eitaa logo
مجتبی خرسندی
2هزار دنبال‌کننده
839 عکس
329 ویدیو
38 فایل
اشعار، نوشته‌ها #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از شهرزاد داستان‌📚📚
نوشته مجتبی خرسندی ❄❄❄❄❄❄❄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄⛄ خدا رحمت کند پیرزن دوست‌داشتنی را. نمی‌دانم چندمین‌بار بود که می‌پرسیدم، اما بدون این که ذره‌ای گَرد اخم را در صورت گِرد و زیبایش بنشاند، لبخندی زد و گفت؛ بعد از داشتن دوتا دختر، دوست داشتم مادر پسربچه‌بودن را هم تجربه کنم. وقتی "خانم‌نور" مژده‌ی پسر بودنش را داد، سجده‌ی شکر به‌جا آوردم که خدا علاوه بر نعمت، برکت را هم نصیب خانه‌مان کرده است. اسمش را "مجتبی" گذاشتم. می‌خواستم برگزیده باشد و غلام امام حسن مجتبی علیه‌السلام. شبی که به دنیا آمد ماه کامل از پنجره‌ی شبستان مهمانم شده بود. انگار همه‌چیز زودتر از آن‌چه که باید پیش می‌رفت. مجتبی هر روز انگار به اندازه‌ی چند روز بزرگ‌تر می‌شد. زودتر از موعد به راه افتاد. زودتر از موعد زبان باز کرد. و زودتر از آن‌که فکرش را می‌کردم شیرین‌زبانی‌هایش را به رخ دلم کشید. اشک‌ولبخند هم‌زمان باهم مهمان چهره‌ی پیرزن شدند. ادامه داد؛ حسابی دوستش داشتم و دوستم داشت. تا "مش‌ولی" (پدر بزرگم مرحوم مشهدی ولی‌الله) به حساب مرد خانه بودن اخمی می‌کرد یا غری می‌زد، فوری سگرمه‌هایش توی هم می‌رفت و شروع به تهدید می‌کرد که؛ اگه ننه‌مُ اذیت کنی می‌برمش قم خونه دایی حاج‌آشیخ. @shahrzade_dastan
هدایت شده از شهرزاد داستان‌📚📚
پیرزن نگاهش را به آسمان دوخت، آهی کشید و ادامه داد؛ خلاصه هدیه‌ای بود که خودش داد و خودش هم گرفت. شکر راضی‌ام به رضایش. دست‌هایش را پایین می‌آورد و به سر و صورتم می‌کشد؛ تا قبل از تو حریف نشدم نام دیگر بچه‌ها و نوه‌هایم را مجتبی بگذارم، اما وقتی تو به دنیا آمدی از پدر و مادرت خواستم که روی دل مرا زمین نیندازند و نام تو را مجتبی بگذارند. هرچه خاک اوست عمر بابرکت تو باشد. @shahrzade_dastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38 Bazgasht.mp3
18.39M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و هشتم: بازگشت به کربلا... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5841704453740170715.mp3
15.86M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت سی و نهم: جابر بن عبدالله انصاری و عطیه ی کوفی... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم کربلا هر جای کربلا دارد نشان تربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه به سود ماست. یک قطره اشک ضامن یوم‌الورود ماست پای غم توایم این‌غم‌همان‌غم‌است که بودونبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه، خوشیم از ریشه‌ی محبت تو تاروپود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری‌که لحظه‌ی غم‌وشادی سرود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که‌هست چشمه‌ی‌زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست باتو خوش‌است عمر اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست کل کتاب‌ها اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه‌عشق‌ توست ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین تنها نه صبح من خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ابرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگرچه لایق فرسایشم حسین علمم خدایی است وقتی که می‌شود همه‌ی دانشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟ تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است آن چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن‌کسی که به‌یاد حرم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست شافی محشر است چشمان ما برای تو با این رقم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
40 Arbaeen (1).mp3
19.28M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵 روایت چهلم: اربعین... ▪️کانال صباحاً و مساءً👇 @Sabahan_masaa ▪️کانال اصلی التجا👇 @Elteja
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جامانده... در آن زمین که پناه تمام عالم بود فقط برای من روسیاه جا کم بود!؟ @Mojtaba_khorsandi
4_5913755188715327505.mp3
15.28M
✔️شعرخوانی در مدح حضرت امیر علیه‌السلام و هیئت - مشهدمقدس 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فراخوان شعر
به نام حضرت صاحب‌سخن ✔️آیا کتاب شعر باید حتما شاعر باشد!؟ در چندماه اخیر مشغول بازبینی کتابی هستم که در آن اشعاری در یک‌موضوع خاص آیینی گردآوری شده است. در این مدت به نکته‌های جالبی برخوردم.‌ مثلا در یکی از شعرهای شاعران، به‌مصرعی با ایراد وزنی رسیدم‌که ؛ «ماجرای کربلا و کوفه و شام بس نبود‌!» از آنجا که شاعر این شعر را می‌شناختم، می‌دانستم که شعرش حداقل ایراد وزنی ندارد. بعد از جابجایی کلمات، مصراع اصلی را پیدا کردم (البته که با یک جست‌وجوی ساده در گوگل هم می‌شد به‌راحتی متن کامل شعر و این مصرع را به دست آورد، ولی من دوست دارم این کار گزینه‌ی آخرم باشد.) حالا اصل مصراع این بود؛ «ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود» از آنجا که گردآورنده محترم کتاب را می‌شناختم، به ایشان پیام دادم و طرح مسئله کردم. پاسخ ایشان کوتاه ولی شگفت‌انگیز بود! فرمودند: «من که کاری به کار شعر ندارم، چون در ادبیات سررشته‌ای ندارم! فقط می‌دانم که طبق مطالعات تاریخی بنده، بعد از واقعه کربلا، ابتدا قافله‌ی اهل‌بیت به کوفه و سپس به شام رسیده است. ولی شاعر این مسئله را در شعرش برعکس آورده بود. من هم طبق وظیفه اصلاحش کردم!» اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِ «شاعران» خَیْراً. کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
هدایت شده از نجویٰ خط
🥀 ﷽ نام حسین را که نوشتم قلم گریست اول قلم گریست، سپس دفترم گریست هرچند باعث همه‌ی گریه‌ها غم است اما همین که داغ تو را دید، غم گریست (مجتبی خرسندی) @najva_khat
