یـادم نمـیکـنی و ز یـادم نـمیروی
یـادت بـهخیـر یـارِ فـرامـوشکـارِ مـن . . .
#ناگفتههای_مهدی_فاطمه
#منهای_معین
تـوی این دنیـا کسـایی هسـتـن
کـه دوستـمون دارن،
دعـامـون مـیکنـن،
گـاهـی وقـتی حـواسـمون نیـسـت نگـاهـمـون میـکـنن،
بـا خـوشحـالـیمـون خـوشـحـال میـشـن
و
بـا نـاراحـتـیمـون نـاراحـت؛
بـه عـشـقمـون میخـندن
و
بـرامـون بغـض میکنن و اشـک مـیریزن . . .
ایـن آدمـا، انگیـزه زنـدگی کـردن مـا هستن،
انگـیـزه حـرکـت کردن،
جـلـو رفتن، تسـلیـم نشدن . . .
و هـیچـوقـت از زندگـیمون بیـرون نمیـرن
اما گـاهـی مـا اونـارو گـم مـیکنیم،
مـا،
گـاهـی انگیزههـای زنـدگـیمـون رو گـم میکنیم
و
یـادمـون میره یه مجـنونـی هـسـت و مـا باید لیلیاش باشـیـم . . .
#چند_کلام_از_سیّدمعین
راستی ،
شمایی که کانالم پینِ ایتاتونه ؛
منم خیلی دوستت دارم . . .♥️
#مخاطب_خاص
معصـوم مـردمیـم ولـی در خـفـای خویش
درگـیـر تـوبـههـای مـدام و مـکـرریـم . . .
#منهای_معین
تـو همـانـی کـه دلـم لـک زده لبـخنـدش را
او کـه هـرگـز نتوان یـافـت همـانندش را
منم آن شـاعـر دلـخـون کـه فقط خـرج تـو کرد
غـزل و عـاطفـه و روح هنـرمنـدش را
#منهای_معین
May 11
نگـاه میکـنم،
مـوجهـا چـه مجنون و بـیقـرار
دل بـه دریا میزننـد ؛
و چـه عـاشقـانـه
در آغـوشِ سـاحـل آرام میگیرند.
نـمیدانـم،
شـایـد حـرفشـان ایـن است :
بـرای آغـوش تـو،
بـایـد مجنون بـود و دل بـه دریـا زد . . .
جنون
#معین
مهجوری از تو اين روزها ؛ نایِ نفس نگذاشته برایم .
سرگردانم از بغض هایِ شکسته گلویم تا
صدایت .
از شانهاَم تا آغوشت .
از دَستانم تا موهایت . .
آه عزیزِ دور من ، دگر از چه بگویم برایت؟
از لشکر غمی که هر روز به سمتم روانهست
و اذن دخول به قلبم میخواند؟
یا از بدنی که دردِ آغوشِ نداشته ، خستهاش کرده؟
یا از نوشیدن و مست نشدن ،
گریستن و از یاد نبردن ،
صدا زدن و پاسخی نشنیدن ،
دویدن و نرسیدن ،
از چه بگویم برایت؟
دردِ دوریات به استخوانم رسیده اما دم نمیزنم،
چرا که به گمانم در راه عاشقی ، گِله گذاری روا نباشد .
شکایتی ندارم از این آشفتگیام ،
سرِ شما سلامت حضرتِ معشوق .
✍️ #دیوانهای_در_شهر_عقلا
#منهای_معین