* زمانی که متوجه شدید قرار است به جبهه سوریه اعزام شود شما و خانواده چه واکنشی داشتید؟
در زمان اعزام، دانشجو رشته ادیان و عرفان بود و من فقط به او گفتم اگر در جنگ شرکت کنی عاقبتت شهادت است و با وجود داشتن همسر و خانواده باید انتخابت آگاهانه باشد و مخاطرات حضور در جبهه را بدانی! از این رو پسرم با استقامتی که داشت و با یک دید باز، با بصیرت و علم نسبت به راهی که در آن قدم می گذاشت و به خواسته خودش به سوریه رفت. در دورانی که به سوریه رفتند وقتی با ایشان صحبت می کردم پیغامی که در جواب من می دادند این بود؛ “که یک بچه شیعه هرکجای عالم اگر ظلم ببیند باید مقاومت کند و پیشتاز در جلوگیری از ظلم و تجاوز باشد” .
* مهمترین خصوصیات و ویژگی های رفتاری ایشان چه بود؟
شهید صدر زاده به انجام واجبات و ترک محرمات بسیار مقید بود و یکی از ویژگی های برجسته ادبش نسبت به پدر و مادر بود. در واقع در هر رتبه و مقامی که قرار گرفته بود چه در زمان طلبگی و چه آن زمان که فرمانده در جبهه سوریه شده بود هیچ گاه ادب نسبت به بزرگترها اعم از پدر، مادر و حتی پدر بزرگ و مادر بزرگ را فراموش نمی کرد و امکان نداشت از منزل بیرون برود و بر گردد و دست پدر و مادر را نبوسد.
حرمت خاصی نسبت به بزرگترها داشت و با کوچکترها الفت و مهربانی خاص داشت و همیشه احترام بزرگترها را نگه می داشت به طوری که در مسجد محل سنتی را پایه گذاشت که کوچکترها دست بزرگترها را می بوسیدند و یک پایه گذار ادب خاص نسبت به بزرگترها بود
* شهید صدر زاده چه مدت در جبهه سوریه بودند و در چه جایگاه و رتبه ای با دشمنان می جنگیدند؟
مصطفی قریب 3 سال در سوریه حضور داشت، البته ابتدا اجازه اعزام ندادند از این رو در نقش یک تبعه افغانستانی به سوریه اعزام شد اما بعدها فرمانده گردان عمارشد. شهید صدر زاده موسس و فرمانده گردان عمار تیپ فاطمیون بود و سرانجام در یکم آبان سال نود وچهار مطابق با نه محرم روز تاسوعا در جبهه سوریه و در مبارزه با تروریست های تکفیری به شهادت رسید.
خودش قبل از شهادت به دوستانش گفته بود که فردا فقط با یک گلوله شهید میشوم و حتی ساعت شهادت خودش را به دوستان خود گفته بود، و در حال حاضر پیکر مطهر ایشان در قطعه شهدا باغ رضوان شهریار مدفون است.
*از مهمترین وصایا و تاکیدات شهید که خودشان به آن بسیار اهتمام داشتند بفرمایید؟
شهید صدر زاده گوش به فرمان رهبری و در واقع یک جوان ولایی بود، ومی توانم بگویم عملا ولایی بود و در فرازی از وصیت نامه اش خطاب به حضرت زینب(س) آمده : بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن و روی خون ناقابل من هم حساب کن …
گفت وگو از وجیهه سادات حسینی
شهید صدرزاده
متن وصیت نامه شهید سید مصطفی صدر زاده :
«بسمربالشهدای و الصدیقین
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست، سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد ، شکر خدایی را که از میان اینهمه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
و شکر بیپایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بیاندازه که در دل ما محبت سید علیخامنهای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند. زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بیتابی و ناراحتی بیش از حد نکنند و اشکها و گریههای خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند.
پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا میکنم بنده رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باچه سختی و مشقت از من نگهداری کردید و بعد از جنگ هم برای درسخواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا میداند که چقدر نگران کردهام اذیت کردهام و شما تحمل کردید زیرا تلاش میکردید تا فرزندتان عاقبت به خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید.
حتی وقتی در نوجوانی میخواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش میکنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچکس و از هیچ نهادی دلخور نباشید. مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا میداند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضیها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم.
از همسر عزیزم میخواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم میگویم میدانم که بعد از بنده دخترم یتیم میشود و شما اذیت میشوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه، فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت،
از دوستان، آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا میکنم بنده حقیر را ببخشد زیرا میدانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شهادتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچههای ما یتیم شدند، زنها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست، دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضیها نگهداشته نشد و برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم….
