#تلنگر ♥️
هروقٺ🕒 ڪه دستت از
همہ جا ڪوتاه شد ،
بگو :
وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّه ۚ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ
ڪارم را به خدا میسپارم ،
خداوند بیناے به بندگاݩ اسٺ .
🌹@Modafeonrohzeynab🌹
ای_شهـید...
ایـن روزها
عـجـیـب نیازمند
نگاههایتان شـدهایـم !
نگاه از قـاب چـشـمِ مردانـے
ڪه چـشـمهـایشان خـدا را
منـعڪس مےڪند
#روزم_به_نامتان
#شهید_احمد_محمد_مشلب🌹
#شهید_مدافع_حرم
🌹@Modafeonrohzeynab 🌹
دُڂتگُمݩاݦ ۜ
🌹 🌸🌹 🌹🌸🌹 🌸🌹🌸🌹 🌹🌸🌹🌸🌹 #پارت_ششم🌺 #نسل_سوخته🥀 نیم ساعت بعد از زنگ کالس رسیدم مدرسه ... ناظم با ناراح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
🌸🌹🌸🌹
🌹🌸🌹🌸🌹
#پارت_هفتم🌺
#نسل_سوخته🥀
سینه سپر کردم و گفتم ...
- همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان... منم بزرگ شدم ... اگر
اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم ...
تا این رو گفتم ... دوباره صورت پدرم گر گرفت ... با چشم های برافروخته اش بهم نگاه
کرد ...
- اگر اجازه بدید؟؟!! ... باز واسه من آدم شد ... مرتیکه بگو...
زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت ... و بقیه حرفش رو خورد ... مادرم با ناراحتی ... و
در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره ... سر چرخوند سمت پدرم ...
- حمید آقا ... این چه حرفیه؟ ... همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن
...
قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب ...
- پس ببر ... بده به همون ها که آرزوش رو دارن ... سگ خور...
صورتش رو چرخوند سمت من ...
- تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور ... مرتیکه واسه من آدم شده ...
و بلند شد رفت توی اتاق ... گیج می خوردم ... نمی دونستم چه اشتباهی کردم ... که
دارم به خاطرش دعوا میشم ...
بچه ها هم خیلی ترسیده بودن ... مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت
توی بغلش ... از حالت نگاهش معلوم بود ... خوب فهمیده چه خبره ... یه نگاهی به من
و سعید کرد ...
- اشکالی نداره ... چیزی نیست ... شما غذاتون رو بخورید...
اما هر دوی ما می دونستیم ... این تازه شروع ماجراست ...
#ادامه دارد.......
🌹@Modafeonrohzeynab🌹
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
🌸🌹🌸🌹
🌹🌸🌹🌸🌹
#پارت_هشتم🌺
#نسل_سوخته🥀
فردا صبح زود از جا بلند شدم و سریع حاضر شدم ... مادرم تازه می خواست سفره رو
بندازه ... تا چشمش بهم افتاد دنبالم دوید ...
- صبح به این زودی کجا میری؟ ... هوا تازه روشن شده ...
- هوای صبح خیلی عالیه ... آدم 2 بار این هوا بهش بخوره زنده میشه ...
- وایسا صبحانه بخور و برو ...
- نه دیرم میشه ... معلوم نیست اتوبوس کی بیاد ... باید کلی صبر کنم ... اول صبح هم
اتوبوس خیلی شلوغ میشه...کم کم روزها کوتاه تر ... و هوا سردتر می شد ... بارون ها شدید تر ... گاهی برف تا زیر
زانوم و باالتر می رسید ... شانس می آوردیم مدارس ابتدایی تعطیل می شد ... و اال با
اون وضع ... باید گرگ و میش ... یا حتی خیلی زودتر می اومدم بیرون ...
توی برف سنگین یا یخ زدن زمین ... اتوبوس ها هم دیرتر می اومدن ... و باید زمان
زیادی رو توی ایستگاه منتظر اتوبوس می شدی ... و وای به اون روزی که بهش نمی
رسیدی ... یا به خاطر هجوم بزرگ ترها ... حتی به زور و فشار هم نمی تونستی سوار
شی ...
بارها تا رسیدن به مدرسه ... عین موش آب کشیده می شدم ... خیسه خیس ... حتی
چند بار مجبور شدم چکمه هام رو در بیارم بزارم کنار بخاری ... از باال توش پر برف می
شد ... جوراب و ساق شلوارم حسابی خیس می خورد ... و تا مدرسه پام یخ می زد ...
سخت بود اما ...
سخت تر زمانی بود که ... همزمان با رسیدن من ... پدرم هم می رسید و سعید رو سر
کوچه مدرسه پیاده می کرد ... بدترین لحظه ... لحظه ای بود که با هم ... چشم تو چشم
می شدیم ... درد جای سوز سرما رو می گرفت ...
اون که می رفت ... بی اختیار اشک از چشمم سرازیر شد... و بعد چشم های پف کرده
ام رو می گذاشتم به حساب سوز سرما ... دروغ نمی گفتم ... فقط در برابر حدس ها،
سکوت می کردم ...
#ادامه دارد....
🌹@Modafeonrohzeynab🌹
هدایت شده از خاص
#ثآنیہ_هآۍ_عآۺقۍ 🌙
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم میفرمایند : پیش از خواب😴🍃 چهار کار را انجام بدهید:
✔️قرآن را ختم کنیم .
(سه بار توحید )
✔️پیامبران را شفیع خود قرار دهید.
۱بار⤵️
(اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم )،(اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین )
✔️برای مومنین دعا و آنهارا راضی نگه دارید از خودتان.
۱بار
(اللهم الغفر اللمومنین و المومنات والمسلمین و المسلمات )
✔️یک حج و یک عمره بجا آورید.
۱بار
سبحان الله و الحمدالله ولا اله الّا الله و الله اکبر
@Modafeonrohzeynab