✍️ترجمه #نامه_۶۰ نهج البلاغه: نهی سپاهیان از آزار مردم
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى العمّال الذين يَطَأُ [عملهم الجيوش] الجَيشُ عملَهم:
🔺منْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى مَنْ مَرَّ بِهِ الْجَيْشُ مِنْ جُبَاةِ الْخَرَاجِ وَ عُمَّالِ الْبِلَادِ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي قَدْ سَيَّرْتُ جُنُوداً هِيَ مَارَّةٌ بِكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ؛ وَ قَدْ أَوْصَيْتُهُمْ بِمَا يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِمْ مِنْ كَفِّ الْأَذَى وَ صَرْفِ الشَّذَا، وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَيْكُمْ وَ إِلَى ذِمَّتِكُمْ مِنْ مَعَرَّةِ الْجَيْشِ إِلَّا مِنْ جَوْعَةِ الْمُضْطَرِّ لَا يَجِدُ عَنْهَا مَذْهَباً إِلَى شِبَعِهِ؛ فَنَكِّلُوا مَنْ تَنَاوَلَ مِنْهُمْ شَيْئاً ظُلْماً عَنْ ظُلْمِهِمْ، وَ كُفُّوا أَيْدِيَ سُفَهَائِكُمْ عَنْ [مُضَادَّتِهِمْ] مُضَارَّتِهِمْ وَ التَّعَرُّضِ لَهُمْ فِيمَا اسْتَثْنَيْنَاهُ مِنْهُمْ. وَ أَنَا بَيْنَ أَظْهُرِ الْجَيْشِ، فَارْفَعُوا إِلَيَّ مَظَالِمَكُمْ وَ مَا عَرَاكُمْ مِمَّا يَغْلِبُكُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَا لَا تُطِيقُونَ دَفْعَهُ إِلَّا بِاللَّهِ وَ بِي، فَأَنَا أُغَيِّرُهُ بِمَعُونَةِ اللَّهِ، إِنْ شَاءَ اللَّه.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به فرماندهان شهرهايى است که لشکر از آن عبور مى کند.
🔺فرمانى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به مأموران جمع خراج و حاکمان بلاد که سپاه از منطقه آنها مى گذرد:
اما بعد از حمد و ثناى الهى من سپاهيانى را (براى مبارزه با دشمنان) بسيج کردم که به خواست خدا از سرزمين شما مى گذرند و به آنها سفارش هاى لازم را کرده ام که از آزار مردم و ايجاد ناراحتى براى آنها بپرهيزند و من بدين وسيله در برابر شما و کسانى (از يهود و نصارى) که در پناه شما هستند از مشکلاتى که سپاهيان به وجود مى آورند از خود رفع مسئوليت مى کنم و بيزارى مى جويم (و تأکيد مى کنم که آنها حق ندارند زيانى به کسى برسانند) جز اينکه آنها سخت گرسنه شوند و راهى براى سير کردن خود نيابند (که در اين صورت مى توانند به مقدار نيازشان از اموال شما بهره برگيرند) بنابراين هرگاه کسى از آنان (لشکريان) چيزى را به ظلم از مردم بگيرد او را از اين کار باز داريد و همچنين از زيان رساندن بى خردان به سپاهيان و تعرض به ايشان در مواردى که براى آنها استثنا کرده ايم بگيريد (در مواردى که نياز شديد دارند و مردم موظفند نياز آنها را برطرف سازند) و من خود پشت سر سپاه (يا در ميان سپاه) در حرکتم; شکايات خود را پيش من آوريد و آنجا که ستمى از سوى سپاه به شما مى رسد و در آنچه شما جز به کمک خدا و من قادر بر دفع آن نيستيد به من مراجعه کنيد که من به يارى خداوند آن را تغيير مى دهم. إن شاءالله.
🔹نامه در یک نگاه: نبايد سپاهيان به مردم مسير زيان برسانند
این نامه در واقع خطاب به فرمانداران و مأموران جمع آورى زکات در شهرهاى مختلفى است که لشکریان به هنگام اعزام به میدان نبرد از آنجا عبور مى کردند. در گذشته چنین بود که لشکر به هنگام عبور از شهرها و آبادى هاى مختلف به خود اجازه مى داد هرچه از مواد غذایى و اموال مردم مورد علاقه آنهاست برگیرند و این امر سبب مى شد که مشکل بزرگى در مناطقى که لشکر از آن عبور مى کرد به وجود آید.
امام(علیه السلام) در این نامه به والیان این مناطق و همچنین جمع آورى کنندگان زکات توصیه مى کند که به مقدار نیاز مواد غذایى در اختیار آنها بگذارند و به لشکر نیز توصیه مى کند که از مزاحمت مردم جز در موارد ضرورت خوددارى کنند و به مردم محل نیز سفارش مى فرماید که از درگیرى با لشکریان در این امور بپرهیزند و اگر کسانى تخلّف کردند شکایت آنها را به امام برسانند.
روشن است این توصیه جامع الاطراف اگر عمل مى شد امنیّت را به همراه داشت و مشکلى براى بلادى که لشکر از آن مى گذشت فراهم نمى گشت.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۱ نهج البلاغه: نکوهش فرمانروای متخلف
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى كميل بن زياد النخعي و هو عامله على هيت، ينكر عليه تركَه دفع مَن يَجتاز به مِن جَيش العدو طالباً الغارَة:
🔺أمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ تَضْيِيعَ الْمَرْءِ مَا وُلِّيَ وَ تَكَلُّفَهُ مَا كُفِيَ لَعَجْزٌ حَاضِرٌ وَ رَأْيٌ مُتَبَّرٌ؛ وَ إِنَّ تَعَاطِيَكَ الْغَارَةَ عَلَى أَهْلِ قِرْقِيسِيَا وَ تَعْطِيلَكَ مَسَالِحَكَ الَّتِي وَلَّيْنَاكَ لَيْسَ [لَهَا] بِهَا مَنْ يَمْنَعُهَا وَ لَا يَرُدُّ الْجَيْشَ عَنْهَا لَرَأْيٌ شَعَاعٌ؛ فَقَدْ صِرْتَ جِسْراً لِمَنْ أَرَادَ الْغَارَةَ مِنْ أَعْدَائِكَ عَلَى أَوْلِيَائِكَ، غَيْرَ شَدِيدِ الْمَنْكِبِ وَ لَا مَهِيبِ الْجَانِبِ وَ لَا سَادٍّ ثُغْرَةً وَ لَا كَاسِرٍ لِعَدُوٍّ شَوْكَةً، وَ لَا مُغْنٍ عَنْ أَهْلِ مِصْرِهِ وَ لَا مُجْزٍ عَنْ أَمِيرِهِ.
🔸از نامه هاى امام(علیه السلام) به کمیل بن زیاد نخعى فرماندار منطقه «هیت» (از آبادى هاى کشور عراق) است امام(علیه السلام) او را در این نامه سرزنش مى کند که چرا از لشکریان دشمن که از آن منطقه براى غارت عبور کرده اند جلوگیرى نکرده است.
🔺اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع چيزى که بر عهده انسان واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يک ناتوانى آشکار و فکر باطل و هلاک کننده است. مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى که حفظش را بر عهده تو واگذار کرده ايم ـ در حالى که هيچ کس از آن دفاع نمى کرد و لشکر دشمن را از آن دور نمى ساخت يک فکر نادرست و پراکنده و بيهوده است. (بدان) تو در حقيقت پلى شده اى براى دشمنانى که مى خواستند بر دوستانت حمله کنند. تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد کردى; نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوکت دشمنى را در هم شکستى; نه اهل شهر و ديارت را حمايت کردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى نياز ساختى.
🔹نامه در یک نگاه:
يکى از کارهاى زشت و وحشتناک معاويه اين بود که براى تضعيف روحيه مردم عراق گروهى از سپاهيان غارتگر خود را مى فرستاد تا در مرزهاى عراق نفوذ کنند و گروهى از مردم بيگناه را در آبادى ها و شهرک هاى نزديک به مرز به قتل برسانند و اموالشان را غارت کنند و اين کار را به طور مکرر انجام مى داد. از جمله اين موارد، حمله سپاه او به شهر «هيت» محل فرماندارى «کميل بن زياد» بود.
در سال 39 هجرت، معاویه، سفیان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هیت» بیاید و آنجا را از مناطق دیگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون هاى بى گناهان را بریزد). سفیان هنگامى که به «هیت» آمد کسى را ندید که از آنجا دفاع کند. به «انبار» آمد که در آنجا یکى از پادگان هاى على(علیه السلام) براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى کردند در حالى که بیشتر آن جمعیت پراکنده شده بودند و سبب پراکندگى آنها این بود که به «کمیل بن زیاد» خبر رسید گروهى از اهل «قرقیسا»; (یکى از شهرهاى شام نزدیک مرزهاى عراق که مرکز تجارى مهمى میان عراق و شام محسوب مى شد) مى خواهند به «هیت» حمله کنند او بدون کسب اجازه از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به سوى «قرقیسا» رفت و «هیت» را خالى گذارد و همراهان سفیان آمدند و جنایات زیادى در آنجا مرتکب شدند; اموال زیادى را از انبار غارت کردند و به سوى معاویه برگشتند.
امام(عليه السلام) در اين نامه کوتاه کميل بن زياد را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا مرتکب اين کار خلاف شده و محلى را که بايد از آن پاسدارى کند رها کرده و محلى را که مربوط به او نيست بدون کسب اجازه از امام مورد حمله قرار داده است و نکاتى را به او گوشزد مى کند که مى تواند سرمشقى براى همه سربازان و افسران اسلام باشد.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۲ نهج البلاغه: بخش اول: اولویت حفظ دین بر خلافت
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى أهل مصرَ مع مالك الأشتر [رحمه الله] لمّا وَلّاهُ إمارتَها:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ مُهَيْمِناً عَلَى الْمُرْسَلِينَ؛ فَلَمَّا مَضَى، تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ. فَوَاللَّهِ مَا كَانَ يُلْقَى فِي رُوعِي وَ لَا يَخْطُرُ بِبَالِي أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلی الله علیه وآله) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَ لَا أَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنِّي مِنْ بَعْدِهِ؛ فَمَا رَاعَنِي إِلَّا انْثِيَالُ النَّاسِ عَلَى فُلَانٍ يُبَايِعُونَهُ؛ فَأَمْسَكْتُ [بِيَدِي] يَدِي حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)؛ فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ الَّتِي إِنَّمَا هِيَ مَتَاعُ أَيَّامٍ قَلَائِلَ يَزُولُ مِنْهَا مَا كَانَ كَمَا يَزُولُ السَّرَابُ [وَ] أَوْ كَمَا يَتَقَشَّعُ السَّحَابُ؛ فَنَهَضْتُ فِي تِلْكَ الْأَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَ زَهَقَ وَ اطْمَأَنَّ الدِّينُ وَ تَنَهْنَهَ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) است که همراه مالک اشتر براى اهل مصر فرستاد در آن زمان که استاندارى آنجا را به او واگذار کرد:
🔺اما بعد از حمد و ثناى الهى، خداوند سبحان محمد ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان و شاهد و حافظ (آيين) انبيا (ى پيشين) باشد; ولى هنگامى که آن حضرت که درود بر او باد از جهان رفت مسلمانان درباره خلافت و امارت پس از او به تنازع برخاستند. به خدا سوگند هرگز فکر نمى کردم و به خاطرم خطور نمى کرد که عرب بعد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) اين امر خلافت را از اهل بيت او منحرف سازند (و در جاى ديگر قرار دهند و نيز به خصوص) باور نمى کردم آنها پس از آن حضرت آن را از من دور سازند. تنها چيزى که مرا ناراحت کرد هجوم مردم بر فلان شخص بود که با او بيعت مى کردند (اشاره به بيعت با ابو بکر بعد از ماجراى سقيفه است) من دست نگه داشتم (و گوشه گيرى را برگزيدم) تا اينکه ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مرتد شده اند و مردم را به نابود کردن دين محمد ـ صلى الله عليه وآله وسلم ـ دعوت مى کنند. (اينجا بود که) ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نکنم شاهد شکافى در اسلام يا نابودى آن باشم که مصيبتش براى من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر باشد; حکومتى که متاع و بهره دوران کوتاه زندگى دنياست و آنچه از آن بوده است (به زودى) زوال مى پذيرد همان گونه که سراب زائل مى گردد و يا همچون ابرهايى است که (در مدت کوتاهى) پراکنده مى شوند. از اين رو من براى دفع اين حوادث به پا خاستم و حاکمان وقت (را در برابر توطئه دشمنان) يارى کردم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين از تزلزل باز ايستاد و استوار ماند.
