اطلاعیه سپاه خوزستان در مورد حمله تروریستی ایذه
اطلاعیه سپاه ولی عصر (عج) خوزستان:
🔹گروهی مسلح که سوار بر دو موتور سیکلت بودند با سو استفاده از التهاب ایجاد شده در شهرستان ایذه با اسلحههای کلاشینکف به سمت مردم و پلیس تیراندازی کردند و آنها را به رگبار بستند در این بین پنج تن شهید و ۱۰ نفر زخمی شدند.
🔹سپاه ولی عصر (عج) خوزستان ضمن تبریک و تسلیت شهادت جمعی از هموطنان در حادثه تروریستی شهرستان ایذه به حضرت بقیه الله و نایب بر حقش امام خامنهای و عموم مردم شهیدپرور خوزستان به ویژه خانواده مکرم آن عزیزان از خداوند متعال علو درجات برای روح آن شهدا بزرگوار و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت دارد.
🔹امت شهیدپرور حزب الله به ویژه مردم فهیم و قدرشناس خوزستان و شهرستان ایذه با حضور گسترده و پر شور خود در آئین تشییع پیکرهای منور و مطهر شهدای این حادثه تروریستی بار دیگر عزم راستین و اراده فولادین خود در دفاع از آرمانهای بلند انقلاب اسلامی و شهیدان گرانقدر آن را به نمایش خواهند گذارد.
🔴 اطلاعیه روابط عمومی سپاه پاسداران درباره حادثه تروریستی اصفهان
در این اطلاعیه آمده است:
🔸ساعتی پیش در این عملیات تروریستی دو نفر از نیروهای بسیج توسط اغتشاشگران با سلاح گرم به شهادت رسیدند و ۸ نفر مجروح شدند که از این تعداد هفت نفر از نیروهای فراجا و یک نفر از نیروهای بسیجی بودند.
🔸شهید محمد حسین کریمی ۳۰ و شهید محسن حمیدی ۵۴ سال سن داشتند.
🔹 امشب شش نفر با سه دستگاه موتور سیکلت با حمله به حوزه مقاومت بسیج ۱۰ امام علی النقی علیه السلام خانه اصفهان، نیروهای مستقر در آن مکان را به رگبار بستند و متواری شدند.
#پایان_مماشات | #ثامن | #لبیک_یا_خامنه_ای
🆔http://rubika.ir/meyar_pb
🆔http://eitaa.com/meyarpb
🚨فوری
داعش: حمله به ایذه کار ما بود
#پایان_مماشات | #ثامن | #لبیک_یا_خامنه_ای
🆔http://rubika.ir/meyar_pb
🆔http://eitaa.com/meyarpb
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جزئیات عملیات تروریستی اغتشاشگران در اصفهان از زبان محمدرضا جاننثاری معاون سیاسی و امنیتی استانداری اصفهان
فیلمی دیگر از شناسایی، تعقیب و دستگیری دختران هتاک کاشف حجاب
کانال رسمی گلستان شهدا:
https://eitaa.com/joinchat/2860187648C196c18fab1
11.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رئیسی: جهاد تبیین در حال حاضر بسیار ضرورت دارد
رئیسجمهور در همایش جهاد تبیین:
🔹میخواهند ادراک و شناخت را به آنچه خود میخواهند رقم بزنند. خوب را بد جلوه بدهند و بد را خوب، نقاط ضعف را بزرگ جلوه بدهند و نقاط قوت را کوچک.
🔹 جهاد تبیین در حال حاضر بسیار ضرورت دارد. ۴۳ سال تلاش در دوران انقلاب که باید درست بیان میشد، درست انجام نشد و اینها تبدیل به گره ذهنی شد. روابط عمومیها پل ارتباطی بین مردم و مسئولین هستند.
🎴
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️سرعت #ایتا رو چگونه افزایش دهیم ؟
😔اگه باز شدن ایتا برای شما طول میکشه اگر باز کردن گروه ها و کانالها بعد از کلیک کردن روی آنها زمانبر هست و شما رو کلافه میکنه
👆 این ویدئو رو ببینید تا سرعت ایتای شما وحشتناک زیاد شود
#سرعت_ایتا
900K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مهمترین قسمت صحبتهای زارعپور در مجلس دقیقا همین ۷۰ ثانیه است!
♦️باید بابت این اعداد و آمار(میزان استقبال مردم از پیام رسان داخلی) افتخارآمیز جشن ملی گرفت؛ امّا حیف که سیستم رسانهای کشور فلج هست!
🔺این عددها یعنی از لحاظ فنی #ما_میتوانیم و با این همه تخریبها و سیاهنماییها، مردم به پلتفرم داخلی اعتماد کردهاند!