بسم الله الرحمن الرحیم نجف به نام خاک ديار خدا، به نام نجف به نام حضرت سلطان دين، امام نجف به نام خاک زمينی که جمع اضداد است که پادشاه و گدا می‌شود غلام نجف دليل خلقت آدم، دليل خلق زمين به احترام علی بود و احترام نجف گمان کنم که خدا از ازل به دست خودش نوشته واژه‌ی «الله» را به بام نجف رسول خوانده علی را به «کعبه‌ی سیّار» که مستحب بشود سجده در تمام نجف بشر کنار، که حتی بعيد نيست اگر که کعبه هم بزند بوسه بر مقام نجف به روی عاصی و مومن در حرم باز است که ردّ هيچ‌کسی نيست در مرام نجف # خودش سبوست، ولی مست کربلا شده است که بوی سيب رسيده‌‌ست بر مشام نجف سلام کرده به سمت نجف تمام زمين ولی به کرببلا می‌رسد سلام نجف... 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از فراخوان شعر
«از صریا تا سامرا» گزیده‌ی ارادت‌سروده‌های شاعران به ساحت امام هادی علیه‌السلام به کوشش؛ اباصلت رضوانی - سیدباقر سیدی‌زاده کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
هدایت شده از فراخوان شعر
به‌نام حضرت صاحب‌سخن «از صریا تا سامرا» یادداشتی کوتاه بر کتاب ارزشمند مجموعه اشعار ارسالی به کنگره سراسری امام هادی علیه‌السلام ✍یکی ازموارد مهمی که هم‌واره جزء درخواست‌های اصلی شاعران -از جمله راقم این سطور- و مخاطبان رویدادهای‌ادبی از برگزارکنندگان آن است، گردآوری و چاپ اشعار در قالب یک کتاب است. این کار ارزشمند علاوه‌بر نشان‌دادن سطح آثار ارسالی به دبیرخانه‌ها و انعکاس بخشی از زحمات دست‌اندرکاران، فوایدی نیز برای جامعه‌ی ادبی و فرهنگی دارد؛ هم برای شاعرانی که اشعارشان در کتاب چاپ‌شده مایه دلگرمی و امید است و هم برای شاعران تازه‌کار نشان‌دهنده‌ی مسیر درست. حال اگر رویداد برگزارشده در موضوعی خاص و کم‌تر کار شده هم باشد، اهمیت موضوع بیش‌تر از پیش جلوه خواهد داشت. ✍این روزها مشغول مطالعه‌ی کتاب بسیار خوب؛ «از صریا تا سامرا» مجموعه اشعار ارسالی به کنگره سراسری شعر امام هادی علیه‌السلام بودم. کتابی که به‌همت دوتن از دوستان شاعرم؛ اباصلت رضوانی و سیدباقر سیدی‌زاده گردآوری شده است. گذشته از محتوای بسیار خوب و غنی که به‌صورت مفصل در جای خود به آن خواهم پرداخت، نخست باید از زیبایی‌های ظاهری این مجموعه سخن گفت. کتاب با کیفیتی مطلوب از لحاظ ظاهر، طرح جلد، نوع کاغذ و... توسط انتشارات بیژن یورد خراسان شمالی در بهترین شکل به زیور طبع آراسته شده‌است. به طوری‌که خواننده برای در دست گرفتن و مطالعه‌ی آن احساس راحتی دارد. این‌ها برای شروع صحبت بسیار خوب است، اما موضوع اصلی محتوای کتاب است. محتوایی که باعث شده این کتاب -حداقل در بین کتاب‌هایی از این دست که بنده از نظر گذرانده‌ام و الحمدلله تعدادشان کم نبوده- نمره‌ی خوبی بگیرد‌. ✍ اولین موضوعی که در کتاب خوش جلوه کرده، نوع چینش اشعار است که براساس حرف ابتدای نام خانوادگی شاعر صورت‌پذیرفته و همین امر نیز سبب تنوع در موضوع و قالب اشعار شده است. به‌طوری‌که تا قبل از ورق زدن و دیدن صفحه‌ی بعد، نمی‌دانیم شعر بعد در چه‌قالبی‌ست و چه درون‌مایه‌ای دارد. مسئله‌ی بعد -که البته در مقایسه با دیگر کتاب‌ها باید به آن اشاره کرد- برتری اشعار سالم از لحاظ سلامت فنی نسبت‌به اشعار متوسط‌ و ضعیف‌ است. موضوع حائز اهمیت دیگر نیز، تعداد بالای اشعار شاعران گمنام تر نسبت‌به شاعران پیش‌کسوت و مشهور است. این دو نکته شاید در نگاه اول اهمیت چندانی نداشته باشند، اما اگر اندکی بیشتر دقت کنیم، درمی‌یابیم که موضوع اول نشان‌دهنده‌ی دقت نظر بالای انتخاب‌کنندگان اشعار و ملاک قرار دادن