5.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر چیزی که اذیتت میکنه؛
داره صبر رو یادت میده...
هرچیزی که نتونی کنترلش کنی،
داره یادت میده، چطور رها کنی...
آدمایی که ترکت می کنن،
دارن یادت میدن چطوری روی
پای خودت وایستی...
چیزی هم که عصبیت میکنه،
داره گذشته رو یادت میده...
┄┅┅┅❀🏴🖤🏴❀┅┅┅┄
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر کس به غیر خدا تکیه کند خدا تکیه گاه اون را خراب می کند ..
حکایت عبدالله دیوونه
🌹اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!*🚶🏿♂
میشه درد منم دوا کنی بیام حرم💔😔
یا امام حسین خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......
خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
*اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
┄┅┅┅❀🏴🖤🏴❀┅┅┅┄
4.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلایل امام حسین علیه السلام برای بیعت نکردن با یزید
1.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌻هر غسلی انجام دادید در کنار آن نیت غسل زیارت امام حسین علیه السلام هم کنید و بعداً رو به قبر #امام_حسین علیه سلام کنید یک زیارت برای شما نوشته میشود به همین سادگی
┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄
🌛⭐🌛
معروفترین نوشته های مولانا که در
کشورهای مختلف هم شناخته شده و معروف هستند !
_زخم جاییست که از آن نور به تو وارد میشود
_زمانیکه به راه بیفتی راه اشکار میشود
_درمان هر درد در خود آن درد است
_اگر ماه را میخواهی از شب پنهان مشو اگر عشق را میخواهی از خودت پنهان نشو
_آنچه تورا آزار میدهد به تو برکت خواهد داد
_عاشق و معشوق درجایی یکدیگر را ملاقات نمی کنند آنها همواره در درون قلب همند
_لب بستمو صد نکته خموشت گفتم
_من مجبورم بارها قلبم را بشکنم تر ا بگشایم
روزتون در پناه قران 🫀
راهکار آیت الله بهجت برای درمان اخلاق زشت غیبت کردن، به ویژه برای کسانی که این کار برایشان به صورت یک عادت درآمده این است که قبل از هر چیز بر زبان و صحبت هایشان نظارت دقیق داشته باشند و از دوستانی که آنها را به غیبت تشویق می کنند و همچنین از مجالسی که به نظر می رسد برای غیبت آماده شده اند، پرهیز کنند. راه دیگر ایشان، توجه به این نکته است که غیبت کردن یکی از نشانه های ناتوانی، فقدان شخصیت و عقده خود کم بینی است. فرد با غیبت کردن، پرده از این صفات خود برمی دارد و قبل از اینکه شخصیت اجتماعی دیگری را بشکند، شخصیت خودش را درهم می شکند. و موجبات سلب اعتماد دیگران را فراهم می آورد.
همچنین غیبت کننده باید به این نکته توجه کند که نیروهای انسان محدود است؛ بنابراین اگر نیرویی را که برای ریختن آبروی اشخاص و شکستن موقعیت اجتماعی آنها صرف می کند، در رقابت های صحیح و سازنده به کار بگیرد، در زمان کوتاهی از رقیبان خود پیشی می گیرد بدون اینکه ضربه ای بر افراد وارد کند. (کتاب در محضر حضرت آیت ا... العظمی بهجت
دیگر راه های جلوگیری از غیبت:
۱. دانش خود را زیاد کنید
۲. از افرادی که در مورد دیگران صحبت میکنند دوری کنید
۳. به اماکنی که در آنجا غیبت میشود نروید
۴. سوالات هدایتکننده به سمت غیبت نپرسید
۵. به محض شروع غیبت آن را متوقف کنید
۶. بگذارید دیگران بدانند که شما تلاش میکنید که غیبت نکنید
۷. سیاست یادآوری به یکدیگر برای پرهیز از غیبت را امتحان کنید
۸. سکوت؛ راه امن
۹. کسانی را که از شما غیبت کردهاند، ببخشید
۱۰. مرگ را به یاد آورید
صلواتی جهت غیبت نکردن:
روزی یکی از اولیاء به حضرت الیاس و خضر شکایت برد که مردم بسیار غیبت می کنند و نصایح مرا در این زمینه نمی پذیرند و از این عمل زشت دست بردار نیستند . به من بگویید که چه باید بکنم ؟
حضرت الیاس علیه السلام فرمودند : چاره کار در این است که هر گاه کسی به مجلس این گونه اشخاص برود
هنگام ورود این #صلوات را بفرستد .
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم َ وَ صَلَّ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
پس در این حال خداوند ملکی را بر اهل آن مجلس می گمارد که هر
گاه کسی قصد غیبت کردن نماید آن ملک او را از این عمل بازدارد و از خداوند می خواهد که آن ها را
از غیبت کردن بازدارد .
سپس حضرت خضر علیه السلام فرمودند : و چون کسی هنگام خروج از مجلسی این #صلوات را بفرستد
خداوند ملکی را می فرستد که اهل آن مجلس غیبت آن شخص را نکنند
📚 فضیلت صلوات صفحه ۹۲