eitaa logo
مجتبی خرسندی
2هزار دنبال‌کننده
839 عکس
329 ویدیو
38 فایل
اشعار، نوشته‌ها #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو
مشاهده در ایتا
دانلود
35 Khotbeye Emam Sajjad Dar Sham-2.mp3
11.02M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و پنجم: خطبه ی امام سجاد(ع) در مسجد شام(2) ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
به نام حضرت صاحب‌سخن «داراب» شهر وارد شهر که شدیم، همه‌جا یک نام چشم را نوازش می‌کرد و آن نام به نظرم زیباترین نام عالم هستی بود؛ «امام حسن مجتبی علیه‌السلام.» همه‌جا را به همین نام سند زده بودند؛ از کارخانه یخ ابتدای شهر گرفته تا مسجد و مدرسه و مغازه و حتی دکه‌های کوچک. نام خیابان‌ها و کوچه‌ها و حتی اگر امکان داشت پلاک خانه‌های‌شان را هم. من اولین بار سال ۱۳۹۲ اسم این کنگره را در شب‌های شعر فاطمی جهرم -که یادش بخیر باد- شنیده بودم و از همان روزهای آرزوی حضور در این شهر و در این شب‌شعر را داشتم. حالا هرچند دیر، اما خداراهزاربار شکر که برآورده شد. از نام‌ها که بگذریم، در داراب همه‌ی مرام‌ها هم امام‌حسنی بود. انقدر زود با ما گرم گرفتند، که حس می‌کردم سال‌هاست این عزیزان را می‌شناسم. به‌حدّی احترام می‌گذاشتند که انگار آدم دِینی به گردن‌شان دارد، العیاذبالله. حقا که شهر، شهر کریم اهل‌بیت بود و همه‌جا نور وجود این امام همام جاری. خدا به حقّ حضرت روز به روز بر عزت تمام امام‌حسنی‌های عالم مخصوصا مردم عزیز داراب بیفزاید. از همین الان که دوبیت اول غزلی تازه برای امام حسن مجتبی علیه‌السلام روزی‌ام شده، مشتاق و دلتنگ دیدار مجدد این شهر و مردم خون‌گرمش هستم. به شرط حیات و توفیق ان‌شاءالله. یازدهمین سوگواره ادبی مجتبوی داراب مرداد ماه ۱۴۰۳ دست‌بوس تمام امام‌حسنی‌های عالم @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از نفس تازه
نام حسین را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست... هرچند باعثِ همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغِ تو را دید، غم گریست... اشکی نداشت چشمِ من از کثرتِ گناه آن را به حقِ فاطمه دادم قسم، گریست... با ارزش‌است پیشِ تو و مادرت حسین چشمی که‌پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست... خوشبخت آن‌که بینِ حسینیه گریه کرد خوشبخت‌تر کسی که‌میانِ حرم گریست... گوشه‌به‌گوشهٔ کرببلا روضه‌های توست این‌گونه بود زائرِ تو هر قدم گریست... یک‌قطره‌اش شفاعت یوم‌الورود ماست چشمانِ ما برای تو با این رقم گریست... در روزِ حشر حسرتِ بسیار می‌خورد هرکس که در مصیبتِ ارباب کم گریست... 🖤 ایتا: https://eitaa.com/NafaseTazeArdakan تلگرام: https://t.me/NafaseTazeardakan ارتباط با ادمین: 🆔 @NafaseTazehA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
96.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽ببینید | کلیپ تصویری ✔️شعرخوانی در مدح و رثای اختتامیه چهارمین کنگره ملی شعر «حدیث حسن» کرج _ امامزاده حسن علیه‌السلام @Hadisehosn @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5837187634203463678.mp3
13.55M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و ششم: خطبه‌ی امام سجاد(ع) در مسجد شام (3) ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
37 Khoroje Karevan Az Sham.mp3
16M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و هفتم: خروج کاروان آل الله از شام... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهرزاد داستان‌📚📚
نوشته مجتبی خرسندی ❄❄❄❄❄❄❄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄ خدا رحمت کند پیرزن دوست‌داشتنی را. نمی‌دانم چندمین‌بار بود که می‌پرسیدم، اما بدون این که ذره‌ای گَرد اخم را در صورت گِرد و زیبایش بنشاند، لبخندی زد و گفت؛ بعد از داشتن دوتا دختر، دوست داشتم مادر پسربچه‌بودن را هم تجربه کنم. وقتی "خانم‌نور" مژده‌ی پسر بودنش را داد، سجده‌ی شکر به‌جا آوردم که خدا علاوه بر نعمت، برکت را هم نصیب خانه‌مان کرده است. اسمش را "مجتبی" گذاشتم. می‌خواستم برگزیده باشد و غلام امام حسن مجتبی علیه‌السلام. شبی که به دنیا آمد ماه کامل از پنجره‌ی شبستان مهمانم شده بود. انگار همه‌چیز زودتر از آن‌چه که باید پیش می‌رفت. مجتبی هر روز انگار به اندازه‌ی چند روز بزرگ‌تر می‌شد. زودتر از موعد به راه افتاد. زودتر از موعد زبان باز کرد. و زودتر از آن‌که فکرش را می‌کردم شیرین‌زبانی‌هایش را به رخ دلم کشید. اشک‌ولبخند هم‌زمان باهم مهمان چهره‌ی پیرزن شدند. ادامه داد؛ حسابی دوستش داشتم و دوستم داشت. تا "مش‌ولی" (پدر بزرگم مرحوم مشهدی ولی‌الله) به حساب مرد خانه بودن اخمی می‌کرد یا غری می‌زد، فوری سگرمه‌هایش توی هم می‌رفت و شروع به تهدید می‌کرد که؛ اگه ننه‌مُ اذیت کنی می‌برمش قم خونه دایی حاج‌آشیخ. @shahrzade_dastan
هدایت شده از شهرزاد داستان‌📚📚
پیرزن نگاهش را به آسمان دوخت، آهی کشید و ادامه داد؛ خلاصه هدیه‌ای بود که خودش داد و خودش هم گرفت. شکر راضی‌ام به رضایش. دست‌هایش را پایین می‌آورد و به سر و صورتم می‌کشد؛ تا قبل از تو حریف نشدم نام دیگر بچه‌ها و نوه‌هایم را مجتبی بگذارم، اما وقتی تو به دنیا آمدی از پدر و مادرت خواستم که روی دل مرا زمین نیندازند و نام تو را مجتبی بگذارند. هرچه خاک اوست عمر بابرکت تو باشد. @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38 Bazgasht.mp3
18.39M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و هشتم: بازگشت به کربلا... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5841704453740170715.mp3
15.86M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و نهم: جابر بن عبدالله انصاری و عطیه ی کوفی... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم کربلا هر جای کربلا دارد نشان تربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه به سود ماست. یک قطره اشک ضامن یوم‌الورود ماست پای غم توایم این‌غم‌همان‌غم‌است که بودونبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه، خوشیم از ریشه‌ی محبت تو تاروپود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری‌که لحظه‌ی غم‌وشادی سرود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که‌هست چشمه‌ی‌زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست باتو خوش‌است عمر اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست کل کتاب‌ها اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه‌عشق‌ توست ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین تنها نه صبح من خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ابرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگرچه لایق فرسایشم حسین علمم خدایی است وقتی که می‌شود همه‌ی دانشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟ تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است آن چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن‌کسی که به‌یاد حرم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست شافی محشر است چشمان ما برای تو با این رقم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi