6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈یکے از واقعـیت های مهم زندگے
نذار داغون بشی..
#استاد_پناهیان
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🥀
#ایام_فاطمیہ🖤
@MohammadHossein_MohammadKhani
#تلنگر⚠️
✨ پرسید:
برای خوب شدن چه روزی بهتر است❓
گفتم:
یک روز قبل از #مرگ‼️
گفت:
ولی هیچکس روز مرگش را نمیداند ⁉️
💥گفتم:
پس هر روز زندگی را
روزِ آخر بدان و خوب باش
شاید فردایی نباشد...
سلام درود بر شهیدان که رفتند تا بمانند و نماندند تا شهید شوند💔
#شهـیـد_محمـدحــسـین_محـمدخـانے🥀
#ایام_فاطمیہ🖤
@MohammadHossein_MohammadKhani
#دلــ💕 نوشــته
خودمونیما
ولے خوش بہ حال
اون دلےکہ درک کرد
بزرگترین گمشده زندگیشـــ . . .🥀
امامــ زمانشہ😞💔
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🥀
#ایام_فاطمیه🖤
@MohammadHossein_MohammadKhani
﷽
از سروده هاے شھـــید🌹
بارها گفتم و گویم که تورا مے خواهم
از ڪرم خانہ تو لطف و عطا مے خواهم
آبم ازسر بگذشت است و به سرحد جنون
دگر از خوف نگویید رجا مے خواهـــــم
استخوانے در گلو دارم و خارے در چشم
به فراقت ز خدا اشک و نوا مے خواهـم
باز از قافلہ جا ماندم و نومید شـــــدم
وصلت جملہ رفیقان ز خدا مے خواهـــم
مستکینم به جز ازعشق توام نیست کسے
بر سر خوان تو ارباب سخا مے خواهـم
استخوانے بده تا کلب درت رام شــــود
منم آن کلب که از شاه فنا مے خواهم
به خدا چشم به دستان تو دارم آقـــــا
دیدن صحن تورا کرب و بلا مے خواهم
غافل از قافلہ گشتم همه از دستم رفت
من غفلت زده دستان رها میخواهم
#شاعرانہ
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🥀
#ایام_فاطمیہ🖤
@MohammadHossein_MohammadKhani
12.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر
#فاطمیه
🏴مراسم عزاداری شهادت حضرت زهرا(س) به صورت حضوری🏴
▪️سخنرانان
حضرت آیت الله سیدکاظم مدرسی
حجت الاسلام مهدی دادآفرین
حجت الاسلام حسین حیدری
▪️بانوای
کربلایی جواد باقری
کربلایی احسان خواجه رضایی
کربلایی امیرحسین سعیدی
🗓از پنجشنبه ۲۵ دی لغایت شنبه ۲۷ دی به مدت سه شب
📌بلوار مدرس ، اکرمیه ، مسجد حضرت ابوالفضل(ع)
⚠️مراسم با فاصله گذاری و رعایت کامل نکات بهداشتی برگزار می شود
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#هیئت_علمدارحسین_دارالعباده_یزد
#پایگاه_شهیدمحمدخانی
🆔 @alamdarehossein_yazd
@MohammadHossein_MohammadKhani
در یکی از شبهای کنگرهی شهدا، مشغول پختن آش گندم بودیم. زمستان بود و سرمای یخبندان تا نیمه شب بیدار بود. به پیشنهاد خودش در آنجا سنگری کنده بودند، باران هم میبارید. رفت داخل آن و مشغول نماز شد. رفتم جلو گفتم:《شب از نیمه گذشته،بهتر نیست بری خونه؟》 گفت:《میخوام همینجا کنار شهدا بمونم.》
برای انجام کاری رفتم بیرون دانشگاه. یک ساعت طول کشید. وقتی برگشتم، دیدم هنوز آنجاست، داخل سنگر. آمد بیرون رفت کنار قبور شهدا. دیدم حال خوشی دارد. گفتم دعا کن شهدا دست منو بگیرن و جلوشون رو سیاه نشیم.》 گفت:《میای برام زیارت عاشورا بخونی؟》
نیمه های زیارت عاشورا، به دلم افتاد روضه حضرت رقیه (س) بخوانم.
صدای ضجه و نالهاش بلند شد. خیلی بیتابی کرد. ناگهان صدایش قطع شد. وقتی نگاه کردم، دیدم از حال رفته و بیهوش شده. با دست زدم توی صورتش. صدایش زدم. هیچ عکس العملی نشان نداد. رفتم آب آوردم. پاشیدم توی صورتش. بههوش آمد. چشم هایش را باز کرد. سر و صورتش خیس عرق بود. عرقش را خشک کردم. گفتم:《نمیخوای بری خونه؟》 با صدایی از ته گلو گفت:《اگه شما خستهای و میخوای بری،برو. من هستم.
#عمار_حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانے 🥀
#ایام_فاطمیہ🖤
@MohammadHossein_MohammadKhani