ایتا - دُڂت‌گُمݩاݦ ۜ

دست آخر کلافه میشود و از او کمک میخواهد...

1 مشاهده06:16

می دانست که باز هم گره خوشتیپ شدن مردش به دست او باز میشود🖐

1 مشاهده06:16

می خندد😊 و به طرفش میرود

65 مشاهده06:17

کراوات صورتی خال خالی جدیدی که کادوی 🎁 خودش بوده بر میدارد

66 مشاهده06:24

و ماهرانه دور گردن مردش گره میزند

68 مشاهده06:24

بعد گره را تنگ تر میکند و خرسندانه😊به او نگاه می کند.

66 مشاهده06:25

مرد رضایتمندانه از او تشکر میکند و میرود تا کفش های ورنی اش را برق بیندازد👞

64 مشاهده06:28

حالا او به سخت ترین انتخاب خود رسیده است

64 مشاهده06:30

به ردیف ادکلن هایی که روی میز آرایش چیده شده اند نگاه می کند

63 مشاهده06:30

دستش گاه به طرف یکی شان میرود و دوباره منصرف میشود❌

62 مشاهده06:31

عطری را نگاه میکند و فکر می کند خنکی اش به این هوای سرد زمستانی نمیآید

62 مشاهده06:32

دیگری بر میدارد و بی رغبت 😩 کنارش میگذارد

62 مشاهده06:32