eitaa logo
مجتبی خرسندی
2هزار دنبال‌کننده
839 عکس
329 ویدیو
38 فایل
اشعار، نوشته‌ها #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹به اطلاع مخاطبین محترم کانال می‌رساند؛ ؛ مجموعه اشعار علوی ؛ مجموعه اشعار عاشورایی کتاب‌های منتشر شده از شاعر اهل‌بیت به‌تعداد محدودی برای خرید در دسترس قرار گرفته است، شما عزیزان می‌توانید این دوکتاب را با ۶۰درصد تخفیف، با مبلغ ۹۹هزارتومان خریداری نمایید. 🔹جهت تهیه کتاب‌های فوق با از طریق آیدی با ادمین کانال ارتباط برقرار نمایید. @gaeiniroholla 🔹کانال اشعار احمد علوی؛ https://eitaa.com/ahmadealavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الکاظمین... ماجرا - قسمت پنجم همیشه سهم آب‌ونان ما چندین برابر بود چرا که رزق ما از سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود و اینجاست همان خاک عشق، عراق... به قول مولای مردان عالم؛ «طُوبی لَکَ مِن تُراب، تِلکَ مَصارِعُ العُشّاق» و اینان شیفتگان حضرت باب‌الحوائج‌اند و روانه‌ی دیار آن‌جناب برای عرض تسلیت و بیان محبت... شکرخدارا که بر ما منت نهاد تا بازهم ببینیم... @Mojtaba_khorsandi
‍ 🏴 به مناسبت سالروز شهادت امام کاظم علیه السلام: ▪️به شوق دیدار امام، مسافر بغداد شده بود. به هر زحمتی بود، خودش را رساند. امام، تازه از نماز عصر فارغ شده بود. نشسته بر سجاده، رو به قبله، دست‌هایش سمت آسمان. مناجات امام را می‌شنید: «خدایا!... در فرج منتقم شتاب کن! و آنچه را به او وعده داده‌ای، به انجام رسان!» با خودش گفت: «امام چه کسی را دعا می‌کند؟ تحقق کدام مژده را از خدا می‌خواهد؟» سوالش را پرسید. امام کاظم علیه‌السلام فرمود: «او، مهدی ما آل محمّد است... پدرم فدای او باد! صورتی گندم‌گون دارد؛ اما با این حال، زردی شب‌زنده‌داری در چهره‌اش پیداست!... شب‌هایش با رکوع و سجود به صبح می‌رسند... اوست چراغ روشنِ تاریکی‌ها... پدرم فدای او باد که روزی به امر خدا قیام خواهد کرد...» 📚فلاح السائل ص۲۰۰. 📚بحارالانوار ج۸۳ ص ۸۰. @Elteja
بسم‌الله الرحمن الرحیم سامرا از غم آزاد است هرکس شد اسیر سامرا خوش‌به‌حال زائران گوشه‌گیر سامرا شک ندارم تا قیامت پادشاهی می‌کند هرکسی کرده گدایی از امیر سامرا ثروتی بالاتر از عشق امام عصر نیست بی‌نیاز از هردوعالم شد فقیر سامرا درحقیقت سرزمین عشق «سُرَّمَن‌رای»ست کن نظر بر جلوه‌های بی‌نظیر سامرا حضرت خورشید در اوج بزرگی می‌شود مثل شمع خانه‌ی ماه منیر سامرا مستجارِ کعبه در حسرت، که باشد زائرش کعبه از آغاز بوده مستجیر سامرا هر زمان در گوشه‌ی سرداب خلوت می‌کنم فرش جنت می‌شود کهنه‌حصیر سامرا از نفس‌های امام عصر لذت بردن است علت آب‌وهوای دل‌پذیر سامرا گرچه دراین‌شهر هرروز خدا روزی خوش است فرق‌ها دارد ولی روز غدیر سامرا در حرم ذکر علی موسی رضا را هم بخوان یاد او کن پیش سلطان سریر سامرا چشم‌ها گریان و «اللهم عجِّل‌..» روی لب عصر شنبه، زیر باران، در مسیر سامرا... انجمن ادبی-مهدوی https://eitaa.com/sher_alghoth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله النور ماجرا - قسمت ششم اینجا حرم امامزاده سید محمد است. ابن‌الهادی... مردی که نوه‌ی امام، فرزند امام، برادر امام و عموی امام است. همان که تعداد نوشته‌های اطراف حرمش را نمی‌توان شمرد. نوشته‌هایی که مردم بعد از گرفتن حاجت‌شان از این مضجع شریف می‌آورند و اینجا به یادگار می‌گذارند. چه آرزوهای محال و دردهای لاعلاجی که در این بارگاه مقدس تغییر قضا داده‌اند و ناامید برنگشته‌اند... اگر حاجتی دارید بسم‌الله؛ من راوی این ماجرا هستم... هیچ‌کس از این حرم با دست خالی برنگشت... @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکسم افتاد در آیینه‌ی صحن و دیدم شیشه اینجاست که با سنگ تفاهم دارد @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
