••🦋••
📕#شناسنامهشهیده⇣⇣
نام : شهیده طیبه واعظی🌷
تولد : 24 / تیر / 1337
محل تولد : اصفهان
شهادت : 3 / خرداد / 1356
محل شهادت : تهران _ براثر شکنجه ی ساواک
سن : 20🌸
مزار : تهران _ گلزار شهدای بهشت زهرا (سلام الله علیه و آله)
قطعه 39 _ ردیف 46 _ شماره 46
#شهیده_طیبه_واعظی
🌷🌷🌷🌷🌷
سلامعلیکم
بنده طیبه واعظی دهنوی هستم
متولد سال 1337، در یکی از روستاهای
اصفهان.من در خانواده ای مذهبی و با وضع
مالی نه چندان خوب رشد کردم و به هــــمین
علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف
آشنا شدم.
در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرم
آموختم و در سال 1350 با پسر خاله مجاهدم
ابراهیم جعفریان ازدواج کردم و این نقطهعطفی
در زندگی من بود و همین ازدواج بود که مـــــسیر
زندگی من را به طور کلی دگرگون ساخت.
من با کمک همسرم به مطالعه عمیق کتب
مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداختم
و چون آقا ابراهیم همان علاقه و صداقت و
ایمانی را که لازمه یک فرد مــــــــبارز است در
وجود من یافت،
من را در جریان مبارزات تــشکیلاتی قرار داد
و من به عضویت گروه مــــــــهدیون در آمدم.
به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن
شوهرم از سال 1354 به همراه هــــــمسر و
کودک شیرخواره ام به زندگی مخفی روی آوردم.
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۴
*═✧❁﷽❁✧═*
نیم ساعت بعد از زنگ🔔 کلاس رسیدم مدرسه ناظم با ناراحتی بهم نگاه کرد
- فضلی این چه ساعت مدرسه اومدنه؟از تو بعیده 😒
با شرمندگی سرم رو انداختم پایین😓 چی می تونستم بگم؟ راستش رو می گفتم شخصیت پدرم خورد می شد دروغ می گفتم شخصیت خودم جلوی خداجوابی جز سکوت نداشتم 🤐
چند دقیقه بهم نگاه کرد 👀
- هر کی جای تو بود الان یه پس گردنی ازم خورده بود زود برو سر کلاست
برگه ورود به کلاس نوشت و داد دستم
- دیگه تاخیر نکنی ها
- چشم آقا ...
و دویدم 🏃♂سمت راه پله ها
اون روز توی مدرسه اصلا حالم دست خودم نبود با بداخلاقی ها و تندی های😡 پدرم کنار اومده بودم دعوا و بدرفتاریش با مادرم و ما یک طرف این سوژه جدید رو باید چی کار می کردم؟
مدرسه که تعطیل شد پدرم سر کوچه، توی ماشین🚕 منتظر بود سعید رو جلوی چشم من سوار کرد اما من...
