هدایت شده از مهدی کرار
افول و سقوط يك حكومت از دو ناحيه امكان دارد:
الف: زوال اركان حكومت به دليل ظلم و ستم و دور شدن از طريقه ي صواب و عدالت، كه نتيجه ي آن طغيان و قيام مردم عليه حكومت و يا هجوم بيگانگان و در نهايت سرنگوني حكومت است. بسياري از حكومتها كه در طول تاريخ سرنگون شده اند به همين دليل بوده است. مثلا در دوره ي اسلامي حكومت بني اميه به دليل بي عدالتي، توسط عباسيون سقوط كرد و يا حكومت عباسيون كه با هجوم مغول ها نابود شد و يا حكومت ساسانيان در ايران كه با هجوم مسلمانان كاملا تسليم شد، زيرا ظلم و ستم به حدي بود كه مردم هيچ علاقه اي براي دفاع از اين حكومت ها نداشتند، بلكه به دنبال منجي يي مي گشتند. انقلاب اسلامي و سرنگوني حكومت شاهنشاهي نيز قيام مردم ايران عليه ظلم و ستم بود. تمام حكومت هاي ظالمانه با چنين وضعي مواجه شدند كه يا از درون پاشيدند و يا با هجوم بيگانگان به دليل پاشيدگي دروني و دلزدگي مردم، تسليم و نابود شدند.
هدایت شده از مهدی کرار
ب: فريب مردم از راه تبليغات و دلزده كردن آنها از حكومت، چنانكه در زمان حكومت اميرالمؤمنين "سلام الله عليه" واقع شد. تبليغات سنگين مخالفين و جنگهايي كه بر امام (عليه السلام) تحميل شد اجازه ي فكر كردن را به مردم آن زمان نداد، گذشته از اينكه به دليل انحرافاتي كه در جامعه ي آن روز پيدا شده بود امام (عليه السلام) راضي به قبول حكومت نبودند زيرا مي دانستند كه خواص جامعه دچار انحرافات بسياري شده اند و اجراي عدالت درباره ي آنها باعث دردسرهاي فراوان براي حكومت مي شود و مردم هم به دليل دور.
افتادن از حقيقت اسلام ناب، توان مقاومت در برابر هجوم انحرافات و تبليغات منفي را ندارند،(4) كه در مجموع، نتيجه اي جز شهادت حضرت و پايان حكومت ايشان نبود.
هدایت شده از مهدی کرار
اما در حكومت جهاني حضرت ولي الله الاعظم "ارواح العاملين لتراب مقدمه الفدا"، مورد اول متصور نيست و به دليل اينكه مردم آگاه و عاقل شده اند و سطح عقل و علم مردم پيشرفت كرده است و حكومت واحد جهاني، اركان اصلي تبليغاتي و رسانه اي را در دست دارد و تمامي احكام اسلام و از جمله امر به معروف و نهي از منكر اجرا مي شود و چنين دلزدگي يي متصور نيست،
مورد دوم نيز منتفي خواهد بود. البته درست است كه شيطان در آن زمان(تا قبل از نابودی) هم فعال بوده و برخي را نيز فريب مي دهد اما اكثريت مردم به دلايلي كه بيان شد راه حق را شناخته و فريب نمي خورند و دلزده هم نمي شوند.
هدایت شده از مهدی کرار
سوال: 👇👇
حضرت حجّت(عج) چه سودي براي جهان هستي دارند؟ ايشان كه غايبند و حكومتي هم كه تشكيل ندادهاند؛ درست است كه در آينده حكومت تشكيل ميدهند. پس فعلاً نقش آن حضرت در جهان هستي چيست، آيا وجودشان فايدهاي دارد؟
هدایت شده از مهدی کرار
براي پاسخ به اين پرسش ذكر مطالبي چند ضرورت دارد:
. انسان، طبق فرموده قرآن كريم، به سوي خداي سبحان در حركت است و پايان سفرش ملاقات با خداست؛
«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيهِ.»(1)
هدایت شده از مهدی کرار
بشر، براي رسيدن به اين هدف، به دو محور اصلي (مُلكي )ظاهري( و ملكوتي )باطني نياز دارد.
انسان در محور مُلكي و ظاهري به رهبري نيازمند است كه همان مسأله امامت، اداره جامعه و كشورداري و رهبري نظام است.
