eitaa logo
🌹 مسجد احمدیه 🌹
328 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1هزار ویدیو
52 فایل
🔸️پایگاه اطلاع رسانی مسجد احمدیه شهرک شهید بهشتی - شهر چهاردانگه 🌐وب سایت رسمی مسجد احمدیه WWW.Mosque-Ahmadiye.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اخلاص در سرنوشت ما چه تاثیری می گذارد؟ | علیرضا پناهیان
💬شهید حاج قاسم سلیمانی : هر کس از خدا ترسید ، خدا همه چیز را از او میترساند. و هر کس از خدا نترسید، خدا او را از همه چیز میترساند.
ابومهدی: *ماموریت ویژه یکی ازمدافعان حرم برای شناسایی پیکرمطهر شهید‌_محسن‌حججی* *بعد از شهادت این شهید بزرگوار تا مدتها ، پیکر مطهرش توی دست داعشی ها بود* . تا اینکه قرار شد حزب الله لبنان و داعش، تبادلی با هم انجام بدهند. ■ *بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند* و داعش هم *پیکر محسن و دو شهید حزب الله را تحویل بدهد* و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. *به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟"* ● می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند. اما آن موقع، محسن برایم از همه چیز و حتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و رفتیم طرف مقرداعش. ※※※※ توی دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود، با اسلحه اش ما را می پایید. ■ *پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت:* "این همان جسدی است که دنبالش هستید!" میخکوب شدم از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! *این بدن اربا_اربا شده* این بدن قطعه قطعه شده!" ● بی اختیار رفتم طرف داعشی. عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم. داد زدم: *پست فطرتا. مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید?! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش*؟! حاج سعید حرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد. داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت: "این کار ما نبوده.کار داعش عراق بوده." دوباره فریاد زدم: *"کجای شریعت_محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!"* داعشی به زبان آمد. گفت: " *تقصیر خودش بود. از بس حرص مون رو درآورد. نه اطلاعاتی بهمون داد، نه گفت اشتباه کرده‌ام، و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کرد که از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!*" هر چه می کردم، پیکر قابل شناسایی نبود.به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکر را با خودمون ببریم برای شناسایی دقیق تر." اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: " *فقط همینجا."* ■ *نمی دانستم چه بکنم* . شاید آن جنازه، جنازه محسن نبود و داعش می خواست فریب مان بدهد. توی دلم متوسل شدم به *"حضرت زهرا علیها السلام"* گفتم: *بی بی جان خودتون کمک مون کنید. خودتون دستمون رو بگیرید.خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.* ■ *یهو چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن* . ناگهان فکری توی ذهنم آمد. خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن،استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله. از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم. وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم بهشان که از آن آزمایش DNA بگیرند. دیگر خیلی خسته بودم. هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم فرداش حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب *DNA* مثبت بوده و نیروهای حزب الله، پیکر محسن را تحویل گرفته اند. به دمشق که رسیدم، رفتم حرم *بی بی حضرت_زینب علیهاالسلام* وقتی داخل حرم شدم، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و *گفت: "پدر و همسر شهید حججی اومده‌ان سوریه. الان هم همین جا هستن. توی حرم* ." من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تا چشمش به من افتاد، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ■ **نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم* بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ *گفتم: "حاج‌آقا، پیکرمحسن مقر حزب الله لبنانه. برید اونجا خودتون ببینیدش."