هدایت شده از - مکتبمرتضیٰعلی🇵🇸 -
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حضرتآقا ؛
بیخودی از کنکور نترسید . . :)
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
حضرتآقا ؛ بیخودی از کنکور نترسید . . :)
یھ صلوات هم بࢪای قبوݪے ڪنڪوࢪیا بفࢪستیم :)
شَھـٰادَتبھآسمـٰانرفـتننیسـت..
بـھخـودآمـدناسـت . .🖐🏻🖤
#شہیدانھ♥️
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
شَھـٰادَتبھآسمـٰانرفـتننیسـت.. بـھخـودآمـدناسـت . .🖐🏻🖤 #شہیدانھ♥️
خداحافظیت سخت تࢪین است بࢪایم
اشڪ دࢪ مۍآوࢪد خداحافظۍ بی بࢪگشت
⇦دلمان تنگ است صدایمان ࢪا داࢪے؟⇨
#بࢪادࢪشهیدم
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
شَھـٰادَتبھآسمـٰانرفـتننیسـت.. بـھخـودآمـدناسـت . .🖐🏻🖤 #شہیدانھ♥️
<🤍🔏👀>
دࢪ عـشـق یا واࢪد نشو
یـا مـــࢪد ࢪفــتـن بـاش
ایـــن جـــــاده اصـــلا
دوࢪبࢪگࢪدان نخواهد داشت"🕯"
#داداشمحسن🌱
🌱از در پادگان پیاده میرفت سمت زرهی، ولی من با ماشین داخل پادگان تردد میکردم. یک روز صبح زیر باران جلویش ترمز زدم که سوار شود. گفت: میخوام ورزش کنم. دفعهی بعد سرش را آورد داخل پنجره و گفت: ممد ناصحی! این ماشین بیتالماله، تو داری باهاش میری موظفی. اگه میخواستن، برای منم ماشین میذاشتن.
📚: کتاب سربلند
#شهیدمدافع_حرم_محسن_حججی🌷
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
🌱از در پادگان پیاده میرفت سمت زرهی، ولی من با ماشین داخل پادگان تردد میکردم. یک روز صبح زیر باران
مواظب ࢪیز و دࢪشت اعمالشون بودند ڪہ همینقدࢪ زیبا خࢪیداࢪے شدند و تا ابد ماندگاࢪ گشتند...
⚤︎
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
🌱از در پادگان پیاده میرفت سمت زرهی، ولی من با ماشین داخل پادگان تردد میکردم. یک روز صبح زیر باران
کسے ڪہ اهـل دنیـا نباشہ ،
با شہادت آرام میگیرھ ... 🕊
#شهید_محسن_حججۍ
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
آنڪس که قدࢪخود ࢪا نشناسد هلاڪ مىشود . . +امیرالمومنینعلیهالسلام #عید_غدیر #غدیر
💛͜͡✨
دَرآتـشدوزَخنَـرَودپـٰاۍِکـسِۍکِہ،
یِکذَرهبِہدلحُبِعَـلِےداشتِہبـٰاشَد!'
#عید_غدیر
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
💛͜͡✨ دَرآتـشدوزَخنَـرَودپـٰاۍِکـسِۍکِہ، یِکذَرهبِہدلحُبِعَـلِےداشتِہبـٰاشَد!' #عید_غدیر
فࢪدا عیدھ هااا
از ته ته قلبت خوشحالۍ ڪن
مولا جان بࢪات جبࢪان میڪنہ