11.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفت:از مادر بخوان گفتم:که مادر مهربان
گفت:یک چیز دگر گو گفتمش:آرام جان
گفت:دانی مهربان تر از همه عالم خداست
گفتم:آری در وجود مادرم دیدم عیان
گفت:مادر سیب را ناخورده بودی چون شدی؟
گفتم:آن سیب مادرم را کرد مادر در جهان
گفت:بیرون راند آن سیب مادرت را از بهشت
گفتمش:بنگر بهشت را زیر پای مادران
گفت:شیطان از طریقش پادشاهی می کند
گفتم:از خیر دعایش میروم اندر جنان
گفت:اگر خواهی فروشی مادرت قیمت به چند
گفتم:آن یک قطره اشکش نی فروشم با جهان...
❤️تقدیم به تمام مادران❤️
@Modafeene_shohada
💕در زمستان
صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از سرماست ..
در تابستان صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از گرماست..
هیچ کس نگفت سرخی صورت پدرم از سیلی روزگار است..
@Modafeene_shohada
5.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حواسمون به دستای خالی باشه...
نصیحت پدرم ...
خیلی ساله تو ذهنمه میگفت
اگر مهمون خونه ای بودید و
صاحبخونه براتون چای آورد ☕
رد نکنید
شاید تنها چیزیه که برای پذیرایی داره
@Modafeene_shohada
2.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همونطوری که بعضی رو به زور به سمت جهنم میبرند، برخی رو هم به زور به سمت بهشت میبرند!!!
❤️ استاد عالی
@Modafeene_shohada
2.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند:
به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند . تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که «دعای غریق » را بخوانند
گفتم: دعای غریق چگونه است؟
فرمود: می گویی:
«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک»،
و من هم گفتم:«یا الله یا رحمان یا رحیم یا مقلّب القلوب و الابصار ثبّت قلبی على دینک»، امام فرمود: خداى تعالى مقلّب القلوب و الابصار است و لیکن همچنان که من گفتم بگو: «یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی على دینک
📚(بحارالانوار، ج 92، ص 326)
📚(شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۳۵۱ – ۳۵۲، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق)
@Modafeene_shohada
میگفتن مزدور و جیرهخور نظامه.
حکومتیه و از حکومت بودجه میگیرن
کاش نامردا یه روز مهمان خونشون میشدن وضع زندگیشو میدیدن
شهید #روح_الله_عجمیان
✍حسیندارابی
4.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«صورتش همه خونی بود»
مادر #روح_الله_عجمیان این جمله را که میگوید و مکث میکند، احساس میکنم جانش دارد از بدنش بیرون میرود... همه توانش را جمع میکند و تقلا میکند برای سوگ عمیقش کلمه پیدا کند: « تا الان ندیدمش»... هنوز جوان رشیدش را ندیده و سهروز از آن لحظههای سخت که اولین بار صحنههای جاندادنِ پسر رشیدش زیر مشت و لگد و ضربه چاقوی آن جماعت گذشته. بغضش میشکند و تویگریههایی تلخ، گم میشود: «من سهروز پیش رفتم دادگاه و آنجا دیدم چطوری زدنش»
بعد مظلومانهترین و غریبانهترین لحظههای روحالله زیر مشت و لگد جانیها جلوی چشمش میآید: «یک دستش رو تنش بود و یک دست دیگر را...» دستش را مثل آن لحظههای روحالله بالا میبرد و انگار آن لحظه با همه وجودش آرزو میکند خودش آنجا جای پسرش بود: « یک دست دیگرش را اینجوری کرده که نزننش... هزار نفر زدنش»
جمله آخر توی سرم میپیچد؛ «هزار نفر زدنش»... غریب گیرآورده بودنش.
امروز دو تا از قاتلهایش را ق.صاص کردند؛ حالا جانیها دوره افتادهاند برای مرثیهخوانی برایشان. کاش مادر روحالله هیچوقت نیاید و نبیند؛ مگر یک زن، چندبار باید بمیرد و زنده شود؟
✍حسیندارابی
@Modafeene_shohada
✳ برای کسانی که به شما بد کردند بیشتر دعا کنید؛ این کار رنگی از الوهیت دارد، چراکه ما به خدا بد می کنیم و او به ما خوبی می کند.
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی أَحسِن إلی مَن أساء
آقا مجتبی تهرانی عزیز
🔴 اهل تفکر باشیم
🌴🕯🌴
@Modafeene_shohada
رفقا این عکسو پخش کنید💚
شاید دل مادرشهیدی شاد بشه و راضی بشه 💔:))
@Modafeene_shohada