وقتی رسیدم خونه پدر و سعید خیلی وقت بود رسیده بودن زنگ در رو که زدم مادرم🧕 با نگرانی اومد دم در
- تا حالا کجا بودی مهران؟ دلم هزار راه رفت
نمی دونستم باید چه جوابی بدم اصلا پدرم برای اینکه من همراهش نبودم چی گفته و چه بهانه ای آورده سرم رو انداختم پایین
- شرمنده ...😞
اومدم تو پدرم سر سفره نشسته بود سرش رو آورد بالا و نگاه معناداری بهم کرد به زحمت خودم رو کنترل کردم
- سلام ✋باباخسته نباشی
جواب سلامم رو نداد لباسم رو عوض کردم ،دستم رو شستم و نشستم سر سفره دوباره مادرم با نگرانی بهم نگاه 👀کرد
- کجا بودی مهران؟
_چرا با پدرت برنگشتی؟
_ از پدرت که هر چی می پرسم هیچی نمیگه فقط ساکت نگام می کنه 😑
چند لحظه بهش نگاه کردم دل خودم بدجور سوخته بود اما چی می تونستم بگم؟ روی زخم دلش💔 نمک بپاشم یا یه زخم به درد و غصه هاش اضافه کنم؟ از حالت فتح الفتوح کرده پدرم مطمئن بودم این تازه شروع ماجراست و از این به بعد باید خودم برم و برگردم
- خدایامهم نیست سر من چی میاد خودت هوای دل مادرم رو داشته باش🤲
سینه سپر کردم و گفتم:
- همه پسرهای هم سن و سال من خودشون میرن و میان منم بزرگ شدم اگر اجازه بدید می خوام از این به بعد خودم برم مدرسه و برگردم 🙂
تا این رو گفتم دوباره صورت پدرم گر گرفت با چشم های برافروخته اش بهم نگاه کرد
- اگر اجازه بدید؟؟!!😲
باز واسه من آدم شد مرتیکه بگو
زیر چشمی یه نگاه به مادرم انداخت و بقیه حرفش رو خورد مادرم با ناراحتی و در حالی که گیج می خورد و نمی فهمید چه خبره سر چرخوند سمت پدرم
- حمید آقا این چه حرفیه؟ همه مردم آرزوی داشتن یه بچه شبیه مهران رو دارن
قاشقش رو محکم پرت کرد وسط بشقاب 🍽
- پس ببر بده به همون ها که آرزوش رو دارن سگ خور
صورتش رو چرخوند سمت من
- تو هم هر گهی می خوای بخوری بخور مرتیکه واسه من آدم شده 😠
و بلند شد رفت توی اتاق گیج می خوردم نمی دونستم چه اشتباهی کردم که دارم به خاطرش دعوا میشم 🙁
بچه ها هم خیلی ترسیده بودن مامان روی سر الهام دست کشید و اون رو گرفت توی بغلش از حالت نگاهش معلوم بود خوب فهمیده🤔 چه خبره یه نگاهی به من و سعید کرد
- اشکالی نداره چیزی نیست شما غذاتون رو بخورید
اما هر دوی ما می دونستیم این تازه شروع ماجراست ...👌
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
17.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ختم ویژه روز شنبه دعای نور
این دعا از وجود مقدس
حضرت زهرا علیهاالسلام
نقل شده که به جناب سلمان
تعلیم داده شده است.
و درباره ی برکت آن فرمودهاند:
"هر کس که حاجت داردو گرفتارست و دوست دارد
دچار بیماری و تب نشود
این دعا را همیشه بخواند".
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_انفال_آیه_۲۸
دل بستن افراطی به مال و اولاد انسان را به هلاکت دنیا و آخرت گرفتار می کند .
عشق به او موجب میشود حرام را حلال و هر حقی را زیر پا بگذارد .
حتی دچار نفرین فرزندان خود می شوند .
برای کسب مدارک دنیوی به بلاد کفر و بی بندو بار می فرستند و وقتی باز می گردند میبینند دین و ایمانشان را از دست داده اند
پاداش بزرگ تنها در دست خدا و در راستای توجه به احکام الهی است.
