eitaa logo
|ـمنتـظران ظـھور˹
177 دنبال‌کننده
637 عکس
208 ویدیو
7 فایل
[ـبِسم اللٰھ . .🌻 قَلبم‌گِرفت‌دَرحآل‌وهَواۍاین‌شَھرپـُرگناه:) حٰـال‌وهَواۍجَمع‌شَھیدآنم‌آرِزوسـت...ッ |شـروطؕ↓ @shorot_1 |مۢنتظر‌سۜخنان‌شمۘا↓ https://harfeto.timefriend.net/16450866518208
مشاهده در ایتا
دانلود
یه‌وقتایی‌دل‌آدم‌می‌گیره ‌‌هیچ‌جوری‌هم‌خوب‌نمیشه مگر‌با‌توکل‌به‌خدا‌وخوش‌بینی‌به‌آینده منتظران‌ظهور
🗣خانوووووووووم......شماره بدم؟ 🚗خانوم خوشگله برسونمت؟؟ 💁♂ ‌چن لحظه از وقتتو به ما میدی؟؟ ☝️اینها جملاتی بود که دخترک در طول مسیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!‼️ بیچاره اصلا” اهل این حرفها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد😔 تا جایی که چند بار تصمیم گرفت بی خیال درس و مدرک شود و به محل زندگیش بازگردد... 🌸روزی به امامزاده ی نزدیک رفت… 👈شاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….!‼️ 🍁دخترک وارد حیاط امامزاده شد خسته… انگار فقط آمده بود کند… دردش گفتنی نبود…!!! 🍃رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد‌‌‌ وارد شد و کنار ضریح نشست🌸 😔زیر لب چیزی می گفت انگار!!! ‼️ 😭خدایا کمکم کن… ☝️چند ساعت بعد،دختر که کنار خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… 👩💼خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان کنن!!!‼️ 😧دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شد… اما… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! 😯 انگار محترم شده بود… تعقیبش نمی کرد!‼️ 🌼احساس کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام شده باشه!!!! 🙎فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! ‼️اما اینطور نبود! 🌿یک لحظه به خود آمد… 🌸دید را سر جایش نگذاشته…!☺️ منتظران‌ظهور|ʍօռtasɛʀaռ
ای دل ، به سردمهریِ دوران صبور باش کز پی رسد بهار ، چو پائیز بگذرد🍂 |منتظران‌ظهور|
[بسـم‌اللھ‌اݪرحمݧ‌اݪرحیم♥️]
شہادت رو تسݪیت عرض میکنیم💔
شب نهم♥️شب حضرت ابوالفضل....
تا روے خاک پا کشیدے برادر تنهایے منو دیدے برادر
چون به نزدیك نهر رسید، چهار هزار نامرد که بر آن موکل بودند، آن غریب مظلوم را در میان گرفتند و بدن شریفش را تیرباران کردند.😔
آبی نخورد ب جلو میفرفت که دید محاصره اش کردند حرکت کرد به سمت خیمه ها در حالی که می‌جنگید..! دست راست آن سید بزرگوار رو بریدند مشک را روی دوشش انداخت شمشیر به دست چپ داد اما...اما دست چپ را زدند😔 مشک را به دندان گرفت و ادامه داد.. چشمانش را با تیر زدند😢 باز هم ادامه اما میدونید که اون موقعی حضرت ایستاد که فقط فقط با یک تیر مشک رو زدند..!
با این خجالتے که تو چشاتہ دارے خجالتم میدے برادر