🔹نامه در یک نگاه:
امام(علیه السلام) در این نامه بعد از حمد و ثناى الهى و شهادت به نبوّت پیامبر اسلام به عنوان یک پیامبر جهانى و جاودانى به چند نکته اشاره مى فرماید:
۱. مسأله اختلافى که بعد از پیغمبر اکرم در امر خلافت واقع شد و اینکه حضرت هرگز باور نمى کرد مسلمانان به سراغ کسى جز او بروند، چرا که تنها او از تمام شایستگى هاى خلافت برخوردار بود.
۲. در بخش دیگرى از این نامه به بیم از خطراتى که بعد از انحراف خلافت از مسیر اصلى وجود داشت اشاره کرده مى فرماید: چون دیدم اصل اسلام و دین محمد در خطر است پایمال کردن حقم را تحمل کردم و به یارى اسلام برخاستم و به پیشرفت کار مسلمانان کمک کردم.
۳. در بخش دیگرى به وضع دشمنان خود (معاویه و اطرافیانش) اشاره کرده، مى گوید: آنها گروهى از فاجران و سفیهان را جمع کرده اند و به ظلم و ستم و فسق و گناه پرداخته اند. اگر تمام روى زمین هم از آنها پر شود من با آنها مبارزه خواهم کرد و بیم نخواهم داشت.
۴. در بخش آخر این نامه براى تشجیع و ترغیب اصحاب و یارانش به جهاد، به این نکته اشاره مى فرماید که دشمن شهرهاى شما را یکى پس از دیگرى مى گیرد; برخیزید و با او مبارزه کنید.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۲ نهج البلاغه: بخش دوم: برانگیختن مردم برای جهاد
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى أهل مصرَ مع مالك الأشتر [رحمه الله] لمّا وَلّاهُ إمارتَها:
🔺و مِنْهُ: إِنِّي وَ اللَّهِ لَوْ لَقِيتُهُمْ وَاحِداً وَ هُمْ طِلَاعُ الْأَرْضِ كُلِّهَا مَا بَالَيْتُ وَ لَا اسْتَوْحَشْتُ؛ وَ إِنِّي مِنْ ضَلَالِهِمُ الَّذِي هُمْ فِيهِ وَ الْهُدَى الَّذِي أَنَا عَلَيْهِ لَعَلَى بَصِيرَةٍ مِنْ نَفْسِي وَ يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَ إِنِّي إِلَى لِقَاءِ اللَّهِ لَمُشْتَاقٌ وَ [لِحُسْنِ] حُسْنِ ثَوَابِهِ لَمُنْتَظِرٌ رَاجٍ؛ وَ لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ [هَذِهِ الْأُمَّةَ] أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا، فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً؛ فَإِنَّ مِنْهُمُ الَّذِي قَدْ شَرِبَ فِيكُمُ الْحَرَامَ وَ جُلِدَ حَدّاً فِي الْإِسْلَامِ، وَ إِنَّ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ حَتَّى رُضِخَتْ لَهُ عَلَى الْإِسْلَامِ الرَّضَائِخُ؛ فَلَوْ لَا ذَلِكَ مَا أَكْثَرْتُ تَأْلِيبَكُمْ وَ تَأْنِيبَكُمْ وَ جَمْعَكُمْ وَ تَحْرِيضَكُمْ، وَ لَتَرَكْتُكُمْ إِذْ أَبَيْتُمْ وَ وَنَيْتُمْ. أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى أَطْرَافِكُمْ قَدِ انْتَقَصَتْ وَ إِلَى أَمْصَارِكُمْ قَدِ افْتُتِحَتْ وَ إِلَى مَمَالِكِكُمْ تُزْوَى وَ إِلَى بِلَادِكُمْ تُغْزَى؛ انْفِرُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ إِلَى قِتَالِ عَدُوِّكُمْ وَ لَا تَثَّاقَلُوا إِلَى الْأَرْضِ، فَتُقِرُّوا بِالْخَسْفِ وَ تَبُوءُوا بِالذُّلِّ وَ يَكُونَ نَصِيبُكُمُ الْأَخَسَّ؛ وَ إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ، وَ مَنْ نَامَ لَمْ يُنَمْ عَنْهُ، وَ السَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) است که همراه مالک اشتر براى اهل مصر فرستاد در آن زمان که استاندارى آنجا را به او واگذار کرد. بخش دوم:
🔺به خدا سوگند من اگر تنها با آنها (دشمنان) روبه رو شوم در حالى که تمام روى زمين را پر کرده باشند، باکى ندارم و وحشت به خود راه نمى دهم و من از آن گمراهى که آنها در آن هستند و هدايتى که من بر آنم کاملا آگاهم و به پروردگارم يقين دارم (و به همين دليل در مبارزه با آن گمراهان کمترين ترديد به خود راه نمى دهم). من مشتاق (شهادت و) لقاى پروردگارم و به پاداش نيکش منتظر و اميدوارم; ولى (مى کوشم زنده بمانم و بر آنها پيروز شوم، زيرا) از اين اندوهگينم که حکومت اين دولت به دست سفيهان و بى خردان و فاجران و نابکاران بيفتد و در نتيجه بيت المال را به غارت ببرند و بندگان خدا را برده و اسير خويش سازند، با صالحان نبرد کنند و فاسقان را همدست و حزب خود سازند، زيرا در اين گروه فردى است که مرتکب شرب خمر شده بود و حد اسلام بر او جارى شد و برخى از آنها اسلام را نپذيرفتند تا عطاهايى براى آنها تعيين شد.
اگر براى اين جهات نبود تا اين اندازه شما را بر قيام در برابر آنها تشويق نمى کردم و به سستى در کار سرزنش و توبيخ نمى نمودم و در گردآورى و تحريک شما نمى کوشيدم، بلکه اگر سستى و فتورى از خود نشان مى داديد رهايتان مى ساختم. آيا نمى بينيد مناطق اطراف شما گرفته شده و شهرهايتان تحت تسلط دشمن قرار گرفته و کشورهاى شما (يکى بعد از ديگرى) تسخير مى شود و شهرهايتان به ميدان جنگ دشمن مبدل گشته؟ خداوند شما را رحمت کند. براى نبرد با دشمن خود کوچ کنيد و زمين گير نشويد (و سستى و تنبلى به خود راه ندهيد) که زيردست خواهيد شد و تن به ذلت و خوارى خواهيد داد و بهره زندگى شما از همه پست تر خواهد بود. (آرى) آنکه مرد جنگ است هميشه بيدار است و کسى که به خواب رود (و از دشمن غافل شود بايد بداند) دشمن او در خواب نخواهد بود و از او غافل نخواهد شد. والسلام.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۳ نهج البلاغه: نکوهش ابوموسی اشعری
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى أبي موسى الأشعري و هو عاملُه على الكوفة، و قد بلَغه عنه تثبيطُه الناس عن الخروج إليه لمّا نَدَبهم لِحرب أصحاب الجمل:
🔺منْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي عَنْكَ قَوْلٌ هُوَ لَكَ وَ عَلَيْكَ؛ فَإِذَا قَدِمَ [عَلَيْكَ رَسُولِي] رَسُولِي عَلَيْكَ فَارْفَعْ ذَيْلَكَ وَ اشْدُدْ مِئْزَرَكَ وَ اخْرُجْ مِنْ جُحْرِكَ وَ انْدُبْ مَنْ مَعَكَ، فَإِنْ حَقَّقْتَ فَانْفُذْ وَ إِنْ تَفَشَّلْتَ فَابْعُدْ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَتُؤْتَيَنَّ مِنْ حَيْثُ أَنْتَ وَ لَا تُتْرَكُ حَتَّى يُخْلَطَ زُبْدُكَ بِخَاثِرِكَ وَ ذَائِبُكَ بِجَامِدِكَ، وَ حَتَّى تُعْجَلَ عَنْ قِعْدَتِكَ وَ تَحْذَرَ مِنْ أَمَامِكَ كَحَذَرِكَ مِنْ خَلْفِكَ، وَ مَا هِيَ بِالْهُوَيْنَى الَّتِي تَرْجُو وَ لَكِنَّهَا الدَّاهِيَةُ الْكُبْرَى يُرْكَبُ جَمَلُهَا وَ [يُذَلُ] يُذَلَّلُّ صَعْبُهَا وَ يُسَهَّلُ جَبَلُهَا. فَاعْقِلْ عَقْلَكَ وَ امْلِكْ أَمْرَكَ وَ خُذْ نَصِيبَكَ وَ حَظَّكَ؛ فَإِنْ كَرِهْتَ فَتَنَحَّ إِلَى غَيْرِ رَحْبٍ وَ لَا فِي نَجَاةٍ، فَبِالْحَرِيِّ لَتُكْفَيَنَّ وَ أَنْتَ نَائِمٌ حَتَّى لَا يُقَالَ أَيْنَ فُلَانٌ؛ وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مَعَ مُحِقٍّ وَ مَا [يُبَالِي] أُبَالِي مَا صَنَعَ الْمُلْحِدُونَ؛ وَ السَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به ابوموسى اشعرى فرماندار آن حضرت در کوفه نگاشت هنگامى که به آن حضرت خبر رسيد که ابو موسى اهل کوفه را از حرکت براى همراهى آن حضرت در جنگ جمل (به سوى بصره) باز داشته است:
🔺اين نامه اى است از بنده خدا اميرمؤمنان به عبدالله بن قيس (ابو موسى اشعرى). اما بعد (از حمد و ثناى الهى) سخنى از تو به من گزارش داده شده که هم به سود توست و هم به زيان تو. هنگامى که فرستاده من بر تو وارد شد دامن بر کمر زن و کمربندت را محکم ببند و از لانه ات بيرون آى و از کسانى که با تو هستند (براى شرکت در ميدان جهاد و مبارزه با شورشيان بصره) دعوت کن; اگر حق را يافتى و تصميم خود را گرفتى آنها را (با خود به سوى ما) بياور و هرگاه سستى را پيشه کردى از مقام خود کنار برو. به خدا سوگند! (در صورت تخلف از اين دستور) هرجا باشى به سراغ تو خواهند آمد و تو را رها نخواهند ساخت تا گوشت و استخوانت و تر و خشکت به هم درآميزد و حتى نتوانى بر زمين بنشينى و (تو را چنان محاصره مى کنند که) از پيش رويت همان گونه خواهى ترسيد که از پشت سرت.