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بیبی زینب آن زمانی که شما در شام غریب بودید گذشت؛ دیگر به احدی اجازه نمیدهیم به شما و به سلاله حسین(ع) بیاحترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بیبیجان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بیبی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن…
سخنی با دوستان:
دوستان با معرفت، هم رزمای بسیجیم
میدونم وقتی این نامه رو براتون میخونن از بنده دلخور میشید و به بنده تک خور و یا … میگید
چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید،می دونم عاشق شهادتید…
داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم…به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیه السلام) برسد نام شما را پیش او ببرم…
چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم:
وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم
وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز…
اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید …
سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد
دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید
خود سازی دغدغه اصلی شما باشد
سید ابراهیم صدرزاده».
منبع:
https://esargaran.iau.ir/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%81%D8%B9-%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B5%D8%AF%D8%B1/
... 🕊
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من به چشم خوشیتن دیدم که جانم میرود
«سعدی»
{دلمان برای بودن امثال تـــو تنگ شده:)
خوب ها کم نیستند اما خوب هایی که
شجاع باشند با همان تفسیر خودت از شجاعت کنمد.. .}
#شھیدانه
#شهید_صدرزاده
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
... 🕊 در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من به چشم خوشیتن دیدم که جانم میرود «سعدی» {دلما
دل من تنگ و در تمنای نگاهـی ست ز تـــو 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مھمنیستکجایجھانایستادهام
هرجاکهمیشودبهتوفکرکرد
حالمنخوباست!
#شهید_محسن_حججی 🔗
#داداش_محسنم ♥️
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
مھمنیستکجایجھانایستادهام هرجاکهمیشودبهتوفکرکرد حالمنخوباست! #شهید_محسن_حججی 🔗 #داداش_م
باهࢪڪسۍࢪفیقبشوۍ،
شڪلوفࢪمآنࢪامیگیࢪۍ
فڪࢪشࢪابڪن...
اگࢪباشھداࢪفیقشَوۍ
چهزیباشڪلمیگیࢪۍ🥲🍃💚
⊰•🌿•⊱¦⇢#ماه_رمضان
⊰•🍀•⊱¦⇢#شهیدانه
عشقیعنی••❤️••
بیپلاكافتاده،اما
دستچینفاطمهست
آن #شهیدی کهبهسر
سربندِیازهرازدهٔاست..
🌱بسمهتعالی
یقین داشته باشید
هر قدمی که برایِ شهدا بر میدارید
جبران خواهند کرد و اجازه نمیدهند
دینی به گردنشان باقی بماند.. :)
راوی: پدرشهید
#شهیدمحمدحسینحدادیان ♥️
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
.... ♡....
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: 1394/08/16
محل شهادت: حلب سوریه
وضعیت تأهل: متاهل
تعداد فرزندان: یک
تحصیلات: فارع التحصیل مهندس عمران یزد و دانشجوی ارشد علوم و تحقیقات
زندگینامه
در 9 تیر 1364 در تهران متولد شدم . سال 68 که امام خمینی رحلت کردند چهار سال بیشتر نداشتم ولی از همان دوران سرباز امام بودم
پدرم رزمنده و ایثارگر دفاع مقدس بود . من هم از بچگی با فرهنگ ایثار و مقاومت به خوبی آشنا شدم . سال 74 عضو بسیج مسجد محله شدم . علاقه زیادی به شهدا داشتم و زندگی نامه شهدا رو حفظ بودم
از بچگی علاقه خاصی به اهل بیت خصوصا امام حسین داشتم . مرید امام حسین بودم
به قول مادرم اصلا مدافع به دنیا آمده بودم . هیئت علمدار یزد رو راه انداختیم . مداحی هیئت معمولا با من بود
بچه درسخونی بودم . دانشگاه آزاد یزد رشته عمران پذیرفته شدم . عضو بسیج دانشگاه بودم علی رغم همه ی مخالفت ها تونستیم 8 شهید گمنام را تو دانشگاه دفن کنیم . دوره ارشد رو هم در رشته مدیریت در تهران گذروندم
در زلزله ی بم به صورت خودجوش رفتم یاری زلزله زده ها سال های زیادی تو اردوهای جهادی در مناطقی مثل بشاگرد و نوع دیگه از دفاع رو در خدمت به مردم محروم تجربه کرده بودم
سال 89 وارد سپاه شدم . جوون با اراده ای بودم. دوره غواصی رو گذروندم مرد عمل بودم وشجاع توی مباحث نظامی فراگیری خوبی داشتم .