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی انتظار
بر دلم ترسم بماند آرزوی وصل یار
تشنــه ی دیدار اویم معصیت مهلت بده
تا بمیرم در رکابش با تمام افتخار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و پنجاه و یکم
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه179 : (این خطبه در مسجد کوفه در سال ٣٦ هجری، پس از جنگ جمل ایراد شد. ذعلب یمانی پرسید: « ای امیرمؤمنان! آیا پروردگار خود را دیده ای؟» پاسخ فرمود: «آیا چیزی را که نبینم می پرستم؟» گفت:« چگونه او را می بینی؟» فرمود:)
🔹خداشناسی
🔻ديده ها هرگز او را آشکار نمی بينند، امّا دل ها با ايمان درست او را در می يابند. خدا به همه چيز نزديک است، نه آن که به اشياء چسبيده باشد؛ از همه چيز دور است، نه آن که از آنها بيگانه باشد گوينده است، نه با انديشه و فکر اراده کننده است، نه از روی آرزو و خواهش؛ سازنده است نه با دست و پا لطافت دارد نه آن که پوشيده و مخفی باشد، بزرگ است نه با ستمکاری ، بيناست نه با حواس ظاهری، مهربان است نه با نازک دلی ، سرها و چهره ها در برابر عظمت او به خاک افتاده و دل ها از ترس او بی قرارند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه178: (گفته اند: این خطبه را پس از داوران حکمیت در «دومه الجندل» ایراد فرمود. )
1️⃣ خداشناسی
🔻هيچ کاری خدا را از کار ديگر باز نمی دارد و گذشت زمان در او دگرگونی ايجاد نمی کند و مکانی او را در بر نمی گيرد. هيچ زبانی قدرت وصف او را ندارد و چيزی از خدا مخفی و پنهان نيست، نه تعداد قطرات فراوان آب ها و نه ستارگان انبوه آسمان و نه ذرّات خاک همراه با گِردبادها در هوا و نه حرکات مورچگان بر سنگ های سخت و نه استراحتگاه مورچگان ريز در شب های تار. خدا از مکان ريزش برگ درختان و حرکات مخفيانه چشم ها آگاه است و شهادت می دهم که جز الله، خدايی نيست، همتايی نداشته و شکّ و ترديدی در او راه ندارد. دين او را انکار نمی کنم و به آفريدگاری او اعتقاد دارم، شهادت کسی که نيّت او راست، درون او پاک، يقين او خالص و ميزان عمل او گرانسنگ است و شهادت می دهم که محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان انسان هاست. پيامبر(صلی الله علیه و آله) برای تشريح حقايق آيين الهی انتخاب و به ارزش های ويژه اخلاقی گرامی داشته شد. او را برای رساندن رسالت های کريمانه اش برگزيد. نشانه های هدايت به وسيله او آشکار و تاريکی های جهل و گمراهی با نور هدايت او از ميان رفت.
2️⃣ روش برخورد با دنيا
🔻ای مردم! دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب می دهد، برای شيفتگان خود ارزشی قائل نيست و آن کس را که بر دنيا پيروز شود مغلوب گرداند. به خدا سوگند! هرگز ملّتی از ناز و نعمت زندگی گرفته نشدند، مگر به کيفر گناهانی که انجام داده اند، زيرا خداوند بر بندگان خود ستم روا نمی دارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمت ها، با درستی نيّت در پيشگاه خدا زاری کنند و با قلب های پر از محبّت از خداوند درخواست عفو نمايند، آنچه از دستشان رفته، باز خواهد گشت و هرگونه فسادی اصلاح خواهد شد. من بر شما ترسناکم که در جهالت و غرور فرو رفته باشيد، چه اينکه در گذشته به سويی کشيده شديد که قابل ستايش نبود. امّا اگر در زندگانی خود اصلاحاتی پديد آوريد، سعادتمند خواهيد شد. وظيفه من جز تلاش و کوشش در اصلاح امور شما نيست، اگر می خواستم، بی مهری های شما را بازگو می کردم. خدا آنچه را گذشت ببخشايد.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه177 : (درسال ۳۸ هجری پس از خیانت داوران حکمیت "ابوموسی و عمروعاص" فرمود:)
🔹نكوهش از خيانت حكمين
🔻رأی جمعيّت شما در صفّين يکی شد که دو مرد را به داوری برگزينند، (ابوموسی اشعری و عمروعاص) و از آن دو پيمان گرفتيم که در برابر قرآن تسليم باشند و از آن تجاوز نکنند و زبان آن دو با قرآن و قلب هايشان پيرو کتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روی گردان شدند، حق را آشکارا می ديدند و ترک گفتند، که جور و ستم، خواسته دلشان و کجی و انحراف در روش فکريشان بود. در صورتی که پيش از صدورِ رأی زشت و حُکمِ جائرانه، با آنها شرط کرده بوديم که به عدل حکم کرده و به حق عمل کنند. ما به حقّانيت خود ايمان داريم، در حالی که آن دو از راه حق بيرون رفتند و حکمی بر خلاف حکم خدا صادرکردند.
┄┄┅┅✿❀🌿🌸🌿❀✿┅┅┄┄