اين فتنه (فتنه جمل) به آن آسانى که تو فکر مى کنى نيست، بلکه حادثه بزرگى است که بايد بر مرکبش سوار شد و سختى هايش را هموار کرد و کوه مشکلاتش را صاف نمود. انديشه خود را به کار گير و مالک کار خود باش و بهره و نصيبت را درياب (و در ميدان جهاد اسلامى با ما همراه باش) ولى اگر اين کار براى تو خوشايند نيست (و لجوجانه بر فکر خود اصرار دارى، از فرماندارى کوفه) کنار برو (و بدان) نه گشايشى براى تو خواهد بود و نه نجاتى (نه راه رستگارى در دنيا و نه رستگارى در آخرت) اگر تو در خواب فرو روى سزاست که ديگران انجام وظيفه کنند و آنچنان به دست فراموشى سپرده شوى که نگويند فلانى کجاست. به خدا سوگند اين راه (که ما مى رويم) راه حقى است که به دست مرد حق انجام مى گيرد و من باکى ندارم که خدانشناسان (همچون تو) چه کار مى کنند. والسلام.
..
✍️ترجمه #نامه_۶۴ نهج البلاغه: بخش اول: پاسخ به تهمت های معاویه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية جواباً [عن كتابه]:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّا كُنَّا نَحْنُ وَ أَنْتُمْ عَلَى مَا ذَكَرْتَ مِنَ الْأُلْفَةِ وَ الْجَمَاعَةِ، فَفَرَّقَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَمْسِ أَنَّا آمَنَّا وَ كَفَرْتُمْ، وَ الْيَوْمَ أَنَّا اسْتَقَمْنَا وَ فُتِنْتُمْ، وَ مَا أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلَّا كَرْهاً، وَ بَعْدَ أَنْ كَانَ أَنْفُ الْإِسْلَامِ كُلُّهُ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) [حَرْباً] حِزْباً. وَ ذَكَرْتَ أَنِّي قَتَلْتُ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرَ وَ شَرَّدْتُ بِعَائِشَةَ وَ نَزَلْتُ بَيْنَ الْمِصْرَيْنِ، وَ ذَلِكَ أَمْرٌ غِبْتَ عَنْهُ فَلَا عَلَيْكَ وَ لَا الْعُذْرُ فِيهِ إِلَيْكَ. وَ ذَكَرْتَ أَنَّكَ زَائِرِي فِي [جَمْعِ] الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ قَدِ انْقَطَعَتِ الْهِجْرَةُ يَوْمَ أُسِرَ أَخُوكَ؛ فَإِنْ كَانَ [فِيكَ] فِيهِ عَجَلٌ فَاسْتَرْفِهْ، فَإِنِّي إِنْ أَزُرْكَ فَذَلِكَ جَدِيرٌ أَنْ يَكُونَ اللَّهُ إِنَّمَا بَعَثَنِي إِلَيْكَ لِلنِّقْمَةِ مِنْكَ، وَ إِنْ تَزُرْنِي فَكَمَا قَالَ أَخُو بَنِي أَسَدٍ:
مُسْتَقْبِلِينَ رِيَاحَ الصَّيْفِ تَضْرِبُهُمْ بِحَاصِبٍ بَيْنَ أَغْوَارٍ وَ جُلْمُودِ
وَ عِنْدِي السَّيْفُ الَّذِي أَعْضَضْتُهُ بِجَدِّكَ وَ خَالِكَ وَ أَخِيكَ فِي مَقَامٍ وَاحِدٍ.
🔸نامه اى از امام(عليه السلام) است که در پاسخ نامه اى از معاويه نگاشته است:
🔺اما بعد از حمد و ثناى الهى همان گونه که گفته اى ما و شما با هم الفت و اجتماع داشتيم; ولى در گذشته آنچه ميان ما و شما جدايى افکند اين بود که ما ايمان (به خدا و پيغمبرش) آورديم و شما بر کفر خود باقى مانديد و امروز هم ما در راه راست گام بر مى داريم و شما منحرف شده ايد آنها که از گروه شما مسلمان شدند از روى ميل نبود، بلکه در حالى بود که همه بزرگان عرب در برابر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) تسليم شدند و به حزب او درآمدند و نيز گفته اى که من طلحه و زبير را کشته ام و عايشه را آواره نموده ام و در ميان کوفه و بصره اقامت گزيده ام (و دارالهجرة; يعنى مدينه پيغمبر را رها نمودم) ولى اين امرى است که تو در آن حاضر نبوده اى و مربوط به تو نيست و لزومى ندارد عذر آن را از تو بخواهم (به علاوه تو خود پاسخ اينها را به خوبى مى دانى) و نيز گفته اى که با گروهى از مهاجران و انصار به مقابله من خواهى شتافت (کدام مهاجر و انصار) هجرت از آن روزى که برادرت (يزيد بن ابى سفيان در روز فتح مکه) اسير شد پايان يافت.
با اين حال اگر در اين رويارويى و ملاقات شتاب دارى (کمى) دست نگه دار، زيرا اگر من به ديدار تو آيم سزاوارتر است، چرا که خداوند مرا به سوى تو فرستاده تا از تو انتقام بگيرم و اگر تو به ديدار من آيى (با نيروى عظيم کوبنده اى روبرو خواهى شد و) چنان است که شاعر بنى اسد گفته:
«آنها به استقبال تندباد تابستانى مى شتابند که آنان را در ميان سراشيبى ها و تخته سنگها با سنگريزه هايش در هم مى کوبد».
و (بدان) همان شمشيرى که با آن بر پيکر جد و دايى و برادرت در يک ميدان نبرد (در ميان جنگ بدر) زدم هنوز نزد من است.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۴ نهج البلاغه: بخش دوم: بهانه خونخواهی عثمان برای خلافت
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية جواباً [عن كتابه]:
🔺[فَإِنَّكَ] وَ إِنَّكَ وَ اللَّهِ مَا عَلِمْتُ الْأَغْلَفُ الْقَلْبِ الْمُقَارِبُ الْعَقْلِ، وَ الْأَوْلَى أَنْ يُقَالَ لَكَ إِنَّكَ رَقِيتَ سُلَّماً أَطْلَعَكَ مَطْلَعَ سُوءٍ عَلَيْكَ لَا لَكَ، لِأَنَّكَ نَشَدْتَ غَيْرَ ضَالَّتِكَ وَ رَعَيْتَ غَيْرَ سَائِمَتِكَ وَ طَلَبْتَ أَمْراً لَسْتَ مِنْ أَهْلِهِ وَ لَا فِي مَعْدِنِهِ؛ فَمَا أَبْعَدَ قَوْلَكَ مِنْ فِعْلِكَ، وَ قَرِيبٌ مَا أَشْبَهْتَ مِنْ أَعْمَامٍ وَ أَخْوَالٍ حَمَلَتْهُمُ الشَّقَاوَةُ وَ تَمَنِّي الْبَاطِلِ عَلَى الْجُحُودِ بِمُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله)، فَصُرِعُوا مَصَارِعَهُمْ حَيْثُ عَلِمْتَ لَمْ يَدْفَعُوا عَظِيماً وَ لَمْ يَمْنَعُوا حَرِيماً بِوَقْعِ سُيُوفٍ مَا خَلَا مِنْهَا الْوَغَى وَ لَمْ تُمَاشِهَا الْهُوَيْنَى. وَ قَدْ أَكْثَرْتَ فِي قَتَلَةِ عُثْمَانَ، فَادْخُلْ فِيمَا دَخَلَ فِيهِ النَّاسُ، ثُمَّ حَاكِمِ الْقَوْمَ إِلَيَّ أَحْمِلْكَ وَ إِيَّاهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى؛ وَ أَمَّا تِلْكَ الَّتِي تُرِيدُ فَإِنَّهَا خُدْعَةُ الصَّبِيِّ عَنِ اللَّبَنِ فِي أَوَّلِ الْفِصَالِ؛ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
🔸نامه اى از امام(عليه السلام) است که در پاسخ نامه اى از معاويه نگاشته است:
🔺به خدا سوگند مى دانم تو مردى پوشيده دل و ناقص العقل هستى و سزاوار است درباره تو گفته شود که از نردبانى بالا رفته اى که تو را به پرتگاه خطرناکى کشانده و به زيان توست نه به سود تو زيرا تو به دنبال غير گمشده خود هستى و گوسفندان ديگرى را مى چرانى و مقامى را مى طلبى که نه سزاوار آن هستى و نه در معدن و کانون آن قرار دارى. چقدر گفتار و کردارت از هم دور است! و چقدر تو با عموها و دايى هاى (بت پرستت) شباهت نزديک دارى همان ها که شقاوت و تمناى باطل وادارشان ساخت که (آيين) محمد(صلى الله عليه وآله) را انکار کنند و همان گونه که مى دانى (با او ستيزه کرده اند تا) به خاک و خون غلطيدند و در برابر شمشيرهايى که ميدان نبرد هرگز از آن خالى نبوده و سستى در آن راه نمى يافته نتوانستند در مقابل بلاى بزرگ از خود دفاع کنند و يا از حريم خود حمايت نمايند.
