رفتارهایی که باور نمی کنید ارثی باشند:
خوب بودن ،علاقه به سفر ،سلیقه غذایی ،مهارت رانندگی ،محبوبیت ،استعداد موسیقی ،تنبلی و اعتیاد به قهوه
(بعضی از افراد معتقدند که رفتار و ویژگیهای شخصیتی ما از محیط اطراف، سبک زندگی و تجربیاتمان ریشه میگیرد. اما در واقع ژنتیک هم نقش بزرگی در این عوامل دارد.
@Modafeene_shohada
🔰فرزند خوب از پدر بد...
روزى وزیر هارون الرشید(جعفر بَرمَکی) در مجلسی نزد هارون بود که در آن اثنا پسر سوم هارون،قاسم مُؤتَمِن از آنجا گذشت،وزیر خندید،هارون سبب خنده را پرسید؟
وزیر گفت:بر احوال این پسر مےخندم که تو را رسوا نموده!
کاش این پسر به تو داده نمےشد!
این است لباس و وضع و روش و منش او...
با فقرا و فرومایگان مےنشیند
هارون گفت:حق دارد،زیرا ما تاکنون منصب و مقامى به او واگذار نکرده ایم،چه خوب است حکومت شهرى را در اختیارش بگذاریم
امر کرد او را به حضور آوردند،وى را نصیحت کرد و گفت ميخواهم تو را به حکومت شهرى منصوب نمایم،هر جایی اى را که علاقه دارى بگو...
گفت اى پدر! مرا به حال خود بگذار،علاقه ام به بندگى خدا بیش از حکومت است،تصور کن فرزندى چون مرا ندارى!
گفت مگر نمےتوان در لباس حکومت به عبادت برخاست؟
حکومت استانی را بپذیر،وزیرى شایسته براى تو قرار مےدهم تا اکثر امور منطقه را به دست گیرد و تو هم به عبادت و طاعت مشغول باش...
(هارون از این معنا غافل بود یا خود را به غفلت زده بود که حکومت،حق امامان معصوم است و در حکومت ظالمان و غاصبان و طاغیان، قبول امارت و حکومتى که نتوان دستورات حق را پیاده کرد و با حقوق آن،که سراسر حرام است هیچ عبادتى مقبول الهی و مورد رضایت خدا نیست و پذیرفتن امارت از جانب ستمگر، بدون وجه شرعى گناه بزرگى است)
قاسم گفت من هیچ نوع برنامه اى را نمےپذیرم و زیر بار قبول امارت و حکومت نمےروم
هارون گفت: تو فرزند خلیفه و حاکم و سلطان مملکتى پهناور و سرزمینى وسیع هستى،چه مناسبت دارد که با مردمان بى سر و پا معاشر هستى و مرا در میان بزرگان سرشکسته کرده اى؟
قاسم گفت: تو هم مرا در میان پاکان و اولیاى خدا از اینکه فرزند خود مےدانى سرشکسته کرده اى!
نصیحت هارون و وزیر در او اثر نکرد،از سخن گفتن ایستاد و در برابر همه سکوت کرد.
حکومت مصر را به نام او نوشتند و اهل مجلس به او تبریک و تهنیت گفتند.
چون شب رسید از بغداد به جانب بصره فرار کرد،به وقت صبح هر چند تفحّص کردند او را نیافتند.
مردى از اهالى بصره به نام عبدالله مےگوید من در بصره خانه اى داشتم که دیوارش خراب شده بود،روزى آمدم کارگرى بگیرم تا دیوار را بسازد،کنار مسجد جوانى را دیدم مشغول خواندن قرآن است و بیل و زنبیلى هم در کنار خود دارد
گفتم کار مےکنى؟
گفت آرى،خداوند ما را براى کار و کوشش و زحمت و رنج براى تامین معیشت از راه حلال آفریده است...
گفتم بیا به خانه من کار کن
گفت اول اُجرتم را معین کن
گفتم یک درهم مےدهم
قبول کرد و همراهم آمد...
مشغول بنایی شد،به وقت نماز کار را تعطیل کرد،وضو گرفت و مشغول نماز شد،پس از آن تا غروب به اندازه دو نفر کار کرد!
خواستم از یک درهم بیشتر بدهم قبول نکرد،گفت بیشتر نمےخواهم
روز بعد دنبالش رفتم او را نیافتم،از حالش جویا شدم
گفتند جز روز شنبه کار نمى کند و بقیه روزها را صرف کمک به مردم و امور خیر میگذراند...!
