eitaa logo
دُڂت‌گُمݩاݦ ۜ
229 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
32 فایل
🌸🍃 بہ‌ناݦ‌پࢪ وࢪدگاࢪ ‌ݟشق آیدی مدیر @Famitio حۻوڔتـــــ‌‌ ایݩ‌جا اتــــڣاقے نیسٺ🍃 دعۏت ݩامہ‌اے💌 از سوێ مادࢪ گمݩامم داࢪئ💫 کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
۱.💰🌱🐻❌ ۲.🦶🏻👞👤❌ ۳.♎️⬆️♎️ ۴.🥘-🥘🗣🌚 ۵.🔪✋🏻⚔❌ ضرب المثل هایی که با ایموجی طراحی شده اند رو حدس بزنید و برای ما بفرستید به دو نفر اول هدیه تعلق میگیرد آیدی جهت فرستادن جواب ها: @NAZANINN123
4.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝 باکلاس دعا کنیم... 💍تاحالا به ازدواج اینجوری نگاه کردی؟😌
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سنت های غلط 💠 کلیپی برا مجردا و پدر و مادرای
تورا ندیدن 👀و مردن فقط به این معنا است : به باد🌪 رفته تمامی عمر کوتاهم.
💕برای خداوند فرقی ندارد که تو برایش نماز بخوانی یا نه برایش روزه بگیری یا نه فرقی ندارد چقدر برای عزیزانش ضجه زده باشی اما اینها برای من و تو فرق می کند و این فرق زمانی شروع شد که من و تو بر سر خدایمان جدل کردیم من گفتم من با ایمان ترم و تو گفتی من و فراموش کردیم که خدای هر دویمان یکی‌ست خداوند عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت...👌🏻 🌹@Modafeonrohzeynab 🌹
🌹 🌸🌹 🌹🌸🌹 🌸🌹🌸🌹 🌹🌸🌹🌸🌹 🥀 🌹 هر روز که می گذشت ... فاصله بین من و بچه های هم سن و سال خودم بیشتر می شد ... همه مون بزرگ تر می شدیم ... حرف های اونها کم کم شکل و بوی دیگه ای به خودش می گرفت ... و حس و حال من طور دیگه ای می شد ... یه حسی می گفت ... تو این رفتارها و حرف ها وارد نشو... می نشستم به نگاه کردن رفتارها ... و باز هم با همون عقل بچگی ... دنبال علت می گشتم و تحلیل می کردم ... فکر من دیگه هم سن خودم نبود ... و این چیزی بود که اولین بار... توی حرف بقیه متوجهش شدم ... مهران ... 10 ،15 سال از هم سن و سال های خودش جلوتره ... عقلش ... رفتارش ... و ... رفته بودم کلید اتاق زیراکس رو بدم ... که اینها رو بین حرف معلم ها شنیدم ... نمی دونستم خوبه یا بد ... اما شنیدنش حس تنهایی وجودم رو بیشتر کرد ... بزرگ ترها به من به چشم یه بچه 11 ساله نگاه می کردن .. . و همیشه فقط شنونده حرف هاشون بودم ... و بچه های هم سن و سال خودمم هم .. توی یه گروه ... سنم فاصله بود ... توی گروه دیگه ... حتی نسبت به خواهر و برادرم ... حس بزرگ تری رو داشتم که باید ازشون مراقبت می کردم ... علی الخصوص در برابر تنش ها و مشکالت توی خونه ... حس یه سپر ... که باید سد راه مشکالت اونها می شد ... دلم نمی خواست درد و سختی ای رو که من توی خونه تحمل می کردم ... اونها هم تجربه کنن ... حس تنهایی ... بدون همدم بودن ... زیر بار اون همه فشار ... در وجودم شکل گرفته بود ... و روز به روز بیشتر می شد ... برنامه اولین شب قدر رو از تلوزیون دیدم ... حس قشنگی داشت ... شب قدر بعدی ... منم با مادرم رفتم ... تنها ... سمت آقایون ... یه گوشه پیدا کردم و نشستم ... همه اش به کنار ... دعاها و حرف های قشنگ اون شب، یه طرف ... جوشن کبیر، یه طرف ... اولین جوشن خوانی زندگی من بود ... یا رفیق من ال رفیق له ... یا انیس من ال انیس له ... یا عماد من ال عماد له ... بغضم ترکید ... - خدایا ... من خیلی تنها و بی پناهم ... رفیق من میشی؟... دارد.... 🌹@Modafeonrohzeynab 🌹