* *گفت: "قسمت میدم به بی‌بی که بگو."* التماسش کردم چیزی از من نپرسد. دلش خیلی شکست. دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم. همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارموش رو برام آوردی، راضی ام." ● *وجودم زیر و رو شد. سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود. به سختی لب باز کردم* و گفتم: "حاج‌آقا، سر که نداره!بدنش رو هم مثل علی اکبر علیه السلام اربا اربا کرده ان." هیچ نگفت. فقط نگاه کرد سمت ضریح و *گفت: "بی بی جان، این هدیه را از من قبول کن!"* 🤲🤲🤲خدایا توفیق مان ده که از شرمندگی این شهدا بخصوص محسن حججی و سردار فداکار سلیمانی عاقبت به خیر و سرافراز بیرون بیاییم🌺🌺🌺🌺
16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 در کشور الجزائر یک جوان تصمیم میگیرد کار عجیب و خطرناکی را انجام بدهد و تمام مراحل کار را با یک دوربین ضبط می‌کند. 🔸این جوان در بین همشهریان سنی مذهب که در بین آنها حتی افراد متمایل به داعش و همچنین سنی مذهب هایی که گرایش داعشی ندارند اما پایبندی مذهبی قوی دارند برخورد می‌کند. 🔸این جوان نزد همشهریان سنی مذهب، خودش را یک جوان شیعه نشان می‌دهد که بدنبال مکانی برای انجام فریضه نماز است و از مردم سوال می‌کند که من یک شیعه هستم و میخواهم نمازم را بخوانم و درخواست مکانی برای نماز خواندن می‌کند. 🔸سپس در ایام همایش جهانی اربعین در بین زائرین و موکب ها خودش را یک جوان سنی مذهب معرفی می‌کند و درخواست مکانی برای نماز خواندن خود می‌کند. 🔸به دور از هرگونه تعصب، نوع رفتار مردم و نوع برخورد و نوع گفتار هر دو را مقایسه کنید. 🔸برخورد و گفتار افراد سنی مذهب با یک جوان شیعه که فقط بدنبال مکانی برای ادای فریضه واجب نماز است و نوع برخورد و رفتار و گفتار افراد شیعه با یک جوان سنی که بدنبال مکانی برای ادای فریضه واجب نماز است، هردو رفتار بسیار دیدنی و حیرت انگیز است. 🔸نکته اشتراکات این دو جمعیت: خدا، پیامبر، دین و قبله.
هدایت شده از استاد عالی _ پناهیان
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پاسخ به تمام شبهات درباره اتهامات مالی به حجت‌الاسلام پناهیان 🔺 آیا آقای پناهیان اصلا پول یا هدیه‌ای از مالک تک ماکارون گرفتند؟ 🔺 ایشان چطور توانست با چند میلیون، ۴۲۰ متر زمین بخرد؟ 🔺 چرا می‌خواستند در نزدیکی سعادت آباد خانه تهیه کنند؟ 🔺 آیا آقای پناهیان در دفاع از خودشان از امام و رهبری هزینه کردند؟ 🎥 تا انتها ببینید کانال استادعالی_پناهیان @aali_panahiann
🔰 *شبکه های اجتماعی مدرسه علمیه دارالحکمه، با تولیت علیرضا پناهیان* 🔻بله ble.ir/darolhekmah_ir 🔻ایتا eitaa.com/darolhekmah_ir 🔻سروش sapp.ir/darolhekmah_ir 🔻تلگرام t.me/daralhekmah_ir 🔻اینستاگرام instagram.com/Darolhekmah_ir 🌀وب سایت 🌐 darolhekmah.ir
شب های پرستاره با روایتگری حاج حسین یکتا و مداحی برادر محمدحسین پویانفر از دوشنبه ۳۱ شهریور ماه به مدت پنچ شب گلزار شهدای بهشت زهرا س. قطعه ۴۰ @mohtava_farhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرمایید روضه، آدرس: دروازه ی ساعات بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان و حرمله امشب بفرمایید روضه با حضور ذاکران این بار چوب خیزران با لب... بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام به صرف شام،بعدش هم شراب از جام بفرمایید روضه شامیان،بعد از نماز مغرب و عشاء بفرمائید روضه شامیان با خطبه خوانی هایِ زین العابدین و زینب کبری ندیدم مجلسی کامل تر از