شنبه بعدی اول صبح نزدیک همان مسجدى که در ابتداى کار او را دیده بودم ملاقاتش کردم،او را به منزل بردم مشغول کار شد... تا غروب...
مزدش را دادم و رفت
بسیار شیفته او شده بودم و چون کار بنایی خانه تمام نشده بود صبر کردم تا شنبه دیگر،به دنبالش رفتم او را نیافتم،جویا شدم گفتند دو سه روزى ست بیمار شده،از منزلش پرسیدم،خرابه ای را نشان دادند،به آنجا رفتم،دیدم در بستر افتاده به بالینش نشستم و سرش را به دامن گرفتم
دیده باز کرد و پرسید کیستى؟
گفتم عبدالله؛که دو روز برایم کار کردى
گفت شناختمت،آیا تو هم مےخواهی مرا بشناسى؟گفتم آرى
گفت من قاسم پسر هارون الرشید هستم!
تا خود را معرفى کرد بر خود لرزیدم، رنگ از صورتم پرید😰
گفتم اگر هارون بفهمد فرزندش در خانه من کارگری کرده مرا به عقوبت سختى دچار مےکند و دستور تخریب خانه ام را مى دهد
چون دید دچار وحشت شدم گفت نترس،من تا به حال خود را معرفى نکرده ام،حال هم اگر آثار مرگ در خود نميدیدم خود را معرفی نمیکردم
حال از تو خواهشى دارم
هرگاه از دنیا رفتم این بیل و زنبیل برای کسی باشد که مرا کفن و دفن کند و این قرآن را که مونس من بوده به اهلش واگذار،انگشترى هم به من داد و گفت اگر گذرت به بغداد افتاد پدرم دوشنبه ها ملاقات عام دارد،آن روز به حضور او ميروى و این انگشتر را پیش رویش گذار و بگو:
فرزندت قاسم از دنیا رفت و گفت چون جرأت تو در جمع کردن مال دنیا زیاد است این انگشتر را روى اموالت بگذار و جوابش را هم در قیامت خود بده که مرا طاقت حساب نیست!
این را گفت و تکانی خورد،خاست که برخیزد نتوانست..
گفتم جوان تو مریض هستی،خود را بخاطر من زحمت نده و راحت باش...
گفت:نه عبدالله زیر بغلم را بگیر و مرا از جاى بلند کن تا بنشینم
گفتم چرا؟
گفت:مولایم امیرُالمومنین "علی" آمده😭
او را از جاى بلند کردم،به ناگاه روح پاکش از بدن مفارقت کرد
گویا چراغى بود که برقى زد و خاموش شد...
📚کتاب "عبرت آموز"
نوشته استاد حسین انصاریان
💔جمعه های دلتنگی
ـــــــــــــــــــــ🔘🥀🔘ـــــــــــــــــــ
🍃🥀«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
✨قرار ما جمعهها #ختم_صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) ✨
............................
👈 لطفاً روی لینک زیر کلیک کنید و با ذکر تعداد صلوات کلمه #ثبت را بزنید.
https://EitaaBot.ir/counter/d7czt
#امام_زمان عج
#جمعه
https://farsnews.ir/my/c/164047
شکایت ازعلی کریمی به خاطردامن زدن به اغتشاشات اخیرودرخواست پیگیری قضایی برخوردباسلبریتیها
#یادداشت_تحلیلی |چه شد که چادر از سر کشیدند...
🔻گفتند حجاب اختیاری و چادر از سر ناموس مردم کشیدند. گفتند حجاب کجای قرآن است و وقتی خبردار شدند، آیات زن و حجاب را ورق ورق کرده و به آتش کشیدند. شعار آزادی و زندگی دادند و جوان غریب بسیجی را در خیابان زیر مشت و لگد گرفتند.
🔹از حقوق بشر گفتند و مسلمترین حق گروههای امدادی را در همه جنگها، با به آتش کشیدن ۱۸آمبولانس به نمایش گذاشتند. از احترام و مدارای پلیس گفتند و دهها ماشین و موتور ناجا را آتش زدند و سرباز بینوا را زیر ضرب وحشیانه مصدوم و به آتش کشیدند. از حقوق مردم گفتند و اموال عمومی و خودروهای شخصی را تخریب کردند.
🔹اینها مردم نیستند؛ اینها اراذل و اوباشند و تکلیفشان روشن ، اما سخن، جای دیگر است.
🔹توصیف امیرالمومنین از اوباش در جملات قصار ۱۹۹نهجالبلاغه چنین است: اینان پراکندهاند و شناخته نمیشوند تا وقتی مجتمع شوند و غلبه کنند.
⁉️سؤال اینجاست؛ چه زمان، اراذل و اوباش از پراکندگی درآمده و جمع میشوند؟
🔸فیلم چادر کشیدن از سر ناموس مردم، بچه شیعه را به دردی عمیق در کوچههای بنیهاشم میبرد. چند روزی از رحلت پیامبر نگذشته بود که اراذل و اوباش پراکنده آن روز، گرد هم جمع شدند و شد آنچه نباید میشد. چرا؟ چه چیز آنها را جمع کرد؟
🔸اراذل و اوباش حزب نیستند، سر ندارند، رهبر ندارند و شناسنامه ندارند. اینها در شرایطی مجتمع میشوند که حق، پوشانده شود و حق پوشانده نمیشود مگر به سکوت خواص.
🔸حضرت زهرا (س) در خطبه معروف فدکیه از سکوت انصار گلایه میکند و میفرماید: «آیا ارث من باید پایمال گردد و اخبارش به خوبی به شما میرسد و باز هم خاموش نشستهاید؟»
🔸کربلا نیز با سکوت خواص کوفه چنان مصیبتبار شد. در تاریخ معاصر نیز کودتای ۲۸مرداد با غیبت روحانیون منجر به میدانداری اوباش و حذف مصدق شد. اگر سکوت خواص نبود شیخ فضلالله بر دار نمیرفت و مشروطه شکست نمیخورد.
🔸سال۸۸ نیز سکوت خواص منجر به ندای « اَین عمار» شد. با این تفاوت که آن روز سکوت خواص مربوط به ژنرالهای سیاسی بود و امروز خواص تکثیر شده در فضای مجازی. هرکس هرجا مؤثر بر ممبرها و فالوئرها و جماعتی است و خواص آن جمع.
🔸لب کلام؛ هرجا حق را ببینیم و سکوت کنیم فرصت را برای اجتماع اراذل و اوباش فراهم کردهایم.
🔸چه سکوت کنیم و چه به تعبیر رهبری انقلاب حرف حق را زمانی بزنیم که پازل و نقشه دشمن تکمیل شود؛ در هر دو صورت موجب کتمان حق شدیم و اینجاست که نشستن غبار بر حق موجب اجتماع اوباش میشود.
🔻اسم رمز گشت ارشاد و حجاب اجباری و حادثه مهسا و... امتحانی بزرگ در میان خواص بود که درسها داشت؛
باقی بماند بعد...
✍محسن_مهدیان
(#ثامن25)
#ققنوس
@Modafeene_shohada
❌ شایعه
لخت کردن زنان و تجاوز به آنها توسط پلیس
✅ واقعیت
این افراد در اعتراض به فوت مهسا امینی لخت شدن و به خیابان آمدند که پلیس جلوی آنها را گرفته و از دید مردم دور نگه داشته و براشون لباس آورده اما معلوم است که در جنگ روایتها، خلاف واقع را برای شما روایت میکنند.
@Modafeene_shohada
این بابا رو یادتونه در جریان حمله به کنگره، به جرم پوشیدن کلاه شاخ دار به ۳ سال و ۵ ماه حبس محکوم شد.
یکی دیگه از معترضین هم فقط بخاطر پرت کردن چوب به سمت پلیس، به ۵ سال و ۱ ماه زندان محکوم شد.
حالا فرض کنید توی آمریکا اینا پلیس آتش میزدن...
@Modafeene_shohada
چهار تا از بیامو ها و پورشههای این سلبریتیهای بیشرف رو آتیش بزنید تا طعم ناامنی رو بچشن
بعد ببینم کدومشون جرأت داره امنیت رو به مسخره بگیره و با اراجیفش تو اینستاگرام با روح و روان مردم بازی کنه و مردم رو تحریک کنه
@Modafeene_shohada
ستارخان در خاطراتش می گوید:
من هیچوقت گریه نکردم،
چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد
و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد.
اما در زمان مشروطه یک بار گریستم.
و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا.
از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان.
اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت:
"اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم."
آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ...
زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ...
#حجاب #ایران_قوی
@Modafeene_shohada
19.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منافقین، لطفا شما خفه شوید !!
♨️ قسمت اول♨️
📣📣 دههٔ هشتادیها!
قرار است ندانید
❌ پرده برداری از جنایات وحشیانه‼️
🎙استاد #محسن_عباسی_ولدی
@Modafeene_shohada