موقع خواستگاری گفتم : هر جای دنیا که فریاد مظلومی رو بشنوم برای کمک خواهم رفت
شب عروسی با همسرم رفتیم پیش تمام شهدای گمنام یزد
دوست و رفقای بسیجی و کنگره ای رو هم دعوت کرده بودم
امیر حسین که به دنیا اومد خانواده گفتن شاید دلش گرم بشه و بیشتر اینجا بند بشه اما اینطور نشد دلم گرم بود از حضور بچه م اما تو دلم آتیش بود به خاطر اعتقاداتم
همون اول به همسرم گفتم زندگی با من یه زندگی معمولی نیست
میدونست سرباز مطیع ولایتم میدونست تو راهی پا نمیذارم که ذره ای ناراحتی حضرت آقا توش باشه
همسرت که حسینی باشه تو رو ظهیرت میکنه بی هیچ مخالفتی از جانب همسرم به سوریه رفتم امیرحسین نه ماهه بود که لباس رزم پوشیدم . 99 روز سوریه بودم حسابی دلتنگ امیر حسین بودم
به حاج آقا آیت اللهی از علمای بزرگ یزد گفتم دعا کنید شهادت نصیب و روزیمون بشه.
حاج آقا گفتند از خدا میخوام که مثل حبیب بن مظاهر بشید و منم گفتم لذتی که علی اکبر سید الشهدا از شهادت برد هرگز حبیب نبرد.
پنجاه و سه روز تو کاظمین بودم و تقریبا ۹ ماه تو سوریه
اسم مستعارم عمار بود. بین بچه ها معروف بودم به حاج عمار تو سوریه فرمانده ی تیپ هجومی سید الشهدا بودم
یه فرمانده برای اینکه موفق باشه هم باید مشروعیت داشته باشه و هم مقبولیت.
من برای فرماندهی محور ها که انتخاب میشدم مشروعیت پیدا می کردم اما مقبولیتم تو دلای نیروهام بود.
شانزده آبان ۹۴ شمال سابقیه عملیات داشتیم. پا به پای نیروهام و کنارشون می جنگیدم و هدایتشون می کردم طلوع آفتاب که رسید،آفتاب سعادت من هم تابیدوشهید شدم از آخرین وداعم ۹۹ روز میگذشت
وصیت نامه
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
«محمدحسین محمدخانی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحـمن الرحـیمـ✨
«بیاد شهید محمدحسین محمدخانـی»
#شھیدانه
#پیشنهاددانلود
#پیام_شما
یه رزق شهدایی و الاهی لطفا
سلام علیکم چشم🌱
#صرفاجھتاطلاع ..
از طرف من بہ جوانان بگوييد چشم شھيدان و تبلور خونشان بہ شما دوختہ است بپاخيزيد و اسلام خود را دريابيد.
_شھید همت
#رزق_شهدایی
ــــ
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّـهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»،
چون خواهی تلاوت قران کنی، از شر وسوسه شیطان مردود
به خدا پناه ببر.
سوره نحل، آیه ۹۸
#رزق_الهی
#حمایتی
ممکن الحمایت؟ بهکانال #بدون_تعارف در شاد ، ایتا ، روبیکا بپیوندید ....! 🇮🇷 @NO_COMPLIMENTS
ــ
حمایت
@meraj_12
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید اگر فکر
#پیام_شما
عزیزم اقا مصطفی سیدنبودند،مادرشون سادات بودتد،اسم دیگه شون میشده سیدابراهیم ،اینس که خودشون برای خودشون گذاشتن..
سلام علیکم بله درسته اسم جهادیشون سید ابراهیم بوده 🌱
هدایت شده از ڪانال خودسـازے محـــــღـندلـها
زندگی پس از زندگی رو میبینی؟
دیدی همه چی حقیقت داره
حساب کتاب سر جاشه
اینا تلنگره رفیق
از طرف
خدا
•[🌹🌱]•
‹ ای شهید
از چشمانت،
از امتداد نگاه روشنت،
میتوان یافت،
مسیر شهادت را ...🕊 ›
#شهید_محسن_حججی ⚡️
#داداش_محسنم ♥️
روی حجابمان غیرت به خرج میداد. میگفت: مانتو هر چقدر هم بلند و گشاد باشه، آخرش چادر نمیشه، میراث خاکی حضرت زهرا چادره. شما با حجاب باشید، چهار نفر هم که به شما نگاه کنند یه ذره حجابشون رو خوب میکنن.
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حججی
بسیجۍبودن
چیزےنیست؛
جزعملۍخـٰالصانھ،عبـٰادتۍعـٰاشقانھ
جھـٰادےعـٰارفانھ،
قیـٰامۍمظلومـٰانھ،رزمۍشجـٰاعانھ،
و،وصلۍعـٰاشقانھ...♥️🍃
ازدواج یعنی
زندگی مشترک، ظرف شستن مشترک ، خرید مشترک، خنده مشترک ، گریه مشترک ، پولداریو بیپولی مشترک، غم وشادی مشترک
اگه این چیزارو یاد نگرفتین ازدواج نکنین.
#توییت