احمد #کارآمد
22.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رهبر انقلاب: شهید هویت ملی را برجسته میکند
🔹رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای قم: چیزهایی است که هویّت ملّی را برجسته میکند و رتبهی هویّت ملّی را بالا میبرد. ملّت ایران به خاطر همین شهادتطلبیها در چشم آنهایی که به گوششان رسید ــ البتّه سر و صدا و هیاهوی رسانههای دشمن نمیگذارد خیلی از چیزها در دنیا به گوش افراد برسد، امّا آنهایی که به گوششان رسید که کم هم نبودند، خیلی از ملّتها بودند ــ عظمت پیدا کرد؛ به خاطر چه چیزی؟ به خاطر شهید.
🔹به خاطر صِرف جنگ نیست؛ جنگ خیلی جاها هست؛ به خاطر این فداکاریها است که در آن شهید از آب درمیآید؛ به خاطر این خانوادهها است؛ خانوادههای شهیدان، این پدرها، این مادرها؛ به خاطر اینها است. هر چه خبر اینها به بیرون درز کرد، برای این ملّت عظمت آفرید؛ [لذا شهید] هویّت ملّی را درخشنده میکند، برجسته میکند، رتبهاش را بالا میبرد.
🇵🇸🥀مدیران طرح ثامن
🥀🇵🇸
📸 آه از غمی که تازه شود با غمی دگر😔😔
✋
آغاز فاز اقدام مسلحانه در ایران
🔹حوادث چهارشنبه در تهران، ایذه و اصفهان نشان میدهد، تجزیهطلبان پس از ناکامی در اعتصاب و اغتشاشات وارد فاز اقدام مسلحانه شدهاند. این اقدام با هدف تحریک مردم و نیروهای انتظامی برای ایجاد جنگ داخلی انجام میشود.
🔹تجزیهطلبان افزایش سطح خشونت و درگیری را در دستور کار قراردادهاند. فحاشیهای رکیک، حملات وحشیانه به پلیس با سلاح سرد و حالا استفاده از سلاح جنگی برای کشتن مردم، نشان از برنامه جدید آنها میدهد.
در هفتههای گذشته مقادیر زیادی سلاح در مناطق مختلف کشف شده که از مرزهای مختلف وارد کشور شده بود. پیشتر جان بولتن و برخی مقامات و عوامل مرتبط با جریانات ضدایرانی اعلام کرده بودند که اغتشاشگران در ایران را مسلح کردهاند.
🔹همزمان برخی افراد و رسانهها به صورت هدفمند با تحریک سیاسی، مذهبی و قومیتی عملا زمینه را برای اقدامات تروریستی مهیا میکنند.
🔹پلیس برای جلوگیری از کشته شدن احتمالی اغتشاشگران، اصرار دارد در مهار اغتشاشات از سلاح جنگی استفاده نکند.
🔸برخی اتفاقات اخیر را به جهت نوع اقدامات با حوادث ابتدای دهه ۶۰ مقایسه میکنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸🔸تقسیم🔸🔸
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
««قسمت سوم»»
شب – مسیر جاده خاکی
مینی بوس دهاتی ها در مسیر جاده خاکی بود. ده دوازده نفر مسافر داشت که همشون خواب بودند و شاگرد شوفر هم روی صندلی بغل راننده خوابش برده بود. راننده هم گاهی خمیازه میکشید و دهانش را به پهنای صورتش باز میکرد.
آهنگ قدیمی تُرکی هم روشن بود و وقتی راننده دید داره خوابش میبره، یه کم صداشو بلندتر کرد ولی اثری نداشت.
ازطرف روبرو، پیرمرد موتوری در حال رفتن در مسیرش بود. چراغ موتورش سوسو میزد تا اینکه کلا خاموش شد. یکی دو بار با انگشت شستش، دکمه چراغ موتورش را امتحان کرد ببینه روشن میشه یا نه؟ دید روشن نمیشه. یکی دو بار با دست زد به جعبه چراغ جلویی اما دید کار نمیکنه. بی خیال شد و به راهش ادامه داد.
از طرف دیگه، شکنجه گر3 همین طور که رانندگی میکرد به دور و برش دقت میکرد. انگار دنبال چیزی میگشت. حتی یکی دو بار هم سرعتش کم کرد و با دقت به دور و برش نگا کرد اما چیز خاصی ندید و به مسیرش ادامه داد.
راننده مینی بوس دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و مسیرش را تار میدید. تا اینکه بی اختیار گردنش کج و جاده از جلوی چشمش به طور کامل محو شد.
موتوری روبرو هم به خیال اینکه از کنار مینی بوس رد میشه، خیلی عادی به مسیرش ادامه داد و به خاطر نور زیادی که از مینی بوس به چشمش میخورد، راننده خوابیده و گردن کج شده اش را ندید.
