به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، شهادت راه انسانهای بی ادعایی است که باور کردند شهادت اوج کمال انسان است و تمام هستی خود را نثار معبود میکنند. دست از دنیا میکشند و راهی را انتخاب میکنند که عاقبت به خیری در آن نهفته است.
شهادت راه انسانهایی است که جان را امانتی میدانند که باید روزی تقدیم صاحبش کنند و چه چیزی بالاتر از این که این امانت با شهادت تقدیم خدای یکتا شود.
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
!!!
روح الله را به عنوان اولین شهید مدافع حرم استانمان میشناسیم، شهیدی که جوانی و آروزهایش را فدای یک تار موی دفاع از حرم و امنیت کرد، دست از دنیا، تعلقاتش، آرزوها و خانوادهاش شست و به مبارزه با دشمنانی پرداخت که خیال خام پیروزی بر مردان ما را در سر داشتند.
مردانی مانند روحالله که به رویای نا اهلان پایان دادند و نوید روزهای پیروزی و سربلندی نصیبمان کردند.
14 اردیبهشت ششمین سالروز شهادت شهید روحالله کافی زاده است که مزارش در گلزار شهدا نجفآباد محلی برای آرامش اهل دل است. او 26 شهریور 1359 در شهر نجف آباد به دنیا آمد.
روح الله به علت علاقهای که به نظام اسلامی داشت به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا حافظ انقلاب باشد. او در 19 سالگی ازدواج کرد و صاحب 2 فرزند شد.
هنگام حمله تروریستها به حرم حضرت زینب کبری(س) داوطلبانه به سوریه رفت تا نامحرم وارد حرم عقیله بنی هاشم(ع) نشود. او روز چهاردهم اردیبهشت ماه سال 1392 در سن 33 سالگی به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.
برگی از دفتر خاطرات همسر شهید کافیزاده
الهه عبداللهی همسر شهید کافی زاده به بیان گوشهای از خاطرات همسرش پرداخت و گفت: قبل از ازدواج از سختیهای شغلش و ماموریتهای طولانی برایم گفته بود و من همه آنها را به خاطر اخلاق خوبش و متانت و صداقتی که در او میدیدم پذیرفتم.
وی با بیان اینکه همسرش علاقه بسیاری به بچهها داشت، افزود: اردیبهشت سال 80 دخترم اسما به دنیا آمد و 6 سال بعد خدا پسرم حسین مهدی را به ما داد. وقتی دخترم به دنیا آمد، آقا روحالله مرتب خدا را شکر میکرد و از اینکه خدای متعال ما را از داشتن نعمت دختر و پسر بهرهمند کرده بسیار شاکر بود.
نماز شب را با رعایت حق دیگران به جا میآورد
همسر شهید کافی زاده با اشاره به خصوصیات ویژه و خاص همسرش اظهار داشت: نیمههای شب که برای نماز شب بلند میشد مراعات میکرد تا کسی بیدار نشود، عاشق امام زمان (عج) بود و میگفت خیلی ناراحتم که تا حالا برای خشنودی آقا نتوانستم کاری انجام دهم.
وی ادامه داد: آقا روحالله مکانیک تانک بود و زمانیکه در حال تعمیر تانک در سوریه بود، سرش را هدف میگیرند و با شلیک گلوله او را به شهادت میرسانند.
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
!!!
قصه آخرین خداحافظی
همسر شهید کافیزاده افزود: همسرم در همان اعزام اول به آرزویش رسید. وقتی پیکر پاکش را از فرودگاه به پادگان آوردند، به خاطر ازدحام جمعیت فقط برای چند دقیقه توانستم او را ببینم و متاسفانه ملاقات خصوصی هم اتفاق نیفتاد تا بتوانم با آقا روحالله صحبت کنم و یک دل سیر ببینمش و دیدار ما به قیامت افتاد.
وی با بیان اینکه از زمانی که فتنه در سوریه آغاز شد روحالله مدام اخبار سوریه را دنبال میکرد، گفت: 27 فروردین سال 92 بود که گفت برای سفری به تهران میروم اما یکی دو روز بعد تماس گرفت و گفت که سوریه است. خیلی ناراحت شدم اما او گفت که "نترس و گریه نکن که حضرت زینب (س) هوای ما را دارند".
عبدالهی افزود: او جمله آخرش را گفت و ما را به خدا سپرد و خداحافظی کرد. برادرم در روز 14 اردیبهشت خبر شهادت همسرم را به من داد.
وی بیان کرد: آقا روحالله سعی میکرد ما را سالی یکبار هم که شده به مشهد ببرد و هر وقت فرصت میکردیم قم و جمکران و شهرستانهای نزدیک میرفتیم.