته شده بود. 🔻پ.ن۱: خسارت وارده به طبیعت که محل اشتغال چند صد نفر بود حدود پنج هزار میلیارد برآورد می‌شود، اما مدیرعامل ، کارگران و دستگاهها و مردم محلی مصمم هستند که شرکت نابود شده را دوباره بسازند و در این مدت بنا نیست کسی بیکار شود. 🔻پ.ن۲: ابعاد این آتش سوزی بر ضد صنعت غذایی کشور، مشکوک به نظر می‌رسد و رسیدگی مجدانه می‌طلبد... ✍حمیدرضا ابراهیمی @Modafeene_shohada
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️توهین های بی‌شرمانه اروپایی ها به تیم حسن روحانی در دوره اصلاحات 🔻مذاکراتی که روحانی در توصیف پیشنهاد اروپایی ها آن را کاپیتولاسیون یاد میکند و مینویسد پیشنهادهای یاد شده توهین به ملت ایران بود... 🔻خب سوال اساسی اینجاست چرا با وجود آن توهین ها باز تیم خاتمی قرار داد را امضا کرد؟! 🔻و سوال اساسی‌تر... چرا سالها بعد باز روحانی با وجود شناخت و تجربه‌اش به دلسوزی های رهبر و دلسوزان برای اعتماد نکردن به غرب پوزخند زد؟! @Modafeene_shohada