همیشه سهم آب و نان ما چندین برابر بود چرا که رزق ما از سفره‌ی موسی‌بن‌جعفر بود اگر باب‌الحوائج خوانده می‌شد علتش این است؛ که با قلب شکسته مرهم دل‌های مضطر بود زن بدکار و بُشر حافی و مردان زندان‌بان به لطف او برای هرکسی ایمان میّسر بود عذاب شیعیان یا قعر زندان؟ انتخاب از او به دوشش بار جرم دوستان تا روز محشر بود* اسیری که تمام مدت آزادی‌اش تنها زمان رفتن از زندان به یک‌زندان دیگر بود امام مهربانِ مسلمین افطار هر روزش به دست سندی‌بن‌شاهک ملعون کافَر بود اگرچه عاقبت آزاد شد، اما همه دیدند که بر یک تخته‌پاره در غل و زنجیر، پیکر بود به یاد مادرش افتاد هرکس دید جسمش را به او گفتند؛ "صارت کالخیال" از بس که لاغر بود شاعر: * امام کاظم علیه السلام فرمودند: «إنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي» ترجمه: «خداوند متعال بر شیعه غضب کرد و مرا بین جان خودم و آنان مخیّر فرمود؛ پس به خدا قسم من با جان خودم شیعیان را حفظ کردم» 📚کافی، ج ۱، ص ۲۶۰ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجتبی خرسندی
بسم الله النور ماجرا - قسمت ششم اینجا حرم امامزاده سید محمد است. ابن‌الهادی... مردی که نوه‌ی امام،
بسم رب المهدی‌‌‌... ماجرا - قسمت هفتم اینجا سرداب مقدس سامراست... جایی که صدای نفس‌های مبارک قطب عالم امکان را در آن با تمام وجود می‌شنوی. کافی‌ست کمی آرام باشی و خلوت کنی... اینجا احساس نزدیک‌شدن‌ها بیشتر و بیشتر است. یعنی از همه‌چیز به امام نزدیک‌تری... و من در تمام لحظه‌به‌لحظه‌ی این سفر، همچنان با خودم فکر می‌کنم که؛ من اینجا چه می‌کنم؟ درود بر آن شاعر عربی که حرف دلم را راحت بر زبان جاری کرده است؛ "أنت سَبب کُل فرحهٔ تسکن قَلبی..." تو دلیلِ هر خوشحالی هستی که در قلبم جا می‌گیرد... @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب العشق... ماجرا - قسمت هشتم* این بخش ماجرای ما ستاره‌دار شد... به حضور زنی که تماما حسین است... حسین است و دیگر هیچ. داستانش را بارها گریسته بودم. بی‌نظیر است. باورم نمی‌شد از نزدیک دیدمش. حالا اوست و چای تازه‌دم همیشگی‌اش دم ورودی حرم سامرا. سماوری که به‌بزم حسین می‌جوشد غبار رحمت آن جرم خلق می‌پوشد @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجتبی خرسندی
بسم رب العشق... ماجرا - قسمت هشتم* این بخش ماجرای ما ستاره‌دار شد... به حضور زنی که تماما حسین است
بسم الله القریب ماجرا - قسمت نهم تا قبل از این سفر خیلی چیزها را نمی‌دانستم. خیلی چیزها را هم می‌دانستم و نمی‌فهمیدم. خیلی چیزها را هم می‌فهمیدم و باور نداشتم. اما این سفر با دل‌وجانم کاری کرد کارستان. مثلا تا قبل از این سفر نمی‌دانستم که سامرا با همه‌ی زیبایی‌هایش، موقعیت‌هایی از غم و غربت دارد که باید ساعت ها بنشینی فکر کنی. یکی از آن‌ها همین «سجن الهادی علیه‌السلام» است. زندانی که در آن بخشی از غربت خاندان عصمت و طهارت را با تمام وجود درک خواهی کرد. هرگوشه‌ی آن روایت‌گر تاریخ درد است. برای من اما، جایی که زمین‌گیرم کرد همان قسمت «برکةالاسود» بود. جایی که شیرهای وحشی سر به پای امام گذاشتند، گریه کردند، گله کردند و حاجت گرفتند... من از آیینه‌ی «بل هم اضل»‌ها خوب دانستم از انسان برتر آن حیوان که از شان تو آگاه است @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا