🔺برای یاری امام زمان (عج) باید مقدمات عاشورا را شناخت...
"طرمّاح" ؛ کسی که زود به امام حسین (ع) ملحق شد و میدانست همه اصحاب امام شهید میشوند ...
قبل از عاشورا از امام اجازه گرفت برود و برگردد.. برای اتمام برخی کارهایش!
امام به او گفت زود برگرد...!!!
طرمّاح برای تنهایی امام و اینکه از او خواست که زود برگردد خیلی گریه کرد...!
انصافا سریع رفت و سریع هم برگشت...!
ولی وقتی برگشت عصر عاشورا بود....
زمانی که خورشید بر نیزه بود ...!
طرمّاح؛ خلف وعده نکرد!
راست گفت!
اما ولایت برایش در عرض دنیایش بود...!!
و این مصیبت بسیاری از اهل ایمان است!!
سریع برگرد = نرو
فهم منظور امام
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️تابستان داغ برای سازمان جاسوسی آمریکا در شب عاشورا
توقف پرتاب ماهواره جاسوسی Delta IV Heavy آمریکا، چند ثانیه قبل از پرتاب به دلیل آتش سوزی (موشک بزرگترین موشک از نوع خودش بوده و ماموریت اون محرمانه اعلام شده)
2.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ #آیت_الله_مکارم: من اگر در مجلس #قمه_زنی باشم دوست دارم دست قمه زن رو ببوسم و قمه رو از دستش بگیرم و بگویم این قمه زنی امروز به ضرر اسلام است...
⭕️ میثم مطیعی در توئیتی خطاب به #حاج_محمود_کریمی نوشت؛
خریدار این حال توام، مَرد
🔴سرنوشت عجیب یکی از قاتلان آلالله
-یعقوب بن سلیمان مىگوید: شبى با عدهاى نشسته و درباره شهادت امام حسین(ع) صحبت مىکردیم، یکى از اهل مجلس گفت: همه کسانى که در قتل امام حسین(ع) شرکت کردند، دچار بلاى جانى یا مالى شده یا خانواده اش گرفتار بلایى شده است، پیرمردى که در آنجا حضور داشت، گفت: من نیز در قتل او شرکت داشتهام، ولى تاکنون هیچ حادثه ناگوارى ندیدهام، اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند.
ناگهان،، 😔😳
🔴سرنوشت عجیب یکی از قاتلان آلالله
-یعقوب بن سلیمان مىگوید: شبى با عدهاى نشسته و درباره شهادت امام حسین(ع) صحبت مىکردیم، یکى از اهل مجلس گفت: همه کسانى که در قتل امام حسین(ع) شرکت کردند، دچار بلاى جانى یا مالى شده یا خانواده اش گرفتار بلایى شده است، پیرمردى که در آنجا حضور داشت، گفت: من نیز در قتل او شرکت داشتهام، ولى تاکنون هیچ حادثه ناگوارى ندیدهام، اهل مجلس سخت بر او خشم گرفتند.
ناگهان چراغ نفتى خراب شد، برخاست که درستش کند، انگشتانش آتش گرفت، انگشتانش را فوت کرد، ریشش هم آتش گرفت، بیرون رفت که آتش را با آب خاموش کند، خود را در رودخانه انداخت، ولى باز هم آتش بالاى سرش میچرخید و همین که سرش را از آب بیرون مىآورد، با آتش مىسوخت و به این ترتیب مرد، خدا لعنتش کند.
-قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: شخص زیبا و بسیار سفیدى از قبیله بنىدارم که شاهد قتل امام حسین(ع) بود را دیدم که سیاهرو شده بود، به او گفتم: به خاطر تغییر رنگ صورتت به زحمت تو را شناختم و گفت: مرد سفیدرویى از یاران حسین را که بر پیشانیش اثر سجده بود، کشته و سر او را به همراه بردم .
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: در روزى که او را کشته بود، او را خوشحال و سوار بر اسب دیدم که سر او را به سینه اسب آویزان کرده بود و این سر مرتب به دستان اسب مىخورد، به پدرم گفتم: کاش کمى آن سر را بالا میبرد، بین دستان اسب با آن سر چه مىکند. پدرم گفت: فرزندم! بلایى که بر سر او آوردهاند، دردناکتر از این بوده است .
همان شخص خودش به من گفت: از وقتى که او را کشتهام، هر شب در خواب به سراغم مىآید، شانهام را گرفته و مىگوید: راه بیفت، مرا به جهنم برده و در آن مىاندازد تا صبح شود، یکى از همسران او که صدایش را هنگام خواب شنیده بود، مىگوید: شب تا صبح از فریاد او خوابمان نمىبرد.
قاسم بن اصبغ بن نباته مىگوید: با عدهاى از جوانان قبیله پیش همسرش رفتیم و از همسرش حالات او را پرسیدیم، او گفت: خودش همه چیز را گفته و راست گفته است .
-عمار بن عمیر تمیمى مىگوید: هنگامى که سر عبیدالله بن زیاد ملعون و یاران او را آوردند، در حالى رسیدم که مردم مىگفتند: آمدند، هنگامى که سرها را آوردند، دیدم مارى در میان سرها رفت و در بینى عبیدالله بن زیاد ملعون وارد شد، آنگاه بیرون آمده و وارد بینى دیگرى شد.