eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
بھ‌نـامـ خـداے حاج‌عمـار🌱
شـــھــادت؛ عشــق به وصال محــبوب و مــعشوق در زیباتــریـن شڪل است💝 تولدت مبارڪ عزیزبردارمـ🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش امدۍ امیـد اخرتـم _🌙_ آمـدنت معجــزه بـود شیـرین شــد و به از دوا درد مرا گرفتهـ بــود💔 راه نشان داد آنــگاه...
{📻🌿} مقام‌معظم‌رهبری: خیال‌نکنید‌اگر‌چهارنفر‌که‌سابقه‌ انقلابی‌دارند‌از‌کاروان‌انقلاب‌کناررفتند، انقلاب‌غریب‌است؛‌این‌انقلاب‌تا‌آخر هست‌و‌به‌مهدویت‌وصل‌خواهد‌شد؛‌و هرکس‌پیاده‌شود‌باخته‌است..) 🌿📻¦➺ 🌿📻¦➺ https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
یه ضرب المثل داریم‌ که‌ میگه؛ آش‌ نخورده‌ و‌ دهن‌ سوخته!! این‌ حکایت‌ کسیه‌ که‌ در‌ گناهانی‌ که خودش‌ مرتکب‌ نشده،‌شریکه مومنی ‌به‌خاطر سکوت و بی تفاوتی‌ ‌در‌قبال ‌خطا‌و گناه‌ دیگران، شریک گناهه!!! سکوت‌ در‌ برابر‌ گناه،‌یعنی‌ راضی‌ بودن‌ به گناه یعنی‌ همون‌ گناه‌ رو‌ توی‌ پرونده‌ عمل‌ اون مؤمن ساکت‌ هم‌ می‌نویسن! https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
اولین حقوقی که از سپاه گرفت 250 هزار تومان بود. رفت با همهء آن کتیبه خرید برای هیئت. از پرده فروشی ریش ریش های پایین پرده را خرید و به کتیبه ها دوخت و همه را وقف هیئت کرد. حتی سوریه که میرفت اگر ماه محرم بود ، از ایران بیرق و کتیبه می خرید و با خودش می برد. در منطقه هیئت راه انداخته بود . 🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده. roozaneh.net آیه شهدا رایادکنیم باذکرصلوات ... |❁j๑ïท ➺ @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخـن این اسـت که مـا بی تو نخـواهـیم حیاٺ🌱 سلام عزیزبردارمـ🖐🏻
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
بعضی وقت ها که میخواست برود جلسه به من تلفن می زد و میگفت : " من ماشین ندارم. بعد از جلسه بیا دنبالم " گاهی اوقات درگیر کار میشدم و یک دفعه یادم می افتاد که ای داد بیداد! عمار منتظر بوده که من بروم دنبالش. سریع میرفتم مقر و سوال میکردم که " عمار را ندیده اید؟ " آنها هم میگفتند که جلسه تمام شده و او رفته ! یکبار که اینطور شد سریع برگشتم تا لااقل او را بین راه سوار کنم. قدری جلوتر دیدم دارد در شانه جاده آهسته قدم میزند و میرود. دم پایش ترمز کردم و او سوار شد. گفتم لابد از دستم شاکی است و کلی غر سرم میزند. آمد بالا و یک سلام و علیک گرم با من کرد. اصلا به روی خودش نیاورد که چقدر توی آن آفتاب منتظرم بوده و بعدش هم پیاده راه افتاده. گفت: " اسماعیل ضبط رو روشن کن " بعد هم همراه مداح شروع کرد به خواندن و سینه زدن. توی دلم گفتم بنازم به چنین فرمانده خاکی و بی ریا .... 🕊🥀
شھادت، حکایتِ عاشقانه‌ آنانی‌ است‌ که‌ دانستند دنـیا‌ جاۍ‌ ماندن‌‌ نیست‌ و باید‌ پرواز‌ کرد!'‌🕊🤍 /
یزید کافر نبودا، نہ! نماز و همہ چیش بہ ظاهـر به جـا بود. فقط میدونۍ چرا امـام حسین باهاش مبـارزه کرد؟ چون به اسمـــ "دین" میخواستــــ هرجور کـه دوس داره بتازونہ!🚶‍♀ https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
می گفت: «اینجا هیئت دانشجوییه و خودمون اینجا رو میگردونیم.» رفتارشان را توی هیئت برانداز میکردم. یک سره با هم میپریدند و حسابی جفت و جور بودند. رفاقتشان رگ و ریشه داشت. ممد حسین و رفقایش آخر هیئت می ماندند و با بچه ها قاتی میشدند. می آمدند کفش ها را واکس میزدند. کار کوچکی بود، ولی به چشم من خیلی بزرگ می آمد. 🕊🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚͜͡✨ ‹بِسْــمِ‌رَبِّ‌حَ‌ـسن‌جـٰانم› چشم‌لطفی‌سوی‌مابهرخداڪن‌یاحسـن‌ لحظات‌آخراست‌گداراحلال‌ڪن‌یاحسـن🌿 ✨¦⇠ 🖐🏻
گناهی که یه مذهبی میکنه از گناهی که یه غیر مذهبی میکنه جُرمش و جِرمش سنگین ترهه! همون طور که به رحمت خدا نزدیکه به چوب خدا هم به همون اندازه نزدیک تره .. +حواست‌هست؟! https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رقص و جولان بر سر میدان کنند رقص اندر خون خود مردان کنند چون رهند از دست خود دستی زنند چون جهند از نقص خود رقصی کنند iict.ac.ir منبع شهدا رایادکنیم باذکرصلوات ... |❁j๑ïท ➺ @MohammadHossein_MohammadKhani
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
شهید گمنام آورده بودند هیئت علمدار...خیلی عزاداری کردند. الحق شب خیلی قشنگی بود وکلی صفا کردیم. ممدحسین بعد ازهیئت باز هم گریه میکرد روضه می‌خواند و حرف می زد.همه رو ریخت بهم...هیئت تمام شده و بچه ها اکثراً رفته بودند ولی باز یک سری ول کن قصه نبودند.او آن موقعی که هیچ کس نمی‌دانست سوریه کجاست میرفت آنجا می جنگید تا شهید شود با این دیوانه بازی هایش, دم خوری با شهدا را به من سر مشق می‌داد ,کلی احترام به خانواده را یاد گرفتم در این مسیر...احترام به هیئت و کسانی که پا می گذارند به آن .سرت را بیندازی پایین کار خودت را انجام دهی, هیئت امام حسین علیه السلام باید بهترین غذا بهترین تزینات وخلاصه همه چیزش تک باشد. ناخواسته این ها را خط می گرفتم. 🕊🥀