تو درباره قاتلان عثمان زياد سخن گفتى بيا نخست همچون ساير مردم با من بيعت کن سپس درباره آنها (قاتلان عثمان) نزد من طرح شکايت نما تا من بر طبق کتاب الله ميان تو و آنها داورى کنم; اما آنچه را تو مى خواهى همچون خدعه و فريب دادن طفلى است که در آغاز از شير باز گرفتن است. سلام و درود بر آنها که لياقت آن را دارند.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@Moheban_Mahdii313
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۵ نهج البلاغه: بخش اول: درس عبرت گرفتن از گذشته
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إليه أيضا:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ آنَ لَكَ أَنْ تَنْتَفِعَ بِاللَّمْحِ الْبَاصِرِ مِنْ عِيَانِ الْأُمُورِ، [فَلَقَدْ] فَقَدْ سَلَكْتَ مَدَارِجَ أَسْلَافِكَ بِادِّعَائِكَ الْأَبَاطِيلَ وَ اقْتِحَامِكَ غُرُورَ الْمَيْنِ وَ الْأَكَاذِيبِ [مِنِ انْتِحَالِكَ] وَ بِانْتِحَالِكَ مَا قَدْ عَلَا عَنْكَ وَ ابْتِزَازِكَ لِمَا قَدِ اخْتُزِنَ دُونَكَ، فِرَاراً مِنَ الْحَقِّ وَ جُحُوداً لِمَا هُوَ أَلْزَمُ لَكَ مِنْ لَحْمِكَ وَ دَمِكَ مِمَّا قَدْ وَعَاهُ سَمْعُكَ وَ مُلِئَ بِهِ صَدْرُكَ؛ فَمَا ذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ الْمُبِينُ وَ بَعْدَ الْبَيَانِ إِلَّا اللَّبْسُ؟ فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَ اشْتِمَالَهَا عَلَى لُبْسَتِهَا، فَإِنَّ الْفِتْنَةَ طَالَمَا أَغْدَفَتْ جَلَابِيبَهَا وَ [أَعْشَتِ] أَغْشَتِ الْأَبْصَارَ ظُلْمَتُهَا.
🔸و نيز از نامه اى امام(عليه السلام) به معاويه است:
🔺اما بعد از حمد و ثناى الهى زمان آن فرا رسيده است که تو از مشاهده حقايقِ روشن با چشم بينا بهره مند گردى (و ادعاهاى باطل خود را کنار بگذارى) ولى (مع الاسف) تو همان مسير گذشتگان خود را با ادعاهاى باطل و ورود در دروغ و فريب افکنى و اکاذيب مى پيمايى و آنچه بالاتر از شأن توست به خود نسبت مى دهى و به آنچه بدان نبايد برسى (و شايسته آن نيستى) دست مى افکنى. همه اين کارها براى فرار از حق و انکار چيزى بود که پذيرش آن از گوشت و خونت براى تو لازم تر بود و نيز براى اين بود که از چيزى که گوش تو شنيده و سينه ات از آن پر شده فرار کنى. آيا پس از روشن شدن حق چيزى جز گمراهى آشکار وجود دارد و آيا بعد از بيان واضح چيزى جز مغلطه کارى و شبهه افکنى تصور مى شود؟ بنابراين از اشتباه کارى و غلط هايى که در آن است بپرهيز، زيرا از ديرزمانى فتنه پرده هاى سياه خود را گسترده و ظلمتش بر ديده هايى پرده افکنده است.
🔹نامه در یک نگاه:
در بخش اوّل امام معاویه را پند داده به او مى گوید: وقت آن رسیده است که به راه راست برگردد و دست از خدعه و نیرنگ و شبهه افکنى در برابر حق و حقیقت بر دارد.
در بخش دوم به محتواى نامه اى که او به حضرت نوشته اشاره مى کند و بیان مى دارد که آن نامه آکنده از افسانه هایى بود که از دانش و بردبارى در آن اثرى یافت نمى شد. امام به او مى گوید که با نوشتن این نامه به هدفى که انتظار آن را دارد نمى رسد و اگر هم اکنون به فکر چاره نباشد درهاى نجات بر روى او بسته خواهد شد و راه چاره اى براى او باقى نخواهد ماند.
در بخش سوم مى فرماید: این فکر را از سر خود بیرون کن که بتوانى والى و حاکم بر مسلمانان باشى و یا من بخشى از کشور اسلام (شام و مصر) را به تو واگذار کنم و پیش از آنکه لشکر حق بر تو پیروز شوند و راه هاى چاره به رویت بسته شود چاره اى بیندیش و به راه حق باز گرد.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🌱🌺 ━┓ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
┗━━🌺🍃🌺 ━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۵ نهج البلاغه: بخش دوم: نکوهش امتیازخواهی معاویه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إليه أيضا:
🔺وَ قَدْ أَتَانِي كِتَابٌ مِنْكَ ذُو أَفَانِينَ مِنَ الْقَوْلِ، ضَعُفَتْ قُوَاهَا عَنِ السِّلْمِ، وَ أَسَاطِيرَ لَمْ يَحُكْهَا [عَنْكَ] مِنْكَ عِلْمٌ وَ لَا حِلْمٌ؛ أَصْبَحْتَ مِنْهَا كَالْخَائِضِ فِي الدَّهَاسِ وَ الْخَابِطِ فِي الدِّيمَاسِ، وَ تَرَقَّيْتَ إِلَى مَرْقَبَةٍ بَعِيدَةِ الْمَرَامِ نَازِحَةِ الْأَعْلَامِ، تَقْصُرُ دُونَهَا الْأَنُوقُ وَ يُحَاذَى بِهَا الْعَيُّوقُ. وَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ تَلِيَ لِلْمُسْلِمِينَ [مِنْ] بَعْدِي صَدَراً أَوْ وِرْداً، أَوْ أُجْرِيَ لَكَ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ عَقْداً أَوْ عَهْداً. فَمِنَ الْآنَ فَتَدَارَكْ نَفْسَكَ وَ انْظُرْ لَهَا، فَإِنَّكَ إِنْ فَرَّطْتَ حَتَّى يَنْهَدَ إِلَيْكَ عِبَادُ اللَّهِ أُرْتِجَتْ عَلَيْكَ الْأُمُورُ وَ مُنِعْتَ أَمْراً هُوَ مِنْكَ الْيَوْمَ مَقْبُولٌ؛ وَ السَّلَامُ.
🔸و نيز از نامه اى امام(عليه السلام) به معاويه است: بخش دوم:
🔺نامه اى از تو به من رسيد که پر بود از يک سلسله پشت هم اندازى و سخنان بى محتوا و در آن از صلح و سلامت خبرى نبود. در اساطير و سخنان افسانه گونه ات هيچ اثرى از دانش و عقل به چشم نمى خورد. تو همچون کسى هستى که در زمينى سست و صعب العبور فرو رفته و يا همچون کسى که در دخمه هاى تاريک زير زمينى راه خود را گم کرده است و مى خواهى به نقطه اى برسى که (از مرتبه ات بسيار برتر و) رسيدن به آن (براى تو) دشوار و نشانه هايش ناپيداست; مقامى که عقابان بلندپرواز را ياراى صعود به آن نيست و همطراز ستاره عيوق (از ستارگان دوردست آسمان) است.
پناه به خدا مى برم از اينکه که تو بعد از من سرپرست و پيشواى مسلمانان گردى و امور آنها را سامان دهى و يا اينکه من در اين باره براى تو نسبت به (سرپرستى) يک تن از آنان قرارداد و عهدى امضا کنم. از هم اکنون تا دير نشده خود را درياب و براى خويشتن چاره انديش، زيرا اگر کوتاهى کنى تا زمانى که بندگان خدا (و لشکريان حق) به سوى تو به پا خيزند درهاى چاره به رويت بسته خواهد شد و چيزى که امروز از تو قبول مى شود آن روز مقبول نخواهد بود. والسلام.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🌱🌺 ━┓ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
┗━━🌺🍃🌺 ━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۶ نهج البلاغه: همّ و غمّت آخرت باشد نه دنیا
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى عبد الله بن العباس و قد تقدّم ذكرُه بخلاف هذه الرواية:
🔺أمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ [الْعَبْدَ] الْمَرْءَ لَيَفْرَحُ بِالشَّيْءِ الَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيَفُوتَهُ، وَ يَحْزَنُ عَلَى الشَّيْءِ الَّذِي لَمْ يَكُنْ لِيُصِيبَهُ؛ فَلَا يَكُنْ أَفْضَلَ مَا نِلْتَ فِي نَفْسِكَ مِنْ دُنْيَاكَ بُلُوغُ لَذَّةٍ أَوْ شِفَاءُ غَيْظٍ، وَ لَكِنْ إِطْفَاءُ بَاطِلٍ [وَ] أَوْ إِحْيَاءُ حَقٍّ؛ وَ لْيَكُنْ سُرُورُكَ بِمَا قَدَّمْتَ وَ أَسَفُكَ عَلَى مَا خَلَّفْتَ وَ هَمُّكَ فِيمَا بَعْدَ الْمَوْتِ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به عبد الله بن عباس نگاشته و اين نامه قبلا به صورت ديگرى (نامه ۲۲) آمده است:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (بسيار مى شود که) انسان از يافتن چيزى خشنود مى گردد که هرگز از دست او نمى رفت (و به عکس) از فوت چيزى اندوهناک مى گردد که هرگز نصيب او نمى شد، بنابراين نبايد بهترين و برترين چيز نزد تو رسيدن به لذات دنيا يا فرو نشاندن خشم (از طريق انتقام از دشمن) باشد، بلکه خاموش کردن آتش باطل و يا زنده کردن حق بايد مورد علاقه تو باشد.
آنچه بايد مايه سرور و خوشحالى تو گردد چيزى است که از پيش (براى روز قيامت) فرستاده اى و آنچه بايد مايه تأسف تو گردد چيزى است که به جاى مى گذارى (و مى روى و از آن براى ذخيره يوم المعاد استفاده نمى کنى و در يک کلام) تمام همّ تو بايد متوجه جهان پس از مرگ باشد.
🔹نامه در یک نگاه:چه چيز بايد مورد علاقه تو باشد؟
این نامه گرچه خطاب به ابن عباس است ولى به یقین همه انسان ها مخاطب واقعى آن مى باشند و حاصل نامه این است که نباید به امور مادى دلبستگى داشت نه از روى آوردنش شادمانى کرد و نه از دست رفتنش غمگین بود، چرا که همگى گذراست. آنچه باید به آن دل بست کارهاى خیرى است که انسان مى تواند انجام دهد و پیش از خود به عالم برزخ و قیامت بفرستد و آنچه باید درباره آن متأسف شد چیزهایى است که انسان مى توانسته انجام دهد ولى از دستش رفته است.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🌱🌺 ━┓ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
┗━━🌺🍃🌺 ━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۷ نهج البلاغه: توصیه هایی به کارگزار مکه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى قثم بن العباس و هو عاملُه على مكة:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ "وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ"، وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَيْنِ، فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِيَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاكِرِ الْعَالِمَ؛ وَ لَا يَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِيرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا، فَإِنَّهَا إِنْ ذِيدَتْ عَنْ أَبْوَابِكَ فِي أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِيمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا. وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَكَ مِنْ مَالِ اللَّهِ، فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَكَ مِنْ ذَوِي الْعِيَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِيباً بِهِ مَوَاضِعَ [الْمَفَاقِرِ] الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ، وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِكَ فَاحْمِلْهُ إِلَيْنَا لِنَقْسِمَهُ فِيمَنْ قِبَلَنَا. وَ مُرْ أَهْلَ مَكَّةَ أَلَّا يَأْخُذُوا مِنْ سَاكِنٍ أَجْراً، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ "سَواءً الْعاكِفُ فِيهِ وَ الْبادِ"، فَالْعَاكِفُ الْمُقِيمُ بِهِ وَ الْبَادِي الَّذِي يَحُجُّ إِلَيْهِ مِنْ غَيْرِ أَهْلِهِ. وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ لِمَحَابِّهِ؛ وَ السَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به قثم بن العباس فرماندار مکه است:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) مراسم حج (و زيارت خانه خدا را به نحو احسن) براى مردم برپا دار. ايام الله و روزهاى الهى را به آنها يادآور شو. صبح و عصر براى رسيدگى به امور مردم جلوس کن، حکم الهى را براى کسانى که پرسش دينى دارند بيان کن، جاهلان را تعليم ده و با دانشمندان مذاکره نما و نبايد در ميان تو و مردم واسطه و سفيرى جز زبانت و حاجب و دربانى جز چهره ات باشد. افرادى را که به تو حاجت دارند از ملاقات با خويش محروم مساز، چرا که اگر آنها در ابتدا از در خانه ات رانده شوند بعداً براى حل مشکلاتشان تو را نخواهند ستود و درباره اموالى که نزد تو از مال الله جمع شده دقت کن و آن را به مصرف عيالمندان و گرسنگانى که نزد تو هستند برسان آن گونه که دقيقاً به دست فقرا و نيامندان برسد و مازاد آن را نزد ما بفرست تا ميان نيازمندانى که در اينجا هستند تقسيم کنيم.