محور دوم كه بسيار مهمتر از اولي است و تكيه گاه آن به شمار ميرود، رهبري باطني و ملكوتي است. اين سير، سيري عمودي و طولي است كه «صيرورت» نيز خوانده ميشود؛
هدایت شده از مهدی کرار
يعني انسان در درون خود سفري با مراتب و منازل متعدد دارد و براي پيمودن اين منازل نياز به رهبر انكارناپذير است. «سير» يعني حركتي (ظاهري) كه در همه اجرام زميني و آسماني وجود دارد؛
امّا «صيرورت» يعني تحول و شدن و از نوعي به نوعي ديگر و از منزلتي به منزلت ديگر تكامل يافتن. يك خودرو كه شتابان در بزرگراه پيش ميرود و ميوهاي كه مرحلههاي گوناگون را پشت سر ميگذارد، هر دو حركت دارند؛ امّا اولي به نحو «سير» و دومي به نحو «صيرورت»؛ يعني ميوه از خاك حركت كرده و به مرحله شكوفه رسيده و پس از آن به ميوه خام و پخته تبديل شده است. اين «شدن» را كه حركتي دروني است، «صيرورت» ميخوانند.
انسانها نيز بدون استثنا، در تحول دروني و صيرورتي به سر ميبرند كه نهايت آن «لقای حق» تبارك و تعالی است.
هدایت شده از مهدی کرار
وقتي معلوم شد انسان در صيرورت است و به سوي خدا حركت ميكند، ناگزير بايد حركت دهندهاي داشته باشد؛ زيرا در هر حركتي وجود متحرك، محرّك و مسير و ابتدا و انتها (هدف) ضرورت دارد؛ و مهمتر از همه وجود رهبري كه متحرك را به هدف نهايي هدايت كند.
هدایت شده از مهدی کرار
افزون بر امور عادي و مادّي انسان (زندگي روزمره) تمام اعمال عبادي و باطني انسان نيز به رهبر نياز دارد؛ يعني همانگونه كه تأمين معاش و امور ظاهري و زندگي اجتماعي انسان نيازمند رهبر است، تمام عبادتها و اعمال باطني وي نيز كه با صيرورت و تحول دروني همراه است، به محرك و رهبري نياز دارد تا آنها را هدايت و به سرمنزل مقصود (قرب الي اللّه) برساند.
. امامان معصوم علاوه بر رهبري ظاهري و اداره ملكي جامعه، رهبري ملكوتي جامعه بشري را نيز بر عهده داشتند. همانگونه كه گذشت، سير باطني انسان (صيرورت او) از نظر اهميّت با سير ظاهري و ملكي و دنيايي قابل مقايسه نيست.
هدایت شده از مهدی کرار
گرچه بيگانگان رهبري ظاهري را از ائمّه اطهار - عليهم السلام - گرفتند و آنان را خانه نشين كردند؛ امّا رهبري ملكوتي انسانها و جوامع بشري حقيقتي است كه از وجود مقدس آنان جدا نميشود.
. نماز، روزه، زكات، حج و ديگر عبادات هر كدام نوعي صعود و تقرب به سوي خداي سبحان دارند. «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»؛(2)
اين صعود، حركتي به نحو صيرورت است و مسلماً به محرك و رهبر نياز دارد؛ يعني بايد انسان كاملي باشد كه عمل صالحاش اعمال بندگان را بالا ببرد و رهبري كند تا به درگاه قبول حضرت حق برسد.
هدایت شده از مهدی کرار
اين انسان كامل همان امام معصوم است كه نمازش نماز هر متقي را امامت ميكند و حج و زكات و تمام اعمالش، اعمال بندگان صالح را تا وصول به بارگاه حضرت حق رهنمون ميشود.
بر اين اساس، هر كه اول وقت نماز به پا دارد، به امام زمان خويش اقتدا كرده است. چون امام زمان - عليه السلام - هماره اول وقت نماز ميگذارد و هر كس در هر اقليمي كه باشد، اگر اول وقت نماز بخواند، در اين عمل با فضيلت به امام خود اقتدا كرده است؛ يعني نماز او به كاروان نمازهايي پيوسته كه با امامت نماز وليّ خدا، به سوي خدا در حال صعود است.
هدایت شده از مهدی کرار
از آنچه ذكر شد در مييابيم وجود مقدس حضرت مهدي - عليه السلام - رهبري ملكوتي تمام انسانها را و هر چه داراي صيرورت و تحول است، به عهده دارد. او به اذن خدا، مدبر امور است و خلقت و هدايت و تدبير و درمان و حيات و مرگ به واسطه او تحقق مييابد. به همين سبب امامان معصوم(علیهماالسلام) را وسائط فيض حق و مجاري روزي خلايق ميدانيم.(3)