همیشه حرفش این بود
واسه کی کار میکنی؟
میگفتم: امام حسین..
میگفت: پس حرف ها رو بیخیال
کارت خودتو بکن جوابش با امام حسین...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#رفیق
شهید محمد حس♡ین محمد خانی
معرفی_کتاب 🔔
کتاب⬅️ #جاده_یوتیوب
و به قلم⬅️ #محمد_علی_جعفری
انتشارات⬅️ #دفتر_نشر_معارف
برشی از کتاب👇👇👇
«به خالدیه که رسیدیم، شهر خالی بود. همه خوش حال بودن که تموم شد. اونها چیزی به نام [تک تیراندازِ انتحاری] دارن. انتحاري نه به اين معنا كه به خودش مواد منفجره بسته كه خودشو بتركونه. اونها دو تا تکتیرانداز میذارن و کل شهررو خالی میکنن. به اونها میگن: شما تا آخر بمون، حتی اگه کشته شدی! تو بعضی مواقع، همین دو تا تک تیرانداز باعث می شن ما برگردیم. دقیقا همین اتفاق برای ما افتاد. یه تکتیرانداز و یه تیربارچی گذاشته بودن که همینها تونستن نصف خالدیه رو بگیرن.
با خیال راحت وسط خیابون ایستاده بودیم. به لحظه دیدم صدایی میاد و آسفالت زیر پام کنده میشه. نگو که تیر و تیرتراش رو به آسفالت بستن! در اونجا (امیر سیاوشی) و (اسماعیل کریمی) شهید شدن.»
_محمدعلی جعفری برای نوشتن از شهید محمدحسین محمدخانی (قصهی دلبری، و عمار حلب) نیاز دارد به خاطراتی که دست اول باشند. به خاطراتی که از همرزمان نزدیک شهید روایت شوند. و این نیاز سرآغازی میشود تا ایشان به سوریه برود.تا بتواند اطلاعات دقیق و صحیحتری از شهید محمدحسین محمدخانی به دست بیاورد.
جادهی یوتوب از این سفر و اتفاقهایش میگوید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهید
#حاجی
#فرمانده
❤️یازهرا ❤️
🆔 @MohammadHossein_MohammadKhani
#ࢪرفیق_شهید یعنے: ❤️تو اوج نا امیدے
یه نفࢪ پاࢪتے بین تو و خدا بشه
و جوࢪے دستت ࢪو مے گیࢪه
که متوجه نشے...😌👌
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
@MohammadHossein_MohammadKhani
﷽
. . .
چشــــمت
رهَـــــــــم
نمیدهــــد
به گذرگاهِ
عافیـــــت
بیمـــارم و
خوشـــــم
که دلـــــم
مبتــــــلای
توســــــت . . .
..
میترسم بخاطر گناهانم
از چشمانت افتاده باشم
دلم خوش است فقط به اینکه
تو حداقل نگاهمان میکنی
و پیش خدا شفاعتمان میکنی
گرچه بدم و بدی کردم .... .
.
.
حالے،خیال وَصلت
خوش میدَهد فَریبم..!
.
#ای_که_به_هنگام_درد
#راحت_جانی_مرا
#بی_تو_به_سر_نمیشود
.
#داداش_محمدحسین
#محتاج_یک_نگاه
#هوامونو_داشته_باش_تا_پاک_بمونیم
.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
❤🍃
نکند فکر کنی در دل من "یاد" تو نیست
گوش کن "نبض دلم" با تو یکی ست
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهید
#حاجی
#فرمانده
🌱❤️ یازهرا ❤️🌱
🆔 @MohammadHossein_MohammadKhani 🔷🔸
بسم رب الشهدا والصدیقین؛ اکثرا صحبت هایش را اینطور شروع می کرد و یا شادی روح #شهید_همت صلوات
علاقه ی عجیبی به حاج ابراهیم داشت؛ سالگرد تدفین شهدای گمنام دانشگاه هم که میشد اول از همه چادر ستاد عالی شهید همت (ره) را علم می کرد و باقی ماجرا.