به مردم مکه دستور ده تا از کسانى که در اين شهر مسکن مى گزينند اجاره بها نگيرند، زيرا خداوند سبحان مى فرمايد: «و در اين سرزمين «عاکف» و «بادى» يکسانند; منظور از «عاکف» کسى است که در آن سرزمين اقامت دارد و منظور از «بادى» کسى است که از غير اهل مکه براى حج به مکه مى آيد. خداوند ما و شما را توفيق انجام اعمالى دهد که موجب رضا و محبّت اوست. والسلام.
🔹نامه در یک نگاه: ضرورت رسيدگى به نيازمندان و امور مربوط به حج:
این نامه در واقع از سه بخش تشکیل شده است: بخش اوّل دستوراتى است که امام به «قثم بن العباس» والى مکه مى دهد که با مردم به خوبى رفتار کند و آموزش هاى لازم را به آنها بدهد و احکام الهى را براى آنها روشن سازد.
در بخش دوم دستوراتى درباره اموال بیت المال مى دهد که بخشى از آن را به نیازمندان و ارباب حاجت اختصاص دهد و مازاد را براى امام ارسال دارد تا در مصارف شرعیه هزینه کند.
در بخش سوم دستور خاصى به ساکنان مکه و مالکان خانه هاى این شهر مى دهد و مى فرماید: به آنها دستور بده از کسانى که در خانه هاى آنها (در ایام حج و زیارت خانه خدا) ساکن مى شوند اجرتى نگیرند و رایگان در اختیار آنها بگذارند. در این مورد به آیه اى از قرآن مجید نیز استناد فرموده است.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
┏━━━━━━━━🌺🌱🌺 ━┓ https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
┗━━🌺🍃🌺 ━━━━━━━┛
✍️ترجمه #نامه_۶۸ نهج البلاغه: دل نبستن به دنیای گذرا
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى سلمان الفارسي رحمه الله قبلَ أيام خلافته:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الدُّنْيَا مَثَلُ الْحَيَّةِ، لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا؛ فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا، وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاتِهَا؛ وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا، فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ، أَوْ إِلَى إِينَاسٍ أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاشٍ؛ وَ السَّلَام.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به سلمان فارسى پيش از ايام خلافتش:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان اى سلمان) دنيا فقط به «مار» شبيه است که به هنگام لمس کردن، نرم به نظر مى رسد; ولى در باطنش سمى کشنده است، بنابراين از هر چيزِ دنيا که توجّه تو را به خود جلب کند صرف نظر کن (خواه مال باشد يا مقام و يا لذات هوس آلود) زيرا جز مدت کمى در کنار تو نخواهد بود، غم و غصه دنيا را از خود کنار بده، زيرا که به فراق و جدايى و دگرگونى حالات آن يقين دارى و در آن زمان که به آن بيش از هر وقت دل بسته اى و انس گرفته اى، بيشتر از آن بر حذر باش، زيرا دوست دنيا هر زمان به امرى شادى آفرين دل بستگى پيدا کند او را به طرف مشکل و ناراحتى مى راند و هر زمان به آن انس مى گيرد او را از آن حالت جدا ساخته در وحشت فرو مى برد. والسلام.
🔹نامه در یک نگاه: دنيا چون مار خوش خط و خال است!
همان گونه که در بالا آمد این نامه را امام(علیه السلام) پیش از دوران خلاف براى سلمان فارسى نگاشته است و طى آن به ناپایدارى دنیا و ترک اعتماد بر آن تأکید فرموده; دنیا را به مار خوش خط و خالى تشبیه فرموده که ظاهرى فریبنده و باطنى کشنده دارد و مخصوصاً روى ناپایدارى نعمت ها و لذات دنیا تأکید فرموده است.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۶۹ نهج البلاغه: بخش اول: پندهای مهم اخلاقی
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى الحارث [الهمداني] الهمذاني:
🔺وَ تَمَسَّكْ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ وَ [انْتَصِحْهُ] اسْتَنْصِحْهُ وَ أَحِلَّ حَلَالَهُ وَ حَرِّمْ حَرَامَهُ؛ وَ صَدِّقْ بِمَا سَلَفَ مِنَ الْحَقِّ، وَ اعْتَبِرْ بِمَا مَضَى مِنَ الدُّنْيَا لِمَا بَقِيَ مِنْهَا، فَإِنَّ بَعْضَهَا يُشْبِهُ بَعْضاً وَ آخِرَهَا لَاحِقٌ بِأَوَّلِهَا وَ كُلُّهَا حَائِلٌ مُفَارِقٌ. وَ عَظِّمِ اسْمَ اللَّهِ أَنْ تَذْكُرَهُ إِلَّا عَلَى حَقٍّ. وَ أَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ، وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِيقٍ. وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يَرْضَاهُ صَاحِبُهُ لِنَفْسِهِ وَ [يَكْرَهُهُ] يُكْرَهُ لِعَامَّةِ الْمُسْلِمِينَ؛ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ يُعْمَلُ بِهِ فِي السِّرِّ وَ يُسْتَحَى مِنْهُ فِي الْعَلَانِيَةِ؛ وَ احْذَرْ كُلَّ عَمَلٍ إِذَا سُئِلَ عَنْهُ صَاحِبُهُ أَنْكَرَهُ [وَ] أَوْ اعْتَذَرَ مِنْهُ. وَ لَا تَجْعَلْ عِرْضَكَ غَرَضاً لِنِبَالِ [الْقَوْمِ] الْقَوْلِ؛ وَ لَا تُحَدِّثِ النَّاسَ بِكُلِّ مَا سَمِعْتَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ كَذِباً؛ وَ لَا تَرُدَّ عَلَى النَّاسِ كُلَّ مَا حَدَّثُوكَ بِهِ، فَكَفَى بِذَلِكَ جَهْلًا. وَ اكْظِمِ الْغَيْظَ وَ [احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ وَ تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدِرَةِ] تَجَاوَزْ عِنْدَ الْمَقْدَرَةِ وَ احْلُمْ عِنْدَ الْغَضَبِ، وَ اصْفَحْ مَعَ الدَّوْلَةِ تَكُنْ لَكَ الْعَاقِبَةُ. وَ اسْتَصْلِحْ كُلَّ نِعْمَةٍ أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَلَيْكَ، وَ لَا تُضَيِّعَنَّ نِعْمَةً مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عِنْدَكَ، وَ لْيُرَ عَلَيْكَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَيْكَ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) که به حارث همدانى است. بخش اول: يک رشته اندرزهاى مهم:
🔺به ريسمان قرآن چنگ زن و از آن اندرز بخواه، حلالش را حلال بشمر و حرامش را حرام و آنچه را از حقايق زندگى پيشينيان در قرآن آمده باور کن. از حوادث گذشته دنيا براى باقى مانده و آينده عبرت گير، چرا که بعضى از آن شبيه بعضى ديگر است و پايانش به آغازش باز مى گردد و تمام آن متغير و ناپايدار است. نام خدا را بزرگ بشمار و جز به حق از او نام مبر (و هرگز به نام او به دروغ سوگند مخور). بسيار به ياد مرگ و عالم پس از مرگ باش و هرگز آرزوى مرگ مکن مگر با شرطى مطمئن و استوار (که از اعمال خود مطمئن باشى) از هر عملى که صاحبش آن را (فقط) براى خود مى پسندد و براى عموم مسلمانان نمى پسندد برحذر باش و (نيز) از هر کارى که در نهان انجام مى شود و در ظاهر شرم آور است حذر کن و نيز از اعمالى که اگر از صاحبش پرسش شود آن را انکار مى کند يا از آن پوزش مى طلبد بپرهيز.
(هرگز) عِرض و آبروى خود را هدف تيرهاى سخنان مردم قرار مده و تمام آنچه را (از اين و آن) مى شنوى براى مردم بازگو مکن، زيرا اين کار براى آلودگى تو به دروغ کافى است و (نيز) تمام آنچه را مردم براى تو نقل مى کنند تکذيب مکن، زيرا اين کار براى نادانى تو کفايت مى کند. خشمت را فرو بر و به هنگام قدرت (بر انتقام) گذشت کن و در موقع غضب، بردبارى نما و آن گاه که حکومت در دست توست عفو و مدارا کن تا عاقبت نيک براى تو باشد و هر نعمتى را که خداوند به تو داده است به طور صحيح از آن بهره بردارى کن و هيچ نعمتى از نعمت هاى خداوند را ضايع و تباه مساز و بايد اثر نعمت هايى را که خداوند به تو داده است در تو ديده شود.
🔹نامه در یک نگاه: دنيا چون مار خوش خط و خال است!
همان گونه که ابن میثم بحرانى(رحمه الله) اشاره کرده این نامه مجموعه اى است از نصایح و اندرزها و اوامر و نواهى و دستوراتى براى بهتر زیستن در جهات معنوى و دنیایى و در واقع یک دوره علم اخلاق به صورت فشرده است که عمل به آن به یقین مایه سعادت دنیا و آخرت هر انسانى است.
مخاطب امام(علیه السلام) در این نامه «حارث همدانى» است ولى در واقع همه شیعیان بلکه همه مسلمانان مقصودند. سى و سه دستور به حارث مى دهد; در عباراتى کوتاه و پر معنا که هر کدام مى تواند موضوع بحث مشروحى باشد
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۶۹ نهج البلاغه: بخش دوم: آداب و اخلاق اجتماعی
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى الحارث [الهمداني] الهمذاني:
🔺وَ اعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ الْمُؤْمِنِينَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ؛ [وَ إِنَّكَ] فَإِنَّكَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَيْرٍ يَبْقَ لَكَ ذُخْرُهُ، وَ مَا تُؤَخِّرْهُ يَكُنْ لِغَيْرِكَ خَيْرُهُ. وَ احْذَرْ صَحَابَةَ مَنْ يَفِيلُ رَأْيُهُ وَ يُنْكَرُ عَمَلُهُ، فَإِنَّ الصَّاحِبَ مُعْتَبَرٌ بِصَاحِبِهِ. وَ اسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ. وَ اقْصُرْ رَأْيَكَ عَلَى مَا يَعْنِيكَ، وَ إِيَّاكَ وَ مَقَاعِدَ الْأَسْوَاقِ فَإِنَّهَا مَحَاضِرُ الشَّيْطَانِ وَ مَعَارِيضُ الْفِتَنِ. وَ أَكْثِرْ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَيْهِ، فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ أَبْوَابِ الشُّكْرِ. وَ لَا تُسَافِرْ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ حَتَّى تَشْهَدَ الصَّلَاةَ إِلَّا فَاصِلًا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ فِي أَمْرٍ تُعْذَرُ بِهِ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) که به حارث همدانى است. بخش دوم: راه رستگارى
🔺بدان برترين مؤمنان کسانى هستند که خود و خانواده و اموالشان را تقديم (به پروردگار و جلب رضاى او) مى کنند (آنها از همه در اين راه پيشگام ترند) هرچه از کارهاى خير را از پيش بفرستى براى تو ذخيره خواهد شد و آنچه (از مال و ثروت) باقى بگذارى خيرش براى ديگران خواهد بود (و حسابش بر تو) از همنشينى با کسى که فکرش ضعيف و عملش زشت است بپرهيز، زيرا معيار سنجش شخصيت هر کس، يارانش هستند. در شهرهاى بزرگ مسکن گزين، زيرا آنجا مرکز اجتماع مسلمانان است و از اماکن غفلت زا و خشونت و جاهايى که ياران مطيع خدا در آن کم اند بپرهيز و فکرت را به چيزى مشغول دار که به تو مربوط است. از نشستن در دکه هاى بازارها اجتناب کن چون آنجا محل حضور شيطان و معرض فتنه هاست. بيشتر به افراد پايين تر از خود نگاه کن، زيرا اين کار درهاى شکر را بر روى تو مى گشايد.
روز جمعه پيش از آنکه در نماز جمعه حاضر شوى مسافرت مکن مگر براى جهاد در راه خدا يا در کارى که به راستى معذور هستى.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۶۹ نهج البلاغه: بخش سوم: اندرزهای ارزشمند دیگر
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى الحارث [الهمداني] الهمذاني:
🔺وَ أَطِعِ اللَّهَ فِي [جُمَلِ] جَمِيعِ أُمُورِكَ، فَإِنَّ طَاعَةَ اللَّهِ فَاضِلَةٌ عَلَى مَا سِوَاهَا؛ وَ خَادِعْ نَفْسَكَ فِي الْعِبَادَةِ وَ ارْفُقْ بِهَا وَ لَا تَقْهَرْهَا وَ خُذْ عَفْوَهَا وَ نَشَاطَهَا، إِلَّا مَا كَانَ مَكْتُوباً عَلَيْكَ مِنَ الْفَرِيضَةِ، فَإِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ قَضَائِهَا وَ تَعَاهُدِهَا عِنْدَ مَحَلِّهَا. وَ إِيَّاكَ أَنْ يَنْزِلَ بِكَ الْمَوْتُ وَ أَنْتَ آبِقٌ مِنْ رَبِّكَ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا؛ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ، فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ؛ وَ وَقِّرِ اللَّهَ، وَ أَحْبِبْ أَحِبَّاءَهُ؛ وَ احْذَرِ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِيمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِيسَ؛ وَالسَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) که به حارث همدانى است. بخش سوم:
🔺در تمام کارهايت فرمان خدا را اطاعت کن، زيرا اطاعت خداوند بر ساير امور برترى دارد و در انجام عبادت، نفس خود را بفريب (و آن را رام ساز) و با آن مدارا کن و خويشتن را بر آن مجبور نساز، بلکه بکوش آن را در وقت فراغت و با نشاط بجا آورى. مگر فرايضى که بر تو مقرر شده است که در هر حال بايد آنها را به جا آورى و در موقعش مراقب آن باشى. و بترس از آنکه مرگ در حالى که تو در حال فرار از خدا و در طلب دنيايى، گريبانت را بگيرد. از همنشينى با گنهکاران بپرهيز که بدى به بدى ملحق مى شود (و معاشرت با آلودگان انسان را آلوده مى سازد). خدا را بزرگ دار و محترم بشمار، و دوستانش را دوست دار، از خشم و غضب بپرهيز که آن لشکرى بزرگ از لشکريان شيطان است. والسلام.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۰ نهج البلاغه: بخش سوم: نکوهش ملحق شدگان به معاویه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى سهل بن حنيف الأنصاري و هو عاملُه على المدينة في معنى قوم من أهلها لَحقوا بمعاوية:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رِجَالًا مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ، فَلَا تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّاً وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِياً؛ فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَ الْحَقِّ وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمَى وَ الْجَهْلِ؛ فَإِنَّمَا هُمْ أَهْلُ دُنْيَا، مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَأَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ، وَ عَلِمُوا أَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْأَثَرَةِ، فَبُعْداً لَهُمْ وَ سُحْقاً. إِنَّهُمْ وَ اللَّهِ لَمْ [يَفِرُّوا] يَنْفِرُوا مِنْ جَوْرٍ وَ لَمْ يَلْحَقُوا بِعَدْلٍ، وَ إِنَّا لَنَطْمَعُ فِي هَذَا الْأَمْرِ أَنْ يُذَلِّلَ اللَّهُ لَنَا صَعْبَهُ وَ يُسَهِّلَ لَنَا حَزْنَهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ، وَ السَّلَامُ [عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ].
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به سهل بن حنيف فرماندار مدينه درباره گروهى است از مردم آنجا که به معاويه پيوسته بودند:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) به من خبر رسيده که افرادى از قلمرو تو مخفيانه به معاويه مى پيوندند; هرگز از اين تعداد که از دست داده اى و از کمک آنان بى بهره شده اى تأسف مخور. اين گمراهى براى آنان بس و براى آرامش خاطر تو کافى است که آنها از هدايت و حق به سوى کوردلى و جهل شتافته اند، از اين رو (غم مخور زيرا) آنها فقط اهل دنيا هستند و به آن روى آورده اند و با سرعت به سوى آن مى شتابند در حالى که عدالت را به خوبى شناخته و ديده بودند و گزارش آن را شنيده و به خاطر سپرده بودند و مى دانستند که همه مردم نزد ما حقوق برابر دارند، پس آنها از اين «برابرى» به سوى «تبعيض هاى ناروا» گريختند. خداوند آنها را از رحمت خود دور سازد و هلاک کند; به خدا سوگند آنها از ستم نگريختند و به عدل نپيوستند و ما اميدواريم که در اين راه، خداوند مشکلات را بر ما آسان سازد و سختى ها را بر ما هموار کند، إن شاءالله، والسلام.
🔹نامه در یک نگاه: فراريان دنياپرست
همان گونه که در عنوان نامه آمده است، گروهى از اهل مدینه در زمانى که «سهل بن حنیف انصارى» از سوى امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرماندار آنجا بود براى مال و منافع دنیا به معاویه در شام پیوسته بودند و ظاهرا «سهل بن حنیف» نگران شده بود. امام براى رفع نگرانى او این نامه را به او نوشت و به او یادآور شد که از فرار آن گروه ناراحت نباشد، زیرا براى گمراهى آنان همین بس که از هدایت و حق به گمراهى و کورى پناه بردند. امام آنها را دنیاپرستانى معرفى مى کند که براى رسیدن به لذات دنیا، به معاویه پیوستند در حالى که مرکز عدل را مى شناختند. آن گاه امام اظهار امیدوارى مى کند که خداوند به لطفش مشکلات را حل فرماید.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۱ نهج البلاغه: عزل کارگزار نالایق
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى المُنذر بن الجارود العبدي، و خانَ في بعض ما وَلّاهُ من أعماله:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ، وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ؛ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لَا تَدَعُ لِهَوَاكَ انْقِيَاداً وَ لَا تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً، تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ. وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً، لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ، وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ. فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا، إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
[قال الرضي رضي الله عنه: و المنذر بن الجارود هذا هو الذي قال فيه أمير المؤمنين (علیه السلام) إنه لنظّار في عِطفَيه، مُختال في بُردَيه، تفّال في شِراكَيه].
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به منذر بن جارود عبدى است که در حوزه فرماندارى خود در بعضى از امور خيانت کرده بود:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شايستگى پدرت، مرا درباره تو گرفتارِ خوش بينى ساخت و گمان کردم تو هم پيرو هدايت و سيره او هستى و راه و رسم او را دنبال مى کنى. ناگهان به من گزارش داده شد که تو در پيروى از هواى نفست چيزى فروگذار نمى کنى و براى سراى ديگرت ذخيره اى باقى نمى گذارى، با ويرانى آخرتت دنيايت را آباد مى سازى و به بهاى قطع رابطه با دينت با خويشاوندانت پيوند برقرار مى سازى (و به گمان خود صله رحم مى کنى). اگر آنچه از تو به من رسيده است درست باشد شتر (بارکش) خانواده ات و بند کفشت از تو بهتر است و کسى که داراى صفات تو باشد نه شايستگى اين را دارد که حفظ مرزى را به او بسپارند و نه کار مهمى به وسيله او اجرا شود، نه قدر او را بالا ببرند، نه در حفظ امانت شريکش سازند و نه در جمع آورى حقوق بيت المال به او اعتماد کنند. به محض رسيدن اين نامه به سوى من حرکت کن! إنْ شاءَالله.
مرحوم سيد رضى مى گويد: منذر بن جارود همان کسى است که اميرمؤمنان على(عليه السلام) درباره اش فرمود: او آدم متکبرى است; پيوسته (از روى تکبر) به اين طرف و آن طرف قامت خود مى نگرد و در لباس گران قيمتى که پوشيده همچون متکبران گام بر مى دارد و مراقب است حتى بر کفشش گرد و غبار ننشيند!
🔹نامه در یک نگاه: تو شايسته اين مقام نيستى!
این نامه زمانى به «منذر بن جارود» نوشته شد که والى اصطخر (از نواحى فارس) بود و اخبارى از سوء استفاده وى از اموال حکومت به امیرمؤمنان على(علیه السلام) رسید. امام با تمجید از پدرش «جارود عبدى» این فرزند را سرزنش کرد و فرمود: درستى و پاکى پدرت سبب خوش بینى من به تو شد و گمانم بود که تو پیرو او هستى; ولى معلوم شد تابع هواى نفس شده اى و آخرت خود را به دنیا فروخته اى. آن گاه در تعبیرى شگفت انگیز مى فرماید: اگر اقوالى که درباره تو به من رسیده صحیح باشد، شتر خانواده و بند کفشت از تو باارزش تر است. در پایان نامه فرمان عزل او را صادر کرده و مى فرماید: هنگامى که نامه من به تو رسید به سوى ما بازگرد.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۲ نهج البلاغه: نگرش درست به مقدرات الهى
🔸و من كتاب له (عليه السلام) إلى عبد الله بن العباس [رضي الله عنه]:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ لَسْتَ بِسَابِقٍ أَجَلَكَ وَ لَا مَرْزُوقٍ مَا لَيْسَ لَكَ؛ وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ يَوْمَانِ، يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ، وَ أَنَّ الدُّنْيَا دَارُ دُوَلٍ؛ فَمَا كَانَ مِنْهَا لَكَ أَتَاكَ عَلَى ضَعْفِكَ، وَ مَا كَانَ مِنْهَا عَلَيْكَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِكَ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به عبدالله بن عباس است:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان) تو هرگز بر اجل و سرآمدت پيشى نمى گيرى (و نيز) آنچه قسمت تو نيست روزى تو نخواهد شد. بدان دنيا دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيان تو. اين دنيا سراى متغير و متحولى است (و هر روز به دست گروهى مى افتد) آنچه از مواهب دنيا، قسمت توست به سراغ تو مى آيد، هرچند ضعيف باشى و آنچه بر زيان توست گريبانت را خواهد گرفت (هرچند قوى باشى) و نمى توانى با قدرتت آن را از خود دور سازى.
🔹نامه در یک نگاه: ابن عباس! غمگين مباش!
این نامه که دقیقاً معلوم نیست امام در چه شرایطى آن را براى (عبدالله بن عباس) مرقوم داشت، حاوى نصایح مهمى است و در مجموع هدف آن بازداشتن مخاطب آن که در واقع همه انسان ها هستند از حرص و آز و دنیاپرستى است و نیز پیام آن تسلیم مقدرات بودن و بى تابى و جزع و فزع نکردن در برابر حوادث ناخواسته و بیرون از قدرت ماست.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۳ نهج البلاغه: نکوهش از نامه های مکرر معاویه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّي عَلَى التَّرَدُّدِ فِي جَوَابِكَ وَ الِاسْتِمَاعِ إِلَى كِتَابِكَ لَمُوَهِّنٌ رَأْيِي وَ مُخَطِّئٌ فِرَاسَتِي؛ وَ إِنَّكَ إِذْ تُحَاوِلُنِي الْأُمُورَ وَ تُرَاجِعُنِي السُّطُورَ كَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَكْذِبُهُ أَحْلَامُهُ وَ الْمُتَحَيِّرِ الْقَائِمِ يَبْهَظُهُ مَقَامُهُ، لَا يَدْرِي أَ لَهُ مَا يَأْتِي أَمْ عَلَيْهِ وَ لَسْتَ بِهِ غَيْرَ أَنَّهُ بِكَ شَبِيهٌ. وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَوْ لَا بَعْضُ الِاسْتِبْقَاءِ، لَوَصَلَتْ [مِنِّي إِلَيْكَ] إِلَيْكَ مِنِّي قَوَارِعُ تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَ [تَنْهَسُ] تَهْلِسُ اللَّحْمَ. وَ اعْلَمْ أَنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ثَبَّطَكَ عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِكَ وَ تَأْذَنَ لِمَقَالِ [نَصِيحِكَ] نَصِيحَتِكَ؛ وَ السَّلَامُ لِأَهْلِهِ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به معاويه است:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من در اينکه مکرر به پاسخ نامه هاى تو پرداخته و گوش به آن فرا داده ام خود را سرزنش مى کنم و هوشيارى خود را تخطئه مى نمايم (چرا که سخنانم همچون ميخ آهنينى است که در سنگ فرو نمى رود و يا همچون خطاب به ديوارها و اشياى بى جان و بى روح است). در آن هنگام که تو از من خواسته هايى (مانند حکومت شام يا حکم ولايت عهدى) دارى و پيوسته نامه نگارى مى کنى به کسى مى مانى که به خواب سنگينى فرو رفته و رؤياهاى (آشفته) مى بيند که به او دروغ مى گويد و يا همچون شخص سرگردانى که ايستاده است و ايستادنش او را به مشقت افکنده (زيرا نمى داند به کدام راه برود) و نمى داند که آينده به سود اوست يا به زيانش. گرچه تو آن شخص نيستى (که چنين خواب آشفته اى ديده باشد و سرگردان شده) بلکه او شبيه به توست! به خدا سوگند اگر نبود علاقه به باقى ماندن (مؤمنان پاک دل و آثار اسلام و نتيجه زحمات پيغمبر اکرم) ضربه هاى کوبنده اى از من به تو مى رسيد که استخوانت را خُرد و گوشت تو را آب مى کرد و بدان که شيطان از اينکه به کارهاى خوب بپردازى تو را باز داشته و به تو اجازه نمى دهد به اندرزهايى که به سود توست گوش فرا دهى و سلام بر آنها که شايسته سلامند.
🔹نامه در یک نگاه: خواب آشفته مى بينى!
امام(علیه السلام) در این نامه پس از نامه هاى مکررى که در پاسخ به نامه هاى معاویه نوشته است و تأثیرى در او نگذاشته اظهار نگرانى مى کند. آن گاه او را به کسى تشبیه مى فرماید که در خواب سنگینى فرو رفته و رؤیاهاى کاذب مى بیند سپس امام به او هشدار مى دهد که شیطان به تو اجازه نمى دهد به کارهاى خیر بپردازى یا به اندرزهاى من گوش فرا دهى.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۴ نهج البلاغه: ضرورت وفای به عهد و پیمان
🔸و من حِلفٍ له (علیه السلام) كَتَبَه بين ربيعة و اليمن و نُقِل من خط هشام بن الكلبي:
🔺هَذَا مَا اجْتَمَعَ عَلَيْهِ أَهْلُ الْيَمَنِ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا، وَ رَبِيعَةُ حَاضِرُهَا وَ بَادِيهَا، أَنَّهُمْ عَلَى كِتَابِ اللَّهِ يَدْعُونَ إِلَيْهِ وَ يَأْمُرُونَ بِهِ وَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَا إِلَيْهِ وَ أَمَرَ بِهِ، لَا يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً [قَلِيلًا] وَ لَا يَرْضَوْنَ بِهِ بَدَلًا، وَ أَنَّهُمْ يَدٌ وَاحِدَةٌ عَلَى مَنْ خَالَفَ ذَلِكَ وَ تَرَكَهُ، [وَ أَنَّهُمْ] أَنْصَارٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ، دَعْوَتُهُمْ وَاحِدَةٌ، لَا يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ لِمَعْتَبَةِ عَاتِبٍ وَ لَا لِغَضَبِ غَاضِبٍ وَ لَا لِاسْتِذْلَالِ قَوْمٍ قَوْماً وَ لَا لِمَسَبَّةِ قَوْمٍ قَوْماً؛ عَلَى ذَلِكَ شَاهِدُهُمْ وَ غَائِبُهُمْ وَ سَفِيهُهُمْ وَ عَالِمُهُمْ وَ حَلِيمُهُمْ وَ جَاهِلُهُمْ؛ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْهِمْ بِذَلِكَ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ، إِنَّ عَهْدَ اللَّهِ كَانَ مَسْئُولًا؛ وَ كَتَبَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِب.
🔸از عهدنامه هاى امام(عليه السلام) براى قبيله ربيعه و يمن مى باشد که از خط هشام بن کلبى نقل شده است:
🔺اين پيمانى است که اهل يمن; شهرنشين ها و بيابان نشين هايش و (قبيله) ربيعه اعم از شهرنشين و بيابان گرد بر آن اتفاق کردند که به آنچه در قرآن است پايبند باشند و به سوى آن دعوت کنند و به آن امر نمايند و هرکس آنها را به قرآن فرا خواند و امر کند دعوت او را اجابت نمايند. آن را به هيچ بهايى نفروشند و چيزى را به جاى آن نپذيرند.
آنها بايد در برابر کسى که با اين پيمان مخالفت کند متحد باشند و او را ترک گويند و (نيز) يکديگر را يارى کنند (همچنين) همه يک صدا باشند و (در نهايت) هرگز پيمان خود را به سبب سرزنش سرزنش کننده اى و يا خشم کسى و يا خوار کردن و دشنام دادن به يکديگر نشکنند.
بر اين عهد و پيمان، حاضران و غائبان، کم خردان و عالمان، عاقلان و جاهلان همه متحد خواهند بود. آنها با اين پيمان در برابر پيمان الهى و ميثاق او مسئول اند (همان گونه که قرآن مجيد مى گويد:) «پيمان الهى مورد بازخواست قرار خواهد گرفت». اين عهدنامه را على بن ابى طالب نوشته است.
🔹نامه در یک نگاه: پيمانى با دو قبيله بزرگ
همان گونه قبلا اشاره شد این کلام، متن پیمان نامه اى است که حضرت على(علیه السلام) براى اهل یمن و طایفه ربیعه نگاشته و مفاد آن این است که آنها باید دعوت قرآن را بپذیرند و هرکس آنها را به سوى قرآن فرا خواند اجابت کنند و همه با هم در برابر مخالفان متحد باشند و یکدیگر را یارى دهند و با هیچ عذر و بهانه اى این پیمان را نشکنند. منظور از اهل یمن همان طایفه قحطان بودند که در آنجا مى زیستند و ربیعه از طایفه عدنان بودند.
ابن ابى الحدید در اینجا سخنى دارد که شایان دقت است. او مى گوید در حدیثى وارد شده است: «کُلُّ حِلف کانَ فِى الْجاهِلِیَّةِ فَلا یَزیدُهُ الإسْلامُ إلاّ شِدَّةً وَلا حِلْفَ فِى الاْسلام; هر پیمانى که در جاهلیت بسته شد (و هدف والایى را در بر داشت) در اسلام به قوت خود باقى، بلکه قوى تر خواهد بود; ولى در اسلام پیمانى وجود ندارد». مطابق این سخن پیمان نامه مورد بحث زیر سؤال مى رود; ولى ابن ابى الحدید در اینجا مى افزاید: «کار امیرمؤمنان على(علیه السلام) بر این خبر واحد ترجیح دارد و باید از آن پیروى نمود. به خصوص اینکه عرب بعد از اسلام بارها پیمان هایى برقرار ساخت که در کتب تاریخ شرح آن آمده است». افزون بر این، حدیث مزبور با فعل پیغمبر اکرم نیز سازگار نیست، زیرا همه مى دانیم که پیامبر در حدیبیه پیمانى با مشرکان برقرار ساخت و شاید به همین دلیل است که بعضى مى گویند حدیث مزبور بعد از جریان فتح مکه بوده است. به هر حال این حدیث قابل اعتماد به نظر نمى رسد، زیرا در تاریخ تمام امت ها و ملت ها حوادثى پیش مى آید که آنها را ناگزیر به پیمان بستن با مخالفان خود مى کند.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۵ نهج البلاغه: فراخواندن معاویه به بیعت
🔸و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية [من المدينة] في أول ما بُويِعَ له [بالخلافة]، ذكرَه الواقدي في كتاب «الجمل»:
🔺مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ إِلَى مُعَاوِيَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ؛ أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتَ إِعْذَارِي فِيكُمْ وَ إِعْرَاضِي عَنْكُمْ، حَتَّى كَانَ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا دَفْعَ لَهُ، وَ الْحَدِيثُ طَوِيلٌ وَ الْكَلَامُ كَثِيرٌ، وَ قَدْ أَدْبَرَ مَا أَدْبَرَ وَ أَقْبَلَ مَا أَقْبَلَ؛ فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ؛ وَ السَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) است که در آغاز بيعت مردم با آن حضرت براى معاويه نگاشت. اين نامه را واقدى در کتاب «الجمل» آورده است:
🔺اين نامه اى است از سوى بنده خدا على اميرمؤمنان به معاويه فرزند ابوسفيان. اما بعد (از حمد و ثناى الهى) (اى معاويه) از اتمام حجتم درباره شما و اعراضم از شما به خوبى آگاهى دارى تا آنجا که آن حادثه اى که چاره اى از آن نبود واقع شد و راهى براى دفع آن نبود (اشاره به ماجراى قتل عثمان است). اين داستان، طولانى است و سخن در اينجا فراوان است. گذشته گذشته است و آينده روى آورده (بنابراين سخن درباره اين گونه مسائل را بگذار) اکنون تو مأمورى از تمام کسانى که نزد تو هستند براى من بيعت بگيرى و با گروهى از يارانت (براى بيعت مستقيم با من) به سوى من بيا والسلام.
🔹نامه در یک نگاه:
اين نامه پانزدهمين و آخرين نامه اى است که در نهج البلاغه خطاب به معاويه آمده است و هدف از آن دعوت معاويه در اوّلين فرصت به قبول بيعت با امام بوده است.
با توجّه به اینکه این نامه در آغاز خلافت ظاهرى امیرمؤمنان على(علیه السلام) و بیعت مردم با آن حضرت نوشته شده هدف از آن این بوده است که از معاویه هرچه زودتر بیعت گرفته شود، زیرا اگر کار به درازا کشد مشکلات مهم ترى در پیش خواهد بود.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۶ نهج البلاغه: مهرورزی با مردم و دوری از خشم
🔸و من وصية له (علیه السلام) لعبد الله بن العباس عند استِخلافه إيّاه على البصرة:
🔺سَعِ النَّاسَ بِوَجْهِكَ وَ مَجْلِسِكَ وَ حُكْمِكَ؛ وَ إِيَّاكَ وَ الْغَضَبَ، فَإِنَّهُ طَيْرَةٌ مِنَ الشَّيْطَانِ؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ مَا قَرَّبَكَ مِنَ اللَّهِ يُبَاعِدُكَ مِنَ النَّارِ، وَ مَا بَاعَدَكَ مِنَ اللَّهِ يُقَرِّبُكَ مِنَ النَّارِ.
🔸از توصيه هاى امام(عليه السلام) به عبد الله بن عباس است هنگامى که وى را به فرماندارى بصره منصوب کرد:
🔺با مردم گشاده رو باش، آن گاه كه به مجلست در آيند و آن گاه كه در باره آنها حكمى كنى. از خشم بپرهيز كه خشم نشان سبك مغزى از سوى شيطان است. و بدان كه هر چه تو را به خدا نزديك مى كند، از آتش دور مى سازد و آنچه از خدا دور مى سازد به آتش نزديك مى كند.
🔹نامه در یک نگاه: همه را با يک چشم بنگر!
از کتاب الامامة والسیاسة استفاده مى شود که امام(علیه السلام) این سخن را به عبدالله بن عباس پس از پایان جنگ جمل و تسخیر بصره در حالى که ابن عباس را به فرماندارى آن شهر انتخاب کرده بود به او فرمود و در مجموع به او مداراى با مردم و خویشتن دارى در برابر ناملایمات و توجّه به خدا در هر حال را درس مى دهد.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۷ نهج البلاغه: مناظره با خوارج
🔸و من وصية له (علیه السلام) لعبد الله بن العباس [أيضا] لمّا بَعَثَه للإحتجاج على الخوارج:
🔺لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ، فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ، تَقُولُ وَ يَقُولُونَ ...، وَ لَكِنْ حَاجِجْهُمْ بِالسُّنَّةِ، فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً.
🔸از توصيه هاى امام(عليه السلام) به عبد الله بن عباس است هنگامى که وى را براى گفت و گو نزد خوارج فرستاد:
🔺با آيات قرآن با آنها بحث و محاجّه نکن، زيرا (بعضى از آيات) قرآن تاب معانى مختلف و امکان تفسيرهاى گوناگون دارد، تو چيزى مى گويى و آنها چيز ديگر (و سخن به جايى نمى رسد). ولى با سنّت صريح (پيامبر) با آنها گفتوگو و محاجه کن که راه فرارى از آن نخواهند يافت (و ناچار به تسليم در برابر آن هستند).
🔹نامه در یک نگاه: در برابر خوارج با سنت پيامبر استدلال کن:
مى دانیم خوارج آیه شریفه (إِنِ الْحُکْمُ إِلاّ لِلّه) (2) را بهانه کرده بودند و مى گفتند حکمیت که على(علیه السلام) در مقابل شامیان آن را پذیرفته بر خلاف این آیه است، زیرا این آیه حکمیت را فقط براى خدا مى داند. در حالى که مى دانیم آیه ناظر به این معنا نیست و حاکمیت خداوند را در احکام کلّى بیان مى کند نه موارد جزئى و شخصى، و تطبیق آن کلیات بر موارد شخصى باید به وسیله حکمین انجام گیرد; ولى آنها بر پندار باطل خود اصرار داشتند. اما اگر ابن عباس مثلاً به حدیث معروف «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَارَ»(3) یا حدیث «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»(4) که از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به طور مسلم نقل شده استدلال کند، دیگر آنها نمى توانند پاسخى به آن بگویند.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۸ نهج البلاغه: امام، دلسوزترین فرد نسبت به جامعه
🔸و من كتاب له (علیه السلام) [أجاب به أبا موسى الأشعري] إلى أبي موسى الأشعري جواباً في أمر الحَكَمَين، ذَكرَه سعيدُ بن يحيى الأموي في كتاب «المَغازي»:
🔺فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ، فَمَالُوا مَعَ الدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى، وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ، وَ أَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ [يَعُودَ عَلَقاً يَعُودُ] يَكُونَ عَلَقاً. وَ لَيْسَ رَجُلٌ -فَاعْلَمْ- أَحْرَصَ [النَّاسِ] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي؛ أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ؛ وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ، فَإِنَّ الشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ. وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ؛ فَدَعْ [عَنْكَ] مَا لَا تَعْرِفُ، فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ السُّوءِ؛ وَ السَّلَامُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به ابوموسى اشعرى در پاسخ سؤال او درباره حکمين است. اين نامه را «سعيد بن يحيى اموى» در کتاب «المغازى» آورده است:
🔺(آگاه باش) گروه زيادى از مردم از بسيارى از بهره هاى خود (که بر اثر اعمال صالح در آخرت نصيب آنها مى گردد) باز مانده اند; به دنيا روى آورده و با هواى نفس سخن گفته اند و اين کار مرا به تعجب وا داشت که اقوامى خودپسند در آن گرد آمدند (چگونه ممکن است افرادى که دم از ايمان و اسلام مى زنند اين گونه به دنبال هوا و هوس حرکت کنند) من مى خواهم زخم درون آنها را مداوا کنم، زيرا مى ترسم مزمن و غير قابل علاج گردد (ولى مع الأسف آنها از معالجه مى گريزند) بدان هيچ کس بر اتحاد و الفت امت محمّد(صلى الله عليه وآله) از من حريص تر و کوشاتر نيست. در اين کار پاداش نيک و سرانجام شايسته را از خدا مى طلبم.
من به آنچه با خود تعهد کرده ام وفادارم (و اگر بر طبق کتاب و سنّت داورى کنى از تو پشتيبانى خواهم کرد) و اگر تو از آن شايستگى که به هنگام رفتن از نزد من داشتى تغيير پيدا کنى (و بر خلاف حق و عدالت و کتاب و سنّت حکم نمايى راه شقاوت پوييده اى) زيرا شقى و بدبخت کسى است که از عقل و تجربه اى که نصيب او شده محروم بماند و من از اينکه کسى سخن بيهوده بگويد متنفر و از اينکه کارى را که خدا اصلاح کرده بر هم زنم بيزارم (من خواهان وحدت امت اسلام و خاموشى آتش فتنه ام) آنچه را نمى دانى رها کن (و به شايعات و سخنان اشرار گوش فرا مده) زيرا مردم شرور سخنان نادرستى را به تو مى گويند (تا تو را از راه حق منحرف سازند). والسلام.
🔹نامه در یک نگاه: از راه حق منحرف مشو و آتش فتنه را خاموش کن
این نامه همان گونه که بعدا اشاره خواهد شد پاسخى است به نامه ابو موسى اشعرى که امام پیش از انجام حکمیت به او نوشته و اندرزهایى به او داده است تا از طریق حق منحرف نشود و آنچه رضاى خداست در نظر بگیرد، به شایعات گوش فرا ندهد و تهدید یا تطمیع معاویه در او اثر نگذارد و حق را بگوید و روشن است با قطع نظر از نصوص پیغمبر اکرم درباره على(علیه السلام)، بیعت عمومى مردم مخصوصاً اصحاب پیغمبر با امام(علیه السلام) حق براى کسى مکتوم نبوده و در داستان حکمیت مى بایست این واقعیت حتى براى مثل ابو موسى مکتوم نمانده باشد، هر چند وى در دام عمروعاص گرفتار شد و با بغض و کینه اى که به على(علیه السلام) داشت، نتوانست از حق دفاع کند.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07
✍️ترجمه #نامه_۷۹ نهج البلاغه: عوامل هلاکت امتها
🔸و من كتاب كَتبَه (علیه السلام) لَمَّا استُخلَفَ إلى أمَراء الأجناد:
🔺أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّمَا أَهْلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ أَنَّهُمْ مَنَعُوا النَّاسَ الْحَقَّ فَاشْتَرَوْهُ، وَ أَخَذُوهُمْ بِالْبَاطِلِ فَاقْتَدَوْهُ.
🔸از نامه هاى امام(عليه السلام) به فرماندهان لشکر است، در آن هنگام که زمام خلافت را به دست گرفت:
🔺اما بعد (از حمد و ثناى الهى) امت هايى که پيش از شما بودند تنها دو چيز مايه هلاکت و بدبختى آنها شد: نخست اينکه آنها مردم را از حقشان باز داشتند، ازاين رو ناچار شدند حق خود را (از طريق رشوه) به دست آورند و ديگر اينکه مردم را به باطل سوق دادند و آنان نيز از آن پيروى کردند.
🔹نامه در یک نگاه: دو عامل بدبختى
امام در این نامه بسیار کوتاه و پرمعنا به عوامل هلاکت گروه هایى از اقوام پیشین اشاره مى کند و عامل آن را دو چیز مى شمرد: باز داشتن مردم از حق و تشویق آنها به باطل.
🌷الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ
وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌷
.❤️•|اللّٰهُمَعَجِللوَلیِڪَ الفَࢪَج|•❤️
https://eitaa.com/joinchat/1593508070C99e491cf07