eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
نــحوه آشـنایی اعـضــاے مـحتــرم کــانال بـا شهید محمد خـانے😍❤️ ممـنون از تـوجہ و هـمراهـی توݩ☺️😊🌈🌟
✨✫⇠شهید ❣ یعنے نیمی از اسمت .. ✦⇠از امر ولی فقیه‌ت باشد .. ✦⇠و نیمی از دوست شهیدت باشد ... ✨✫⇠شهادٺـــــ❣ یعنے مٺفاوٺـــــ بہ آخر رسیدن ✦⇠وگرنہ پایان همہ قصہ هاسٺـــــ ... 🌹 🌺یازهرا🌺 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃می دانی رفیق، من نتوانستم چون تو، روی دنیا را کم کنم . خودم کم آورده ام .دست به زانو گرفته ، با نفس های بریده در جاده انتظار ایستاده ام و به آرزوهایی که زیر پای سنگین از گناه ، له شده با حسرت می نگرم .😥 . 🍃مدتی است نماز صبح هایم با طلوع خورشید ، قضا می شود و روزگار و تلخی هایش را در این قضا مقصر می دانم .تو را قسم به نماز_شب_هایت ، دعا کن بیدار شوم از این خواب غفلت که در آن اسیر شده ام...😔 . 🍃 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعریف کرد که: باعمار و اسماعیل رفتیم به مرصدها سربزنیم عمار خیلی خاکی و بزرگ منش بود. فرمانده بود و من مهمون چند روزش، ولی احترام میذاشت و دائم ازم نظر میگرفت... 🌹یازهرا🌹 @MohammadHossein_MohammadKhani
(:" میگفت: [قݪبتو♡]اصلاح‌کن ! قبݪ،از‌اینڪہ‌خاڪ‌و‌غبار روش‌بشینہ ... وقبݪ‌ازاینڪہ‌تارِ‌عنکـبوت‌ببنده ... کہ‌اون‌وقت،خوب‌شدن‌سخت‌میشہ(: 🌱 @MohammadHossein_MohammadKhani
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
عالم محضر خـداست جـزء هایی کہ خــوانده شــده👇🏻 🌼🍂❖با توکلـ به اسمـ اعظمتـ یااَللّه❖🍂🌼 🌼🍂اٍّ๛
رفــقا ۱۱ تا جــزء دیــگر باقی مانده بیایــن با مـدد . الــهے تــموم کــنیم ثوابـش به روح پاڪ شهید♥️ و ظهور امام زمان ان شالله لطفا به دوسـتــاݩ خـود هـم بـگویید
معرفی_کتاب 🔔 کتاب⬅️ و به قلم⬅️ انتشارات⬅️ برشی از کتاب👇👇👇 «به خالدیه که رسیدیم، شهر خالی بود. همه‌ خوش حال بودن که تموم شد. اون‌ها چیزی به نام [تک تیراندازِ انتحاری] دارن. انتحاري نه به اين معنا كه به خودش مواد منفجره بسته كه خودشو بتركونه. اون‌ها دو تا تک‌تیرانداز می‌ذارن و‌ کل شهررو خالی می‌کنن. به اون‌ها می‌گن: شما تا آخر بمون، حتی اگه کشته شدی! تو بعضی مواقع، همین دو تا تک تیرانداز باعث می شن ما برگردیم. دقیقا همین اتفاق برای ما افتاد. یه تک‌تیرانداز و یه تیربارچی گذاشته بودن که همین‌ها تونستن نصف خالدیه رو بگیرن. با خیال راحت وسط خیابون ایستاده بودیم. به لحظه دیدم صدایی میاد و آسفالت زیر پام کنده می‌شه. نگو که تیر و تیرتراش رو به آسفالت بستن! در اون‌جا (امیر سیاوشی) و (اسماعیل کریمی) شهید شدن.» _محمد‌علی جعفری برای نوشتن از شهید محمدحسین محمدخانی (قصه‌ی دلبری، و عمار حلب) نیاز دارد به خاطراتی که دست اول باشند. به خاطراتی که از هم‌رزمان نزدیک شهید روایت شوند. و این نیاز سرآغازی می‌شود تا ایشان به سوریه برود.تا بتواند اطلاعات دقیق و صحیح‌تری از شهید محمد‌حسین محمد‌خانی به دست بیاورد. جاده‌ی یوتوب از این سفر و اتفاق‌هایش می‌گوید. ❤️یازهرا ❤️‌ 🆔 @MohammadHossein_MohammadKhani
محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش می‌رویم. او مدت‌ها به‌عنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج می‌گوید: «حدود سال ۷۴ بود که محمدحسین برای ثبت‌نام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامه‌های ویژه بسیج محله‌اش همراه شد. 🌷یازهرا🌷 @MohammadHossein_MohammadKhani
متولد نهم تیر ۱۳۶۴ بود، در تهران. مثل همه دهه شصتی ها چیز زیادی از دفاع مقدس و حال و هوای جهه ها به یاد نداشت.مطابق سالروز تولدش تنها ۴ ساله بود که روح الله به خدا پیوست.اما از همان کودکی سرباز امام بود و گوش به فرمان خلف صالحش. و دقیقا به همین دلیل هم بود که وقتی شنید همه دغدغه رهبری حفظ حرمین شریفین است و دلش از حمله تکفیری ها به درد آمده، زن و بچه ۹ ماهه اش را به خدا سپرد و لباس رزم پوشید. رفتا تا این بار نه فقط از ناموس ملت و کشورش که از حرم آل الله در کشوری غریب دفاع کند. هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود. آخرین بار که آمد فروردین ماه امسال بود، بعد از آن رفت و وقتی برگشت تنها لبخندی از رضایت بر لب داشت.محمد حسین محمد خانی حالا دیگر آرام گرفته بود. محمدحسین با جهاد انس داشت قرارمان این بود که دوستان شهید محمدخانی قبل از نماز مغرب در مسجد صاحب‌الزمان(عج)جمع شوند. قاسم کارگر، مسئول بسیج دانش‌آموزی مسجد صاحب‌الزمان(عج) نخستین فردی است که سراغش می‌رویم. او مدت‌ها به‌عنوان مربی بسیج با محمدحسین در ارتباط بود. کارگر از روزهای ورود شهید محمدخانی به بسیج می‌گوید: «حدود سال 74 بود که محمدحسین برای ثبت‌نام در بسیج سراغم آمد. آن روزها اوکلاس پنجم بود.» ورود شهید به بسیج با اجرای برنامه‌های ویژه بسیج محله‌اش همراه شد. کارگر سخنانش را این‌گونه ادامه می‌دهد