5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 چرا اینقدر امامزاده در ایران داریم؟
ویژه بزرگداشت #حضرت_شاهچراغ
#استاد_شجاعی
1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مردی متوجه شد که گوش
همسرش شنواییاش کم شده است.
ولی نمیدانست این موضوع را چگونه
با او درمیان بگذارد.
به این دلیل، نزد دکتر خانوادگیشان
رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر
به من بگویی که میزان ناشنوایی
همسرت چقدر است، آزمایش سادهای
وجود دارد انجام بده و جوابش را
به من بگو، در فاصله ۴ متری او بایست
و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو.
اگر نشنید، همین کار را در فاصله
۳ متری تکرار کن. بعد در ۲متری و به
همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد.
آن شب همسر مرد در آشپزخانه سرگرم
تهیه شام بود و او در اتاق نشسته بود.
مرد فکر کرد الان فاصله ما حدود ۴ متر
است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را
مطرح کرد جوابی نشنید بعد بلند شد
و یک متر به سمت آشپزخانه رفت
ودوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید.
بازهم جلوتر رفت سوالش را تکرار کرد
و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر
رفت و گفت: شام چی داریم؟
و این بار همسرش گفت:
عزیزم برای چهارمین بار میگم؛
خوراک مرغ!
گاهی هم بد نیست که نگاهی به
درون خودمان بیندازیم، شاید عیبهایی
که تصور میکنیم در دیگران وجود دارد
در وجود خودمان است.
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام امام رضاجانم🥺
باغریب الغربا🤚
5.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️چرا بچه های ما به استرس و #فشار_روانی دچار میشوند
🎵 دکتر عزیزی
.
✨ هر روز یک آیه ✨
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ✨
وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ ۚ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ( سوره مومنون آیه ی ٨٠ )
و اوست که حیات می دهد و می میراند و رفت و آمد شب و روز در سیطره خواست اوست، آیا نمی اندیشید
.
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاهد باشین، ما نگفتیم زن کالاست!
اینا خودشون زن رو با بطری آب معدنی مقایسه میکنن، بعد میان میگن ما زن ستیزیم؟
حماقت اون خانوم بماند، بدتر از اون کسایی اند که میرن پول میدن واسه کلاساش!
16.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شبکه مخفی نفتی ایران
🔹ایران در شرایط تحریمی سخت نفتی قرار دارد اما چگونه نفت خود را به راحتی میفروشد؟
8.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*یمن قهرمان*
شلیک موشک های یمنی به ناوهای جنگی امریکا
#حکایت_قدیمی
داستان عابد بی حیا و سگ/ عابد گرسنه ای که از آتش پرست طلب نان کرد
روزی روزگاری مرد عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه راز و نیاز خدا می کرد. آن قدر مقام و منزلتش پیش خدا زیاد شده بود که خدا هر شب به فرشتگانش امر می کرد تا از طعام بهشتی، برای او ببرند و او را بدین گونه سیر نمایند.....
بعد از 70 سال عبادت، روزی خدا به فرشتگانش گفت: امشب برای او طعام نبرید، بگذارید امتحانش کنیم.
آن شب عابد هر چه منتظر غذا شد، خبری نشد، تا جایی که گرسنگی بر او غالب شد. طاقتش تمام شد و از کوه پایین آمد و به خانه آتش پرستی که در دامنه کوه منزل داشت رفت و از او طلب نان کرد.
آتش پرست سه قرص نان به او داد و او به سمت عبادتگاه خود حرکت کرد. سگ نگهبان خانه آتش پرست، به دنبال او راه افتاد و جلوی راه او را گرفت.
مرد عابد یک قرص نان را جلوی او انداخت تا برگردد و بگذارد او به راهش ادامه دهد. سگ نان را خورد و دوباره راه او را گرفت.
مرد قرص دوم نان را نیز جلوی او انداخت و خواست برود اما سگ دست بردار نبود و نمی گذاشت مرد به راهش ادامه دهد.
مرد عابد با عصبانیت قرص سوم را نیز جلوی او انداخت و گفت: ای حیوان تو چه بی حیایی! صاحبت قرص نانی به من داد اما تو نگذاشتی آن را ببرم؟
به اذن خدای عز و جل، سگ به سخن آمد و گفت: من بی حیا نیستم، من سال های سال سگ خانه این مرد هستم.
شب هابی که به من غذا داد پیشش ماندم. شبهایی هم که غذا نداد باز هم پیشش ماندم. شبهایی که مرا از خانه اش راند، پشت در خانه اش تا صبح نشستم.
تو بی حیایی، تو که عمری خدایت هر شب غذای شبت را برایت فرستاد و هر چه خواستی عطایت کرد. یک شب که غذایی نرسید، فراموشش کردی و از او بریدی و برای رفع گرسنگی ات به در خانه یک آتش پرست آمدی و طلب نان کردی.
مرد با شنیدن این سخنان منقلب شد و به عبادتگاه خویش بازگشت و توبه کرد.