eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹❤️ صباح الخير للذين مازالت الضحكة على وجوههم رغم كل شيء. «صبح بخیر به کسانی که با وجود همه چیز هنوز لبخند بر لب دارند.» 🪴 ♥️
خدایا! چمران نیستم که برایت زیبا بنویسم.... همت نیستم که برایت زیبا شهید شوم.... آوینی نیستم که برایت زیبا تصویرگری کنم... متوسلیان نیستم که برایت زیبا جاوید شوم... بابایی نیستم که برایت زیبا پرواز کنم... حججی نیستم که برایت سر دهم٠٠ پرنده پر شکسته ای هستم که نیاز به مرهم دارم...🕊️ پس پروردگارا خودت مرهم رنج‌هایم باش... مرهم ما ظهور حجت توست... اللهم عجل لولیک الفرج...👌🏻💓
گویند چرا دل به شهیدان دادی ؟ ولله که من ندادم ... آنها بردند
چند صباحی است که در رسانه ملی نیز با پخش برنامه «از لاک جیغ تا خدا» با چنین افرادی آشنا می‌شویم؛ سوژه مطلب پیش‌رو نیز یکی از همان موارد جذاب و خواندنی است. مشروح صحبت‌های این بانو را در زیر می‌آوریم.
همسرم بی‌غیرت نبود در گذشته ظاهرم به‌ گونه‌ای بود که از پوشش ظاهری خوبی برخوردار نبودم و می‌توانم بگویم به معنای واقعی یک بدحجاب بودم. در پوششم از رنگ‌بندی‌های متنوع استفاده می‌کردم، به‌ گونه‌ای که جذاب و مورد پسند دیگران باشد، همواره با خود می‌گفتم داشتن حجاب، هنر نیست، اگر این گونه در جامعه حاضر شوند و با وجود نگاه‌های هیز نامحرمان در امان بمانند، این هنر است. همسرم راضی به این پوشش نبود و واقعاً ناراحت بود، این من بودم که به او تحمیل می‌کردم که بدحجاب باشم، شوهرم بی‌غیرت نبود اما از درون می‌شکست.
باحجاب‌ها را به سُخره می‌گرفتم ۳۲ سال سن دارم و خدا را شکر می‌کنم که امروز می‌توانم بگویم که یک محجبه هستم؛ حالا هم وقتی بد‌حجابی‌ها را می‌بینم به خودم جرأت نمی‌دهم کسی را نصیحت کنم یا عقایدم را به او تحمیل کنم. دو پسر ۱۴ و ۱۶ ساله دارم که حاضر نمی‌شدند در جمع‌ها همراهم باشند و یک دختر ۳ ساله دارم که لباس‌هایش را با خودم سِت می‌کردم و ناخواسته عقایدم به او تحمیل می‌شد. همیشه فکر می‌کردم حجاب عقب‌ماندگی و تحجر است و باحجاب‌ها را به سُخره می‌گرفتم؛ الان خودم به درد آنها دچار شدم و بعد از باحجاب شدن مورد تمسخر قرار می‌گیرم. روزی که می‌خواستم محجبه شوم، حقیقتاً خجالت‌زده بودم که این ناشی از حال و روز گذشته‌ام بود. فروشنده لوازم‌التحریر هستم، بعد از اینکه باحجاب شدم برخی از آشنایان مرا نمی‌شناختند، واقعاً حجاب به سلاحی برای حفظ من تبدیل شد.
شب چهارم محرم در محرم امسال، اتفاقی، مسیر زندگی مرا تغییر داد، هیچ شناختی نسبت به شهدای مدافعان حرم نداشتم و بر این باور بودم که آنها خودخواه هستند که از خانواده خود می‌گذرند تا در کشوری دیگر کشته شوند؛ تا اینکه شبی به یکی از شهدای مدافع حرم وقتی در حال ذبح او بودند، توهین کردم. شب چهارم محرم در عالم خواب دیدم چند تا خانم محجبه، چادری را به من هدیه کردند، حیران از خواب برخاستم، دوباره به خواب رفتم، باز هم همان خانم‌ها را دیدم که مقنعه سرم گذاشتند و پیشانی مرا بوسیدند، نسبت به این کارشان معترض شدم، باز هم از خواب بلند شدم، رفتم خواب را برای همسرم تعریف کنم اما شنیده بودم که خواب بد را تعریف نمی‌کنند. خوابیدم تا اینکه صبح از خواب بیدار شدم اما باز هم متقاعد نشدم که این خواب بد را برای کسی تعریف کنم.
صبح روز پنجم محرم ساعاتی از صبح نگذشته بود که باز هم خواب به سراغم آمد، این‌بار در خواب، شهید مدافع حرم محسن حججی که پرچمی به دستش بود را دیدم، خودش را معرفی کرد و گفت: آرزویم شهادت بود، من سرم رفت تا روسری‌ات نرود، اگر حجابت را رعایت کنی نزد خدا عزیز می‌شوی و ... . قبل از این خواب اصلاً شهید حججی را نمی‌شناختم، در فضای مجازی به‌ دنبال نامش رفتم تا اینکه عکس‎های بی‌سر او را دیدم، زندگی‌اش را مطالعه کردم و صحبت‌ها و نگرانی‌هایش را در مورد حجاب شنیدم. پس از شناخت کامل شهید، منقلب شدم و دیگر اشک امانم نمی‌داد، خواب را برای همسرم تعریف کردم و گفتم: «می‌خواهم چادری شوم». همسرم گفت: «اگر می‌خواهی مدت کوتاهی به‌ طور احساسی چادر بگذاری و دوباره از کار خودت پشیمان شوی، این کار را اصلاً انجام نده». همچنان در پی تعبیر کردن خوابم بودم و احساس می‌کردم تعبیر خوابم این است که باید چادری شوم.
تصمیم نهایی همسرم مرا از چادری شدن منع می‌کرد، بین دو راهی بودم که این‌بار در همان روز مجدداً در عالم رؤیا شهید حججی را دیدم، هدیه‌ای به من داد که با پارچه سبزی آن را پوشانده بود، وقتی که پارچه را کنار زدم، سر بریده او را دیدم، با وحشت از خواب بلند شدم و در همان لحظه تصمیم نهایی‌ام را گرفتم که هر طوری شده باید چادری شوم. بدون اینکه آرایش کنم به فروشگاه حجاب که نزدیک محل کارم بود، رفتم تا چادر و مقنعه بخرم، فروشنده مرا نشناخت، وقتی خودم را معرفی و خوابم را برای او تعریف کردم، خیلی خوشحال شد. بعد از این ماجرا پوستر شهید را به شیشه مغازه‌ام زدم، هر کسی اگر حرف‌ یا طعنه‌ای می‌زد، دلم می‌خواست با تمام وجودم از شهید حججی دفاع کنم. همسرم یک روز از من حمایت می‌کرد و یک روز نیز به‌ دلیل حال و روز گذشته‌ام سکوت می‌کرد، این در حالی بود که دیگر به فرزندان، همسرم و مال دنیا تعلق خاطر گذشته را نداشتم.
عزم سفر یک روز همسرم پیشنهاد داد تا با هم به شهر شهید حججی «نجف‌آباد» برویم، چند نفر از آشناها هم راغب شدند که با ما بیایند، در خبرها آمده بود که قرار است پیکر شهید حججی را به اصفهان بیاورند. ۳۵ نفر آماده رفتن به اصفهان شدیم، همسر و پسرم نیز تصمیم گرفتند به مراسم پیاده‌روی کربلا بروند. عازم سفر شدیم، وقتی رسیدیم، دیگر آرام و قرار نداشتم و بی‌تابانه سراغ مزار شهید حججی را گرفتم، از جمع جدا شدم و دوان دوان به سوی مرادم گام برداشتم، از ورود به بارگاه جلوگیری می‌کردند، در صف انتظار بودم، از نرده‌ها بالا رفتم تا اینکه قبر او را دیدم.
وصال یار با اشک و ناله از آنها خواستم تا بگذارند به کنار قبر بروم، سنگ قبری که تازه آن را نصب کرده بودند، ابتدا اجازه نمی‌دادند بروم، اما با اصرار نزدیک مزار شهید شدم، به شهید حججی گفتم دیگر حرف‌هایت را عملی کردم، از این پس خودت محافظتم کن. بعد از زیارت او احساس می‌کردم سبکبال شده‌ام و هیچ نگاه بدی دور و برم نیست، در همان اوضاع ناگهان از حال رفتم و بعد از مدتی به هوش آمدم، همه نگران بودند که نکند جانم را از دست داده باشم، بار دیگر در را باز کردند، باز هم با دلی سیر زیارتش کردم. خادم بارگاه از ما برای ماندن دعوت کرد، به خانه‌ای دعوت شدیم که واقعاً حس آرامش خاصی به ما داد، با نهایت عزت و احترام با ما رفتار می‌کردند. پرسیدم چرا ما را دعوت کردید، پاسخ داد یکی از اقوام شهید حججی هستم، به این درک رسیده‌ام که اگر محسن کسی را دعوت کند، آبروی او را هم می‌خرد. دیگر پس از این اتفاقات شهدا خیلی برایم عزیز شده‌اند، از حال و روزم خیلی راضی هستم اما از گذشته‌ام اصلاً... . منبع: فارس/آبان 96
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
سردوراهی‌گناه‌وثواب فقط‌به‌ #شهادت‌ فکر‌کن‌رفیق...🙃😉 #شهید_محسن_حججی #اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌
همیشھ جاهایۍ ڪھ فڪࢪشم نمیڪࢪدیم دستامونو گࢪفتی و بھ اذن خدا نجاتمون دادۍ و دلسوزانھ و بࢪادࢪانھ دعایمان ڪࢪدے ✯همچنان محتاج بھ دعاتیم بࢪادࢪ✯🖐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨بسم رب شهدا والصدیقین✨ 📽منم باید برم با مداحی 🌺 🕊برای شهید محسن حججی 🥀محسن حججی خیلی این آهنگ رو دوست داشتند وهمیشه زمزمه می کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 🔰 مستند آن سوی آشوب؛ روایتی از شهدای امنیت ۱۴۰۲ 🔷 روایت شهید آرمان علی‌وردی 📍 شبکه سه سیما ✅ پنجشنبه ۲۱ اردیبهشت، ساعت ۱۶ --------- 📣کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 https://eitaa.com/joinchat/3578724483C0141b45092 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
بنگر کہ سرگذشتِ شهیدانِ عشق را بر برگ گل بہ خون شقایق نوشتہ‌اند 🌿
بهترین هدیه...🎁 🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسمانےشدن‌ازخـٰاک،بُریدن‌مۍخواست!