هدایت شده از هادیانه ها
2107141149آهنگزنگ.mp3
6.37M
✅ مروری سریع بر نظام #تربیت_اسلامی در کلام استاد #هادیزاده
1⃣ #گام_اول در تربیت انبیاء
تحول در حوزه بینش و معرفت است
🔹 جداکردن انسان ها از معبودهای دیگر و رساندن به معبود یگانه
🔹این #تربیت_بنیادی یا پایه ای است
که مبنای دیگر تحول ها برای حوزه های دیگر زندگی است
2⃣ (مبنای) تربیت در نگاه وحیانی از موضوع شناسی شروع می شود یعنی از #انسان_شناسی و ساخت او ناظر به حوزه تربیت
🔹اساس آن »» موجود #حی است که پس از اجابت، حیات دیگری پیدا می کند
(در مقابل میت که کلام پیامبر را نمی شنود)
3⃣ #موانع:
تعصب _ تقلید _ دلبستگی
4⃣ راه حل: #شش_گانه تربیت👇
💢کار مربی:
» آزادسازی فکر __ #تزکیه
» #تعلیم و آموزش تفکر ( نوع پرسش و ادامه آن)
» #تذکر
💢اتفاق در متربی:
#تدبر #تفکر #تعقل برای انتخاب
به دست آوردن مواد اولیه + استنتاج از آن مواد + زمینه انتخاب از آن شناختها
🔹تطبیق این روش:
در جهانبینی در چه تدبر کند و تفکر؟
»»»ارسلنا رسلنا بالبینات«««
از آگاهی های استوار شروع کند
5⃣ آثار این جهانبینی:
👈 آثار در احساس ها و آرمان ها و ایمان
👈 در عمل هایش و مسؤولیت ها و معیارها و میزان ها
6⃣ مخاطب شناسی
مراحل مذکور مال مخاطب حی بود
ولی روحیات در مقابل آن حی :
موتی کر کور
✅ خلاصه :
تربیت وحیانی👈 انسان شناسی» شکل گیری مسائل » روش ها و نظام بر اساس آن » نظام در حوزه تطبیق جهانبینی و احساس و عمل را می دهد / برای مخاطب حی
#تربیتی
@hadianeha
هدایت شده از سیدالعلماء
✅ معنای طلبگی
♦️ ما میخواهیم ده سال پانزده سال در حوزه باشیم به شرطی که این چیزها از اول در گوش ما خوانده شده باشد و برای آن هر کسی به مقتضای استطاعت و وضع خودش برنامهریزی کرده باشد:
من اول در ساعت فلان بیدار میشوم، بعد چه میکنم؟ معلوم باشد. یک: طهارت و فلان. دو: نافله شب. سه: چند آیه تلاوت قرآن. چهار: شرکت در یک مجلس ولو دو نفر سه نفره، تذکراتی که کمک میکند به اینکه این دانش به عمل برسد، نیرو میدهد قدرت میدهد تکان میدهد خواب غفلت را برطرف میکند.
🔹 دیگر من بیشتر از این قدرت ندارم که به شما برادران و عزیزان و فرزندان مطلب را حالی کنم که اگر تا حالا در فکر این برنامهریزی تربیتی نبودید، توبه کنید و بنشینید برای خودتان- یا با استاد یا بیاستاد یا با رفیق یا تنهایی- برنامهریزی کنید؛ اگر برنامهریزی شد ممکن است روز اول و دوم بر خلافش رفتار کنید، یادتان برود، اشکال ندارد دوباره سهباره که کم کم جا بیفتد در کار شما. شما طلبهی دینی بشوید و مشغول تربیت خودتان بشوید. ابتدایش آنقدر مشکل است... برای اینکه انسان عادت کرده که از حجره در بیاید و یکی به او برسد و با هم صحبت کنند. اصلاً فکر نمیکردند که همدیگر را میبینند که شرکت کنند در یک مطالعهای. فوری صحبت میکنند... او میگوید فلان روزنامه را دیدی؟ او میگوید آره، اینطور نوشته بود... بعد او هم دنبالش را میگیرد؛ همینطور نیم ساعت یک ساعت وقت میگذرد.
❗️ همهی اینها به حساب تربیت، گناه است. چون بنا بود ما خودمان را تربیت کنیم اما حال داریم از دست میدهیم رشته را...
☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی
@seyedololama
هدایت شده از باور
.
🧩 ضرورت نیروسازی
🏷 سالهای آغازین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بود. برخی دوستانم به خاطر احساس مسئولیت دفاع از دین و ارزشها پا در جبهه گذاشته بودند. دو تن از آنها یکی علی مسیبی و دیگری محمود حسینزاده هر دو از شاگردان و درسآموختگان آقای صفائی بودند.
🏷 آنها به جبهه رفتند و دیگر هرگز بازنگشتند. در سالهای آغازین رفتنشان به عنوان مفقود قلمداد می شدند. هر روز خبری از آنها میرسید. گاهی میگفتند: به شهادت رسیدهاند و گاهی میگفتند: خبری از زنده بودن آنها رسیده است.
🏷 من بین بیم و امید و دودلی و تردید بودم که یک روز با آقای صفایی از سمت مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام به سمت خانهشان میرفتیم.
🏷 حالم را جویا شد. گفتم: خیلی نگران هستم. نگران دوستانم آقای علی مسیبی و آقای محمود حسین زاده. نگران جایگاهی که در چشم و دل بچههای مسجد مهدی موعود پیروز آبادان داشتند. با رفتن آنها احساس میکنم کمبود بزرگی در بین بچهها ایجاد شده است. انگار کسی نیست که جای آنها را پر کند.
