فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
╔══════•••••✿🦋╗
🥀◼️سلام بر حسین◼️🥀
محرم شاه شهیدان تسلیت باد
╚🦋✿•••••══════╝
شیوه صحیح نذر شرعی
مردم (به ویژه در ایام سوگواری اهل بیت علیهم السلام)، نذرهای زیادی می کنند، ولی بسیاری از آنها نذر شرعی نیست!!
✅ برای انعقاد نذر شرعی لازم است که شرایط ذیل مراعات شود:
۱. صیغۀ نذر (به زبان عربی یا ترجمۀ آن) را به زبان جاری کند، مثلا بگوید «برای خدا بر عهدۀ من است که اگر فلان حاجتم برآورده شد، روز عاشورا، مجلس روضه برپا کنم.»
۲. چیزی را که نذر می کند انجام دهد یا ترک کند، باید از جهتی رجحان (برتری) داشته باشد، پس چنانچه بجا آوردن و ترک آن مساوی باشد، نذر صحیح نیست.
۳. کاری را نذر کند که انجام آن برایش ممکن باشد.
۴. نذر کننده باید مکلف و عاقل باشد و با اختیار نذر کند.
۵. در صورت حضور شوهر، نذر زن (گرچه در اموال خود) بنا بر احتياط واجب باید با اجازه او باشد.
@Msahebazaman12
آیت الله بهجت (ره) ؛
هرقدر ڪہ نمازهایت منظم
و اول وقت باشد ؛ امور زندگیت
هم تنظیم خواهد شد
مگر نمےدانے ڪہ رستگارے و
سعادت با نماز قرین شده است.
‼️راه سعادت زندگي نماز اول وقت است‼️
#حدیث_نماز
🕌به سوی مسجد طراز انقلاب اسلامی
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ببينيد چه خوابهایی برای ايران دیدهاند!
ایشان عضو مرکزی جنبش سبز هستند که زبان به اعتراف گشودهاند
پیشنهاد میکنم حتما اين ویدئو را ملاحظه فرمائید
📌 خبر فوری سراسری
@fori_sarasari
این شعر تاریخ انقضا ندارد
پارچه بافی میکرد و بزازی. گاهی هم شعر میگفت. شعرهایش هم مثل بافتههای کاشان جذاب بود و دلنشین. قصیده و غزلهایش آنقدر زیبا بود که دل شاه طهماسب را ربود و به دربار راه پیدا کرد. ولی از وقتی پسرش فوت کرد، ورق برگشت. شعرش بوی سوگ فرزند گرفت.
گروه زندگی:بعد از شعری که در غم جگر گوشهاش گفت، یک شب حضرت علی (ع) را در خواب دید. فرمودند: «محتشم! برای فرزند خود مرثیه گفتی، چرا برای نور چشم من نگفتی؟!» صبح که بیدار شد، به خوابش فکر میکرد. شب بعد همان خواب تکرار شد. دوباره خواب دید که حضرت علی (ع) فرمود: «برای فرزندم حسین مرثیه بگو!» محتشم گفت: فدایت شوم! چه بگویم؟! حضرت فرمودند که بگو: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
مصرعی که امام زمان(عج) به شعر محتشم اضافه کرد
محتشم بیدار شد مصرع دیگر در خاطرش بود. همان ساعت به برکت توجّه امیرالمؤمنین (ع) شروع کرد ادامه شعر را گفت تا به این مصرع رسید: «هست از ملالگر چه بری ذات ذوالجلال… »هر چه فکر کرد مصرع دیگر به خاطرش نمیرسید… چند روز گذشت، ولی یادش نمیآمد. تا اینکه شبی حضرت مهدی (عج) را در خواب دید که فرمودند: «او در دل است و هیچ دلی نیست بیملال…» و شعرش کامل شد.
سالهاست که این شعر را بر در و دیوار و کتیبهها میبینیم و در روضهها میشنویم. انگار این شعر لوگوی اصلی محرم شده است. بعد از گذشت ۵۰۰ سال از سرودن شعر، هنوز تازه است و قدیمی نمیشود. وقتی این روایت را میخوانیم تازه به رمز و راز این شعر پی میبریم. راز جذابیت و تازگی شعر بعد ۵ قرن شاید این است که سفارش پدر بوده است در عزای پسر. آن هم چه پدر و پسری. علی که پادشاه دو جهان است و حسین بهانه خلقت. اما قصه این شعر محتشم کاشانی همینجا تمام نمیشود.
ماجرای خواب مقبل کاشانی و مرثیهخوانی مقبل و محتشم
بقیه داستان را از زبان مقبل کاشانی میشنویم: «یک سال زوار زیادی، از اصفهان برای زیارت عاشورا عازم کربلا شدند. من از لحاظ مالی فقیر بودم. به یکی از دوستان خود گفتم که میترسم بمیرم و آرزوی زیارت سیدالشهداء در دلم بماند. دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد. نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند. برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم. بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم. نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه ماه محرم شد. حسینیهای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری میکردند. من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه میکردم. تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری را که سروده بودم خواندم. مردم به شدت گریه میکردند و حسابی غوغا شد.
همان شب در عالم رؤیا خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم. اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت زیارت کردن تو نیست. گفتم بنا نبود حرم جناب اباعبدالله الحسین (ع) مانعی داشته باشد. گفت: ای مقبل در این لحظه، حضرت زهرا (س) و مادرش خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمدهاند. کمی صبر کن، آنها که فارغ شدند نوبت تو میشود. گفتم تو کیستی؟ گفت من از فرشتههای حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار استغفار میکنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن میگرداند. جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها را میشناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمدهاند. آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت آدم ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت نوح است. در طرف چپش حضرت ابراهیم و آن یکی شیث است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و اسماعیل و اسحاق و داود و سلیمان و کلیم الله و روح الله هستند.
در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظهای سر بلند کرد و فرمود: محتشم را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (ص) است. لحظاتی نگذشت که محتشم را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب شب عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم حسین (ع) آمدهاند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای منبر و از اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم.
مداحی_آنلاین_حضرت_رقیه_استاد_عالی.mp3
2.75M
🏴ویژه #شب_سوم #محرم
♨️روضه حضرت رقیه سلام الله
🎙حجت الاسلام #عالی
ـــــــــــــــــــــــ
🚨پایگاه خبری #پاسدار_نیوز 💠
@passdar