شعر شاعران برای انتخاب است. به خلاف برخی دیگر از افراد و جریان‌های ادبی که متاسفانه به اسم یا عناوین شاعر بیشتر از شعر او توجه دارند. موضوع دوم نیز هنر استفاده از کتاب برای انگیزه‌بخشی و مطرح کردن شاعران جوان و آینده‌دار را در پی دارد. همچنین قرار دادن محل سکونت شاعر در کنار نام او، کار بسیار خوبی‌ست که علاوه بر آشنایی هرچه بیشتر شاعران با یک‌دیگر، نموداری از گستردگی شرکت‌کنندگان در کنگره است. همین موضوعات به ظاهر ساده ظرفیت بسیار خوبی برای جذاب‌تر شدن کتاب دارند و از غیرقابل‌دسترس بودن اشعار حکایت می‌کنند. مع‌الاسف بنده بارها و بارها در کتاب‌های بعضی از کنگره‌ها دیده‌ام که اشعار صرفا از شاعران مطرح انتخاب شده و اغلب این شعرها نیز درفضای مجازی با جست‌وجویی ساده قابل‌دسترسی هستند. ✍مورد دیگر و شاید مهم‌ترین موردی که در کتاب می‌توان به آن اشاره داشت، ویراستاری بسیار خوب آن است. کاری که زحمت آن را هم شاعر عزیز آقای سیدی‌زاده کشیده‌اند و انصافاً هم خوب از عهده کار بیرون آمده‌اند. زیبایی و چشم‌نوازی ظاهری اشعار موجود در کتاب به خواننده کمک می‌کند تا با خیال راحت ذهن خود را روی لذت بردن از موارد فنی و محتوایی موجود در کتاب متمرکز کند. هرچند که اگر بخواهیم مته به خشخاش بگذاریم، قطعا می‌توان نکات قابل تاملی را در کتاب -مانند هر کتاب دیگر- پیدا کرد که شاید حتی به سادگی قابل رفع باشند. ✍از جمله این موارد موجود در کتاب، می‌توان به ۵مورد کوتاه اشاره کرد؛ ۱. عدم بازبینی کتاب توسط کسی که چشم و ذهنش به متن اشعار آشنا نباشد و بتواند خطاهای احتمالی موجود را برطرف کند. البته چون بنده نیز سابقه‌ی کار اجرایی را به لطف خدا داشته‌ام، انصاف حکم می‌کند که از خستگی‌ها و زحمت‌های فراوان برگزار کنندگان برای اجرای هرچه مطلوب این برنامه‌ها غافل نمانم. اما به هرحال این مورد آن‌قدر اهمیت دارد که بیان شود و در گوشه‌‌ی ذهن‌مان بماند تا ان‌شاءالله بعدا به آن توجه بیشتری بشود. نبود ناظر فنی در مراحل چاپ کتاب باعث شده که به عنوان مثال؛ اولین شعر -البته اشعار از صفحه ۱۴ آغاز می‌شود- در صفحه ۴۳ نیز تکرار بشود.
هدایت شده از فراخوان شعر
۲. وجود برخی غلط‌های املایی‌وتایپی که در مقایسه با دیگر کتب بسیار ناچیز و طبیعی به حساب می‌آیند، نیز از جمله مواردی‌ست که می‌شد از ورود همین مقدار هم جلوگیری کرد. هرچند من سابقه خواندن کتابی از جشنواره‌ها را دارم که در ۶۰صفحه‌ی اول آن بیش از ۱۰۰غلط املایی و تایپی وجود داشت؛ یعنی به‌طور میانگین در هر صفحه ۲مورد، که این‌ها همه از اهمیت داشتن ویراستاری مناسب و دل‌سوز و همچنین ناظری نکته‌سنج در چاپ کتاب حکایت دارد. ۳. مسئله سوم که بسیار هم حائز اهمیت است و در اکثر کتاب‌های امروز رعایت نمی‌شود، یا کمتر رعایت می‌شود و باعث سردرگمی خواننده برای درست‌یابی و فهم دقیق اشعار می‌شود عدم استفاده درست از علائم نگارشی است. بارها برای خود من پیش آمده که بیتی یا مصرعی از شعر، به دلیل نداشتن علائم نگارشی صحیح تا ساعت‌ها ذهنم را درگیر کرده است. در آخر هم مجبور شده‌ام یکی از قرائت‌های خودم را صحیح بدانم و از قرائت اصلی شاعر به دور بمانم. ۴. نیاز به برخی از اصلاحات ساده در