تا اینکه دست راننده مینی بوس که روی فرمون بود، کم کم شل شد و فرمون به تدریج منحرف شد و به سمت دیگرِ جاده رفت. یعنی همان مسیری که پیرمرد موتور سوار داشت از روبرو می آمد. تا اینکه کامل به هم نزدیک شدند و مینی بوس با همان سرعتی که داشت، محکم با موتور و موتور سوار بیچاره برخورد کرد.
شکنجه گر3 که به طرف پایین جاده رانندگی میکرد و به پایین تپه اِشراف داشت، ناگهان دید که صدای مهیبی اومد. فورا سرشو برگردوند به همان طرف که صدا آمد. تو همون تاریکی به زور دید که مینی بوس محکم به یک چیزی برخورد کرده و در حال چپ شدن به پایین تپه است. صحنه وحشتناکی بود. اینقدر که با دیدن غلت خوردن مینی بوس با صدای مهیب و برخورد با سنگ های بزرگ، چشمش گرد شده بود و به وحشت افتاد.
توقف کرد و با چشمانش مسیر سقوط و لته پاره شدن مینی بوس به پایین تپه را تعقیب میکرد. فکری به ذهنش رسید. نگاهی از طریق آیینه جلو به طرف صندوق عقب کرد. دنده عوض کرد و راه افتاد.
یک دو ساعت گذشت.
جمعیت زیادی در حیاط و راهروی بیمارستان جمع شده بودند و در حال جا به جا کردن تصادفی ها و اموات و مجروحان از ماشین های آمبولانس و سایر ماشین ها به تخت های بیمارستان و بردن به طرف بخش اورژانس بودند.
یکی از پرستارها از یکی از محلی ها پرسید: چند نفرن؟
مرد جواب داد: نمیدونم. کلا دوازده سیزده نفر!
پرستار که مشخص بود با دیدن آن صحنه هولناک از آن همه آدم درب و داغون هول شده با صدای بلندتر به بقیه گفت: همشونو بیارین اینجا ... از این طرف ... سریع تر!
مسیر آمبولانس ها تا بخش، مملو از رفت و آمد سریع دکتر و پرستار و مردم بود.
یه پرستار دیگه در بخش ایستاده بود و بقیه را رهنمایی میکرد: همین جا ... به ترتیب ... جا برای همشون هست ...
پرستار اولی چشمانش را مالوند تا چهره ها را بهتر ببیند. سپس صداشو بلندتر کرد و به محلی ها گفت: اگه کسی اینا را میشناسه بمونه تا شناسایی بشن.
یکی از محلی ها گفت: من مال همون اطرافم.
پرستار پرسید: شما زنگ زدین اورژانس؟
مرد جواب داد: نه ... دیدم یه ماشین کنار جاده ایستاده و درِ صندوق عقبش بالاست. وایسادم ببینم چی به چیه؟ که دیدم یه مرد از پایینِ تپه اومد بالا و در صندوق عقبش بست و سوارش شد و رفت. فکر کنم اون زنگ زده.
پرستار دوم پرسید: پس چرا رفت؟ کسی اونو ندیده؟
محلی گفت: ندیدمش. شاید ترسیده بمونه.
همشون خوابیدند ردیف هم. سر و وضعشون خونی و همه بیهوش. پرستار از نفر اول شروع کرد و با چک لیستی که داشت، با همون محلی که گفته بود من اهل همونجام، شروع کردند به شناسایی.
پرستار: اینو میشناسی؟
مرد: آره بیچاره. رانندشه. مرده؟
پرستار: آره.
مرد: این چی؟ شاگرد شوفره!
پرستار: اینم آره ... مُرده بنده خدا .
مرد: این فلانیه ... اینم فلانی ... اینو نمیشناسم ... اینم آره ... مال روستای بغلیه ... اینم پسر فلانیه ...
تا اینکه مرد محلی و پرستار به تخت آخر رسیدند. یه تکون هایی میخورد و حالش از بقیه بهتر بود اما تو حال خودش نبود و گاهی کلمات بی ربط و هذیان میگفت.
پرستار: فقط این بی هوش نشده. اینو میشناسی؟
مرد سرشو به پسری که روی تخت خوابیده بود نزدیکتر کرد و گفت: نه ... نمیشناسم ... اصلا ندیدمش ...
پرستار: داره هذیون میگه. فارسی حرف میزنه؟
مرد: آره انگار. خیلی واضح نیست. ولی آره ... فارسی حرف میزنه.
پرستار: شاید پناهنده است.
https://eitaa.com/mohamadrezahadadpour