این مجلس روضه نه بی خود نیست اربابم در آورده سر از این مجلس روضه که در آن قاسم و عباس و اکبر بر روی نیزه،میان دارند و در هر گوشه ی مجلس شبیه عمّه ی سادات و طفلان،کربلایی های بسیارند به نوبت راویان،شمر و سنان و حرمله از کربلا گفتند تمام قصّه را از ابتدا تا انتها گفتند ولی هر یک جدا از روضه ی سرهای از پیکر جدا گفتند سپس بر منبرِ تشت طلایی آن لب کرب و بلایی آیه ای از کهف را آن شب تلاوت کرد تمام نکته ها را مو به مو در خواندن آیه رعایت کرد حسین بن علی لب وا نکرده،ناگهان مجلس دگرگون شد از این سو چشمِ زین العابدین از آن طرف، زینب دلش خون شد... 🥀🌹 پیام رسان ایتا 🆔https://eitaa.com/Ahmadiyahmosque
🇮🇷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🇮🇷 🌹شهدای مهر ماه🌹 ما شهادت را که در شرع مقدس می‌ شناسیم و در روایات و آیات قرآن از آن نشانی می‌ بینیم، معنایش این است که انسان به دنبال هدف مقدسی که واجب، یا راجح است برود و در آن راه، تن به کشتن هم بدهد. مقام معظم رهبری شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند. حضرت امام خمینی (ره) معرفی شهدای مهرماه شهرک شهید بهشتی پایگاه مقاومت بسیج شهدا و شهید بهشتی شورای فرهنگی مسجد احمدیه
شهید رحمت الله کریمی فرزند حسن تولد:۱۳۳۵-شهر ری تحصیلات:راهنمایی شغل:پاسدار محل شهادت:مهاباد تاریخ شهادت:۱۳۵۹/۷/۴ مزار شهید:گلزار شهدای امامزاده عباس (ع ) شرح مختصری از زندگی شهید: شهید بزرگوار در سال ۱۳۳۵ در شهر تهران چشم به جهان گشود. و در سن چهارده سالگی پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت و مسئولیت تامین زندگی مادر و خواهرش به دوش ایشان نهاده شد.برای تامین مخارج زندگی در کارگاه تراشکاری مشغول به کار شد و به همین علت تحصیلات خود را در مدرسه شبانه ادامه داد و تا کلاس دوم راهنمایی تحصیل نمود .و در سن ۱۸سالگی به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید. در زندان اوین تهران مشغول به خدمت سربازی شد و پس از گذشت دو ماه به علت جنایات رژیم شاه و نفرت و انزجار او از رژیم منفور پهلوی و با فرمان حضرت امام (ره) از خدمت سربازی فرار و بهمراه مردم انقلابی تهران در تظاهرات ضد رژیم شاه حضور فعالی داشت و پس پیروزی انقلاب،فعالیت خود را در کمیته انقلاب اسلامی شروع نمود و در دستگیری ایادی رژیم نقش بسزایی داشت.وی در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۹ از طریق سپاه پاسداران به منطقه عملیاتی مهاباد اعزام و هدف گلوله مزدوران بیگانه قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شهید اسدالله هیدخ فرزند اسماعیل تولد:۱۳۲۵/۱/۷-شهر ری تحصیلات:متوسطه شغل:آهنگر محل شهادت:مهاباد تاریخ شهادت:۱۳۵۹/۷/۲ مزار شهید:گلزار شهدای امامزاده عباس( ع ) شرح مختصری از زندگی شهید: شهید بزرگوار در سال ۱۳۳۵ در مهران آباد جاده ساوه چشم به جهان گشود .وی فردی پاکدامن ،فداکار و تیزهوش بود .ایشان دوره ابتدایی را به پایان رسانید تا ۱۲ سالگی درسش را ادامه داد و به علت فقر و تهیدستی تحصیلش را کنار گذاشت و در سال ۱۳۵۷ به فرمان امام خمینی (ره ) در راهپیمایی ها و تظاهرات شرکت می کرد و در محل اقدام به پخش اعلامیه حضرت امام خمینی (ره )می نمود.وی در سال ۱۳۵۸ ازدواج نمود که ثمره این ازدواج یک فرزند پسر می باشد . ایشان در سال ۱۳۵۹ به جبهه رفت و در تاریخ ۱۳۵۹/۷/۲ در شهرستان مهاباد به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از خصوصیات اهتمام کامل به انجام فرایض دینی و خدا ترس و اخلاق نیک و برخورد مناسب با مردم بود و همیشه به همسرش تاکید داشت که فرزندان او را شجاع ،رزمنده و ادامه دهنده راه او تربیت کند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
۳۱ شهریور سالروز حمله رژیم بعثی عراق به ایران، تحمیل یک جنگ هشت‌ساله بر ایرانیان و آغاز هفته دفاع مقدس است. یاد و خاطره همه شهدا و سربازان وطن گرامی باد. 🆔 @Ahmadiyahmosque