بسم رب الحسن
ماجرا - سفرنامه کربلای معلی
قسمت چهاردهم
بهانهها
گاهی میتوانند زیباترین نشانههای یک عشق باشند. حتی اگر هیچ دلیلی برایشان نداشته باشی. اما اینجا یکی از مهمترین بهانههاییست که با نشانههای بسیار آمیختهست. همین نشانههایی که بر در و دیوار نصب شده تا بدانیم بهانهها همیشه هم بد نیستند.
اینجا حرم دختری از نسل کریمترین مرد تاریخ است. دختری که نشانها دارد از فضل پدر...
آنقدر حاجتهای روا شده زیاد است که تو خسته میشوی از خواندن و او هرگز خسته نمیشود از برآوردن؛ از قبولی دانشگاه گرفته تا شفای سرطان و بچهدار شدن و ...
عربها او را طبیبه خطاب میکنند و چنان در حرمش گرم درد دل میشوند که ناخودآگاه حضورش را حس میکنی و از عمق دل میگویی؛
« السلام علیک ِ یا شریفه بنتالحسن »
#شریفه_خاتون
#حلّه
#امام_زمان
@Mojtaba_khorsandi
مجتبی خرسندی
بسمربالعشق...
ماجرا - قسمت عشق
به آستان خرابات سرکشی مفروش...
که بیست حجّ پیادهست یکنماز اینجا
#صائب_تبریزی
اینجا حرم عشق است...
نامش کربلاست و خاکش شفا...
جاییکه همهی قاعدهها را بههم میزند؛
خاک حرام را تربت میکند، سیاه مکروه را مشکی مستحب میکند، و عشق را واجب میکند...
اینجا بهفرات که میرسی از تشنگی سیراب میشوی، به علقمه که میروی عرق شرم بر جبینت مینشیند، حتی اگر هوا شرجی نباشد.
اینجا اگر در بینالحرمین مردد شوی کسی ملامتت نمیکند و اگر گریه کنی کسی به تو نمیخندد، و اگر بخندی کسی با تو کاری ندارد، اینجا همه فقط با حسین کار دارند...
اینجا همه آمدهاند تا خودی نشان بدهند به محبوبشان، و بگردند دنبال حال خوبشان.
کربلا سرزمین زندههای همیشه جاویدیست که به خوابی خوش فرورفتهاند تا دیگربار به یاری مردی از نسل عشق برخیزند...
باشد که باشیم و باشیم.
زان کشتگان هنوز به موعود میرسد
فریاد العجل ز بیابان کربلا ...
#جواد_هاشمی_تربت
#کربلا
@Mojtaba_khorsandi