عجیب بود ماجرای عشق محمد حسین به حاج همت (ره) یک حاج همتیه تمام عیار ؛ یک عاشق ششدانگ. و این عشق بود که او را به این وادی کشاند و من این عشق را وقتی فهمیدم که در رسانه ها تیتر زدند
چه کسی 'حاج قاسم' را یاد 'حاج همت' می انداخت.تازه آن موقع بود که باورم شد هرچیز که در جستن آنی،آنی
یکبار که رفته بودیم یادواده شهدا.همرزم حاج احمد متوسلیان از جزبه ، جربزه و جذبه حاج احمد حکایت ها گفت ؛ محمدحسین تا بعدها از اتفاقات قائله کردستان و حکایت دلاوری های گردان شیرمردان کرد حاج احمد میگفت.اینکه چه طور با رفتار و پوشیدن لباس کردی آنهمه پیشمرگ برای سپاه اسلام و انقلاب جذب کرده و چگونه در شهرهایی که مردمانش همزبانش نبودند روحیه همدلی ایجاد کرده و فرمانده هی اش را چگونه بر قلب ها جاری کرده بود.محمد حسین آن روزها خیلی حاج احمدی شده بود و من این را وقتی فهمیدم که در سوریه فرمانده و مستشار محبوب نیروهای غیر ایرانی تیپ #فاطمیون شده بود.
تازه آن موقع باورم شد که 'هر چیز که در جستن آنی،آنی
مرام های خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمز ها این بود :یکی از دیوارهای خوش اندازه ی خانه که چشم خورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد . قرارداد خانه که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکس ها هم نو میشد ؛ آن روزها پوسترهای کم عرض مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکس های بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد. با این حال ولی همیشه یک پوستر تکراری بود ؛ قدیمی بود؛ و نه نو میشد و نه قرار بود سایزش عوض شود و آنهم تمثال شهید محمد عبدی بود؛ خیلی دوست داشت مثل محمد عبدی باشد.همیشه از خنده های لحظه های اخرش و حین شهاد محمد عبدی میگفت ؛ وقتی فهمیدم اسم جهادی محمدحسین خودمان#عمار_عبدی است اصلن جا نخوردم ولی زمانی که عکس صورتش را در معراج شهدای تهران دیدم ؛ با آن لبخند ملیح آن موقع باورم شد هرچیز که در جستن آنی آنی
.
.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#فرمانده_بسیج_دانشجویی
#همت_مقاومت
#مداح_اهل_بیت
#مهندس_عمران
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
☆به نام زیبا مصَوَّر هستی☆
.
🍃دنیا سرایی است، که نابودی برایش مقدر گشته و کوچ کردن مردمش از آن، حتمی است.
دنیا در دیدهی #خردمندان، مانند سایهی زوال ظهر است، که هنوز گسترده نشده، جمع می شود و هنوز بلنده نشده، کوتاه میگردد.*
.
🍃چه زیباست، این چنین #اندیشیدن. زیبا و #عالمانه. و این علم، این #بصیرت، این ایمان، در هر آن کسی متجلی میگردد، که #عبد باشد و سائل کوی یار🌹
.
🍃چه در #نوجوانی که در ایام شکوه شکوفایی آمالش پرسه میزند، چه در #جوانی که دیری نیست وصل دلدار و همرهش، میسَر گشته و چه در پیری جهان دیده که گویی #خسته و رنجور است.
.
🍃به یقین، او هم به چنین باوری دست یافته بود، که از عمق جان و از ورای #عشق، دیده فروبست از این زمانهی وهم آلودِ سایه وار، دیده فروبست و خردمندانه عاشقی کرد❤️
.
آری! چنین است و باید اندشید، که ما نیز چون او گشته ایم؟ خردمند و #عاشق. عبد و #سائل.
شایسته است که بیندیشیم، چه باید کرد و از کدامین #آمال، دیده فروبست؟
.
پ.ن: * خطبه های ۴۵ و ۶۳ نهج البلاغه
.
✍️نویسنده : #زهرا_مهدیار
.
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_محمدحسین_محمدخانی
.
📅تاریخ تولد : ۹ تیر ۱۳۶۴
.
📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱۳۹۹
.
🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۳
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #سوریه #حلب #حاج_عمار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسمالله..
.
آره درست گفتی!
بهتر بگم، درست عمل کردی..
وایسادی و جنگیدی، اونم تا آخرش
چه زمان دانشگاه و تو جنگ فرهنگی توی هیئت و بسیج، چه زمان سوریه و تو جنگ با تکفیریا...
الانم بعدِ گذشت پنج سال از شهادتت با جون و دلم میشنوم که داری تو گوشم بهم میگی: آی رفیق! آهای رفیقی که منو دوست داری و میای سرقبرم و هزار حال میشی...
من احساس تکلیف کردم، وایسادم، جنگیدم، تا آخرشم وایسادم و جنگیدم،
که مهر تائید آخرشم همون شهادته!
الان نوبت توئه!
اگه ادعات میشه که منو دوست داری،
باید احساس تکلیف کنی، باید وایسی، تا آخرشم باید وایسی...
باید خودتو ثابت کنی!
تا برسی به من و این قافله.
.
.
.
آره، نوبت ماست!
رفقا دست بجنبونید
فرمانده دستور صادر کرده: باید وایسیم و بجنگیم، تا آخرش، تا آخرین لحظه، تا آخرین نفس، تا آخرین قطرهی خونمون..
قافله داره میره..
هرکه دارد هوس کربوبلا،
بسم الله..
.
.
به وقتِ بین الطلوعینِ ۱۶ آبان ماهِ ۹۹
به وقتِ پنجمین سالروزی که حاج عمار زد و رویِ خورشید رو کم کرد...
به وقت حاج عمار #استشهد ..
شهادتت مبارک!
فرمانده.
.
.
.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#پایگاه_مقاومت_شهیدمحمدخانی
#هیئت_علمدار_حسین_ع
🍃به نام او که #تو را برگزید.
روز زمینی شدنت، قلبِ زمین میتپید و مثل فردایی آسمان برای به آغوش کشیدنت نبض میزند.
.
🍃حتی تصورش هم زیباست.در آسمان، #سید_ابراهیم با آن قدّ رشیدش لامپهای رنگی را چک میکند که همگی روشن باشند و نورانی برای ورودت ،چند هفته ای هست که مهمان آسمان شده است🕊
.
🍃آنطرف تر ،#روحالله نظاره گرِ ظرفهای شیرینی است و #قدیر زغال هارا باد میزند مبادا خاک شوند!!
میخواهد به محض ورودت اسپند روی آتش بریزد🙂
.
🍃چند روزی میشود که #قدیر و #روحالله هم مهمانِ سفره آسمانیان هستند😍
.
🍃وارد میشوی،قدم بر طاق آسمان میگذاری و دود اسپند همه جارا پر میکند.
همه به استقبالت میآیند.یک به یک در آغوششان فرو میروی .رفیقشان آمده؛ فرمانده شجاع تیپ سیدالشهدا_علیهالسلام_⚘
.
🍃تو به آسمان رسیده ای.به آغوش رفقا و مهیای دیدارِ #یار میشوی
شهید#محمد_عبدی را به آغوش میکشی و خوشحالیِ وصال در چشمانت میدرخشد🤩
.
🍃این پایین اما حالِ کسی خوب نیست!
تو #عاقبت_بخیر شدی اما جایِ خالیات دلهارا سوزانده
یک #خواهر ، یک #مادر ، یک #همسر اشک چشمشان روان است
#امیر_حسین برای آخرین بار آغوشت را لمس میکند😞
.
🍃امروز ،پنجمین سالگردِ پرواز توست و اولین سالِ حضورِ حاج قاسم کنار همتش؛سلاممان را برسان و بگوکه داغش هرگز سرد نمیشود💔
.
🍃برای شناساندن تو به ما، مردی از تبار واژه ها قلم را بر تن کاغذ فشرد و تورا در پسِ جمله ها ترسیم کرد،دسترنجش شد #قصه_دلبری و #عمار_حلب و این اواخر #جاده_یوتیوب ...هرکدام به شکلی تورا بر صفحه کاغذنقش زده اند🍀
.
🍃سهم ما از تو؛ همین چند خط هاییاست که به دستمان رسیده و قلب را بیتابَت میکند.تو اما بر فراز آسمان که نشسته ای نگاهمان کن.دعا کن برای حالِ زارمان...حال ما خوب نیست
تا از دست نرفته ایم به دادمان برس🙏
.
🍃دارد دل ما از تو تمنای نگاهی...محروم مگردان دلِ مارا که روا نیست🙏
.
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
.
🕊به مناسبت شهادت #شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
.
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی #حاج_عمار #همت_سوریه
@MohammadHossein_MohammadKhani
میگن وقتی شهید میشی
که تعداد رفقات
تو گلزار،
بیشتر از شهر باشه...
#اللهم_الرزقنا...🙏
یکی از تیکه کلام های قشنگ شهید محمدخانی این بود که «بریم خلدبرین...»
شهدا را با صلواتی یاد کنیم🙏
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#رفیق♥️
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ
💠داستان یکی از کرامات #شهید_محمدخانی که کمتر شنیده شده
🎤از لسان
#حجت_الاسلام_حسین_حیدری
🔹بـه مـنـاسـبـت سـالگرد شـهـادت شـهـید مـحـمـدحـسـین مـحـمـدخـانـی (عـمـار)
😔آری شـهـدا زنــده انــد
حـتــی زنــده تــر از مــا...
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#شهیدان_زنده_اند
#حاج_عمار
#شهید
@MohammadHossein_MohammadKhani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #خیمه_روایت
#ویژه
🕘 دقایقی با عمار
🎙روایت شهید محمدخانی از زبان دوستان و خدام هیئت علمدار حسین دارالعباده یزد
🔹بـه مـنـاسـبـت سـالگرد شـهـادت شـهـید مـحـمـدحـسـین مـحـمـدخـانـی (عـمـار)
🔅کاری از گروه هنری حاج عمار وابسته به هیئت علمدار حسین دارالعباده یزد
---:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:-:---
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
#گروه_هنری_حاج_عمار
#شهیدان_زنده_اند
#حاج_عمار
#شهید
@MohammadHossein_MohammadKhani
#دلتنگی_شهدایی 💔😔
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد
چیزی کم از بهشت ندارد،
هوای تو …!
قیصر امین پور
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#تولدت_مبارک
#حاج_عمار
#عمار_حلب
#برادر
#حاجی
@MohammadHossein_MohammadKhani
✅از استاد قاضی زاده سئوال شد بهترین هدیه برای اهلبیت در ایام ولادت و شهادتشون چیست؟ خودتون در این شبها چکار میکنید؟؟
فرمودند بهترین کار در شب ولادت و شهادت اهلبیت، خواندن 2رکعت نماز و اهدا 700 استغفار و صد صلوات است ..اگر فرصت نداشتی صد صلوات ،صد استغفار بخون..🌸
این نماز خوندی از اهلبیت حاجت نخواه، خودشون بلدند چی بهت بدن.
یکسال این کار در هر شهادت و ولادت ادامه بده اثرات و اعجازش ببین.
#حاج_عمار
#التماس_دعای_فرج
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
هدایت شده از شهیـــღـد عِشـق
چقدر حالِ
خوشی دارد
حتی عکس هاے تو...
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#رفیق_جانمـ
#رفیق_شهیدم
#شهیدعشق ❤️🌱
🆔 @hajammar313 🔷🔸
🌟یک بار به من پایش را نشان داد،گفت به نظرت چیشده؟
_پایش کبود بود.🍂
_گفتم:وقتی تو روضه هستی،حواست نیست🌱 که(انقدر محو روضه هستی) انقدر تو روضه خودتو میزنی اینطوری میشه🌟
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#حاج_عمار
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
رو به سوی معبود:
الله اکبر اذان را که میشنید،می استاد به نماز.
مسافرت هم که میرفتیم،زمان حرکت را جوری تنظیم میکرد که وقت اذان بین نماز نباشیم.
