_'از آقـای خامنھ ای به . .
دختران و پسران ایران !🇮🇷📞
➣https://eitaa.com/joinchat/1068630053Ceb9828cae1
_برید تو سپاه حاجی امر به معروف کنین🤌🎯
➣https://eitaa.com/joinchat/1068630053Ceb9828cae1
بگوشیم جانا؛ دستور حمله رو
به کانال "مــشـکـــآتـــ |MESHKAT" دادم زودباشید ^^📻
شهید محمدهادی امینی♡
_'از آقـای خامنھ ای به . . دختران و پسران ایران !🇮🇷📞 ➣https://eitaa.com/joinchat/1068630053Ceb9828ca
پیوستن به این #کانال ، دعوتی است به اشتراک گذاری در انتظار و آمادگی برای ظهور #امام_زمان (عج)؛ جایی که همه با هم در راه انتظار خودمون رو می سازیم و انرژی مثبتی رو تجربه میکنیم. 🌱
اگه یه رابطه ی روحیه قوی 💪💪 در رابطه با امر به معروف و خود سازی میخوای حتما به اینجا سر بزن
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1068630053Ceb9828cae1
#حضور_شما_افتخار_ماست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من شدم عاشق تو یا تو شدی عاشق من؟!
لطف ارباب به نوکر چه زیاد است زیاد!
یک نفر گفت ” حسین” اشک همه درآمد
نمک نام تو دلبر چه زیاد است زیاد..
#ڪࢪبلآ
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78
#سلام_بر_شهدا
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهیدمهدیبختیاری
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#روزتون_شهدایی📿
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78
گفتن از دلتنگےات بنویس؛
من از تو نوشتم . . !💔
#امام_رضا
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️امر به معروف به سن و سال نیست
▫️ابتدای جلسه مناظره بین آقایان رئوفی و اکبرنژاد و قبل از شروع آن، جوانی که شاید به زعم ما تیپ ظاهرالصلاحی نداشت از جا برخاست و در مقابل آقای اکبرنژاد به نقد گفتار و رفتار ایشان پرداخت که دیدن این فیلم خالی از لطف نیست.
#مناظره #رئوفی #اکبرنژاد #نسل_جدید
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78
ما بی حُسین بهشتِ خُدا هَم نمی رَویم
جایی که اَرباب نَباشَد چہ فایده!؟
#ماه_رجب
#کربلا
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78
#رمان
#ناحله💐
پارت¹⁵⁹
چند وقتی بود که دنبال کت و شلوار میگشتیم براش...
ولی محمد همش برخلاف میل من میرفت بین ساده ترین ها...
عصبی گفتم:چرا فکر کردی من میزارم اینا رو بپوشی؟نمیگن موحد گدا بود واسه دامادش هیچی نخرید؟
محمد:فاطمه اذیت نکن تو رو خدا!من نمیتونم چیز سنگین بپوشم سختمه همینجوریش هم همه نگاهشون به ماست...
دیگه نمیخام لباس پرزرق و برق بپوشم خجالت میکشم بیخیال...
فاطمه:اه محمد شورشو در اوردی دیگه بس کن خواهش میکنم.
اومد نزدیکمو دستم رو گرفت بردتم سمت اتاق های پرو
محمد:ناراحت نشو فاطمه جانم من واقعا...
دستش رو ول کردمو نزاشتم ادامه بده فروشنده مغازه نگاهمون میکرد از فروشگاه رفتم بیرون.
محمدماومد دنبالم سوییچ زد که نشستم تو ماشین خودش هم بعد از من نشست بدون اینکه چیزی بگه حرکت کرد خیلی ناراحت شده بودم سرم رو به شیشه ی ماشین تکیه دادمو نفهمیدم چقدر گذشت که دم خونه ی خودشون نگه داشت داد زدم:چرا منو اوردی اینجا؟من میخوام برم خونه خودم!
چیزی نگفت و رفت تو حیاط من هم به ناچار پشتش رفتم رفت بالا و محکم در رو بست الان اون بهش برخورده بود یعنی؟چه آدم پرروییه در رو باز کردم و وارد شدم صداش زدم:محمددد
نشست تو اتاقش و یه کتاب دستش گرفت رفتم کنارش نشستم و کتاب رو از دستش گرفتم
فاطمه:یعنییی چیی؟؟؟چرا جواب منو نمیدیی؟ من باید قهر کنم تو قهر میکنی؟
برگشت طرفم و با اخم گفت:مگه بچه ام که قهر کنم؟
فاطمه:خب پس چرا اینجوری میکنی؟
محمد:فاطمه خاانووم من خوشم نمیاد جایی که یه مرد غریبه هست یا اصلا هرکس دیگه صدای شما بالا بره وقتی میتونستیم حرف بزنیم دلیلی واسه لجبازی نبود این چه رفتاری بود که نشون دادی؟ من که همیشه واسه نظرت ارزش قائل شدمو سعی کردم اونطوری که تو میخوای بشه!اونوقت تو حتی اجازه حرف زدن هم نباید بهم بدی؟کارت خیلی بچگونه بود.
پوزخند زدمو گفتم:آره دیگه با این همه اختلاف سنی حق داری بهم بگی بچه...
نفس عمیق کشید و گفت:ببین عزیزم من که گفتم از جلب توجه زیاد خوشم نمیاد وقتی میتونم با یه کت و شلوار ساده تر آراسته و مرتب باشم چرا برم کت به اون گرونی رو بخرم؟خداییش من اون رو تن یکی ببینم خندم میگیره...
من تو عمرم اونطوری نپوشیدمم...
فاطمه:با کروات خیلی هم خوشگل بود
با تعجب گفت:کروااااات؟؟؟دست شما درد نکنه.. فقط همین مونده بود که کروات بزنم!فاطمه باور کن انقدر دوماد زشتی نمیشم که کنارم آبروت بره و احساس خفت کنی...
دلم براش سوخت میخواستم بگم هر طوری که کنارم باشی احساس افتخار میکنم فقط همیشه باش باهام ولی غرورم اجازه نداد..
_نویسندگان:🖊
•فاطمه زهرا درزی
•غزاله میرزا پور
#شهیدمحمدهادیامینی
@Mohammadhadi_Aminiii78