متن یا محتوای اشعار که گوش‌زد کردن به‌شاعر برعهده‌ی ویراستار است. البته ویراستار این اجازه را دارد که در صورت داشتن توانایی لازم، به اصلاح ایرادات جزئی پرداخته و در این مسیر کمک‌حال شاعر و ناشر کتاب باشد. ۵. آخرین موردی که به آن اشاره می‌شود، اهمیت مشورت با اهل‌فن در انتخاب اشعار، مخصوصاً شعر سپید و نیمایی بود. با توجه به علاقه‌‌ی زیاد و دانش اندک بنده در این موضوع، احساس می‌کنم ذهنیت کلاسیک‌سرای هردو انتخاب‌کننده‌ی اشعار این کتاب، ناگزیر در انتخاب اشعار غیرکلاسیک نیز تاثیر گذار بوده است. همین امر نیاز به دقت بیشتر و مشورت با اهل‌فن در انتخاب اشعار را به‌خوبی نشان می‌دهد. ✍برای این که سخن به درازا نکشد و از حوصله‌ی مخاطب خارج نشود، از بقیه موارد مدنظرم صرف‌نظر کرده و به بیان آخرین ویژگی این نوع کتاب‌ها که همانا اهمیت بُعد آموزشی آن‌هاست، کلامم را به انتها می‌رسانم. به بیان دیگر شاعر یا مخاطبی که این کتاب را می‌خواند، خواسته یا ناخواسته دارد با برخی از محورهای ادبی آشنایی اولیه یا تکمیلی و در نهایت تحلیلی پیدا می‌کند. محورهایی از قبیل؛قالب‌های شعری، وزن‌های مختلف، کلمات تازه، دیدگاه‌های متفاوت و... که هرکدام از این‌ها می‌تواند برای خوانندگان و مخاطبین کتاب مخصوصا شاعران تازه‌کار بسیار حائز اهمیت باشد. به‌عنوان نمونه یکی از موضوعاتی که در کتاب به‌طور نسبی رعایت شده بود و نیاز به دقت‌نظر بیشتر داشت، بحث «پاورقی‌ها» بود. پاورقی‌ها می‌توانند به تنهایی بار آموزشی کتاب را تا حد زیادی افزایش داده و همچنین باعث فهم راحت‌تر و گسترده‌تر شدن تعداد مخاطبان کتاب باشند. ✍در پایان به جرأت و با افتخار می‌توانم اذعان کنم در بین کتاب‌هایی که تا کنون از کنگره‌ها به دستم رسیده و موفق به خواندن‌ بسیاری از آنان شده‌ام، کتاب خوب «از صریا تا سامرا» را الحق‌ کتابی بسیار جامع و خواندنی در موضوع خود یافتم. ان‌شاءالله که موضوع چاپ کتاب در دستور کار دیگر رویدادهای ادبی نیز قرار بگیرد. امیدوارم با فراهم شدن شرایط، این کتاب به‌آسانی در اختیار شاعران و علاقه‌مندان به ادبیات آیینی قرار بگیرد و این دست از کارها ادامه‌دار باشد، ان‌شاءالله. 🔹با آرزوی سلامتی و توفیق برای برگزارکنندگان و دست‌اندرکاران کنگره شعر امام‌هادی علیه‌السلام ۵ شهریور ماه ۱۴۰۳ کانال در ایتا؛ @Farakhanesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. امروز رفته‌بودم سنگک بگیرم، شاطر به‌آقایی که جلوتر از من بود، گفت؛ آقا چندتا نون می‌خوای؟ طرف گفت؛ دوتا بده که مث‌ما یه‌عمر تنهایی نکشن! تو ذهنم گذشت که؛ دمش گرم، عجب جمله‌ای گفت. چند دقیقه بعد که نون آماده شد، شاطر دوباره گفت؛ داداش مواظب باش، نون داغه، دستاتو نسوزونه. بنده خدا دوباره یه آهی از ته دل کشید و با یه صدای دورگه‌ی خفن گفت؛ یه عمره روزگار دل مارو سوزونده، دست که چیزی نیست... باز اومدم تو دلم بهش احسنت بگم، یهو دیدم دستش رفت روی یه سنگ داغ و یه داد بلندی کشید‌. همون لحظه گوشیش رو گذاشت روی میز. ناخودآگاه چشمم افتاد به صفحه‌ی گوشیش که داشت زنگ می‌خورد و نوشته بود؛ خانومم...! + ؛ خلاصه زیاد به شعرها و حرفای شاعرانه و دقت نکنید. صبح بخیر🌹 @Mojtaba_khorsandi