یک وقت هوایی هم که اختیار ماشین دستش نبود و با کسی همراه بودیم اولین فرصت در نماز خانه بین راهی یا پمپ بنزین میگفت:«نگه دارین ،وقته نمازه.»
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#حاج_عمار
#نماز_اول_وقت
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
تفحص:
*امتحانات ترمش که تمام شد،ساکش را بست و راهی منطقه شرهانی شد.
رفت دنبال تفحص شهدا.
عشق میورزید به اینجور کار ها.وقتی برگشت ،سیاه سوخته بود؛انگار که مدام زیر آفتاب سوزان بوده باشد.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
اردوی جهادی:
*تابستان هشتاد و شش قلعه گنج کرمان؛روستای چاه داد خدا،ارودی جهادی.
دم ظهر میرفتیم توی چاه آب،با لباس و شلوار خیس دو دقیقه ای توی آفتاب خشک میشدیم.
محمد حسین کنار چاه اذان میگفت و می ایستاد به نماز.
ماهم پشت سرش قامت می بستیم .
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
فرزند خلف:
*از بچگی دیده بود بابا دست پدربزرگ را می بوسد،محمد حسین هم یاد گرفته بود.
به بابا که میرسید خم میشد و دستش را میبوسید.هوای مادر را هم خیلی داشت؛تا دستش رانمی بوسید،خیالش راحت نمیشد.
*گاهی وقت ها که با مادر در خانه تنها بود،روی زمین می افتاد و پایش را میبوسید.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت ازدواج💍
بخش اول
*خانواده برای ازدواج مورد هایی پیشنهاد داده بودند؛اما محمد حسین قبول نکرده بود.گفته بود:«میخواهم پر پروازم باشد برای شهادت!اینها به مادیات تعلق دارند.»
به زندگی حداقلی فکر نمیکرد،دغدغه ی زندگی جهادی داشت.
آنقدر سخت گرفت که همان شد که خودش میخواست.دختری از خانواده ای متمول که تعلقی نداشت.حرف مهریه هم که کشیده شد وسط،خانم گفته بودند:«چهارده سکه به نیابت چهارده معصوم.»
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#حاج_عمار
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت ازدواج💍
بخش دوم
*... برای خواستگاری که میرفتیم،حاظر نشد کت و شلوار بپوشد؛اما برای عقدش به هر ترفندی بود،راضی اش کردیم.
بعد از عقد هم زیارت عاشورا خواندیم.
عقدش در امام زاده جعفر یزد بود؛قشنگ و به یاد ماندنی.
گاهی وقت ها به بهزیستی سر میزد و کمک مالی میکرد.وقت هوایی هم که پول نداشت،نصف روز میرفت و با آنها بازی میکرد.میخواست هر طور شده دلشان را خوش کند.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت ازدواج💍
بخش سوم
*زایمانم توی بیمارستان خصوصی بود.لباس مخصوص پوشید آمد داخل اتاق. به گمانم کارکنان بیمارستان فکر میکردند الان یک گوشه می شیند و لام تا کام حرف نمی زند؛برعکس لحظه ای آرام و قرار نداشت.مدام قربان صدقه ام میرفت.
یکی از پرستار ها هاج و واج مانده بود ،میگفت:«ایکاش میشد از این صحنه فیلم بگیری ببری نشان بقیه بدهی تا یاد بگیرند.»
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
بسم الله الرحمن الرحیم
حکایت ازدواج💍
بخش چهارم
*اسمش را از خیلی وقت پیش انتخاب کرده بودیم،امیر حسین.
میگفت :«اگر چهارتا پسر داشته باشم ،اسم هر چهار تا رو میزارم حسین.»
قبل از اینکه بچه را بشویند،در گوشش اذان و اقامه گفت.همان جا برایش روضه خواند،وسط اتاق زایمان،جلوس دکتر و پرستار ها.روضه حضرت علی اصغر آنجایی که لالایی میخوانند،بعد هم کام بچه را با تربت برداشت.
#حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_الحسین
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3