🏷 شیخ به نگرانی هایم گوش داد و گفت: جامعه اسلامی آنقدر باید به تربیت نیرو و کادر بپردازد که با رفتن حتی هزار نفر از آنها کمبودی احساس نشود.
✅ اکنون پس از گذشتن بیش از چهار دهه از انقلاب تا چه حد توانستهایم در زمینههای گوناگون کادرسازی کنیم؟
✍ به نقل از حجتالاسلام و المسلمین مرتضی دانشمند
✴️ #استاد_صفایی_حائری
🌱 #ضرورت_تربیت
📝 #خاطرات_تربیتی 3⃣1⃣
🔰 باور؛
خانه کنشگرانِ تربیت اسلامی.
🆔 @Bavar_tarbiat
هدایت شده از باور
.
"آتیشپاره" که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده داستان دختری باهوش و جسور به نام "زهرا" است که کارش نامه نوشتن است و دغدغۀ فکری پیرزنی به نام "مشطلعت" را وسیلهای قرار داده تا به هدفش برسد.
"جعفر" از کسانیست که سالها در جبهه بودهاند و اسباب سربلندی روستا. او چند باری مجروح میشود و مشطلعت را دغدغهمندتر از پیش میکند. در این میان زهرا نیز با دقت و هوشمندی به خواستهاش میرسد.
✍️ نویسنده: فاطمه بختیاری
📚 ناشر: کتاب جمکران
📄 تعداد صفحات: ۱۹۰ صفحه
🙎♂️ مخاطب: نوجوانان ۱۱ تا ۱۵ سال بهخصوص دختران
✅ ویژگیها
1️⃣ سوژه جدید و بکر
2️⃣ استقبال مخاطب و رسیدن به چاپ نهم
3⃣ جذابیت بالا به علت اتفاقات جالب و طراحی شخصیتهای داستانی شیرین و دوستداشتنی
4⃣ اثر تقدیر شده در جشنواره کتاب شهید غنیپور
5⃣ موفقیت در قهرمانسازی از رزمندگان دفاع مقدس
🪴 اثرات تربیتی
1️⃣ تقویت روحیه ایثارگری
2⃣ تقویت روحیه تلاش و کوشش
3⃣ افزایش علاقه به سبک زندگی ایرانی، اسلامی
4⃣ افزایش علاقه به رزمندگان دفاع مقدس
🛒 برای خرید نسخه کاغذی کتاب، به اینجا و نسخه الکترونیک به اینجا مراجعه فرمایید.
📖 #معرفی_کتاب_نوجوان 0⃣2⃣
📚 #تربیت_با_کتاب
🔰 باور؛
خانه کنشگرانِ تربیت اسلامی.
🆔 @Bavar_tarbiat
✍اینهایی که الان دارن در 63 سالگی شهید میشن یعنی در سال 1340 به دنیا اومدن
و سال 1342 وقتی از امام خمینی پرسیدن یارهای تو کجان؟ گفته بود یاران من در گهواره هستند
اینها که دارن در 63 سالگی شهید میشن اینها همون هایی بودن که امام خمینی بهشون اشاره کرد در گهواره هستن
و بدونید یاران سید علی انتقام یاران روحالله را خواهند گرفت
رضا خانعلی زاده| بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/96731162C0fde667bcb
هدایت شده از بر پا
یحیی
🔹اصلا تولدت عجیب بود. زکریا س دیگر ناامید شده بود که فرزندی داشته باشد، فرزند یعنی امید، یعنی آینده. اما وقتی دید مریم س در محراب عبادتش روزی اش از آسمان میآید نگاهی به آسمان کرد، خدایا، خدای امید، خدای آینده، خدای آسمان. خدای زمین! اینگونه بود که بشارت دریافت کرد که صبر کن، یحیی ع میآید. یحیی تولدش آبروی ناامیدی را میبرد، تولدش یعنی او است که صحنه را میآراید.
🔹اهل معرفت میگویند یحیی مظهر خوف از خدا بود، میدانید یعنی چی؟ یعنی او مظهر نترسیدن از همه ماسوی الله بود. او مظهر غیرت بود، مظهر شجاعت بود. میدانید چرا سرش را جدا کردند؟ چون مظهر غیرت بود. او را سر برید کثیفترین انسانهای دورانش. و سرش در طشت زر باز نهی از منکر میکرد. سر یحیی تا ابد بی آبرو کرد هر کس بی غیرت است، هر کس ترسو است، هر کس جلوی طاغوت نمیایستد.
🔹کارش تبیین بود، تبیین موسی ، بعد هم تبیین عیسی ع، شبیه عیسی بود و مرید او بود، سرش را که بریدند خونش فوران کرد، به آسمان پاشید، بر زمین ریخت. بعد از زمین جوشید. جوشید و جوشید. طاغوت روی خونش خاک ریخت که نجوشد، باز جوشید، خاک ریختتد و جوشید، تلی از خاک درست شد ولی خون میجوشید تل خاک را غرق خون کرد. خون که میجوشد یعنی زندگی جاری است، غیرت جاری است.
🔹طاغوت هیچ، اما مردم چرا نگاه میکردند، چرا کمکش ندادند؟ چرا خفه خون گرفتند؟ خدای غیور نگاه کند به خون غلطیدن عبد غیورش را و کاری نکند؟ تک تک تماشاچی ها را کشتند، بی تفاوتها را کشتند، طاغوت هم کشته شد. و این قصه تمام نشد. میگویند اباعبدالله راه میرفت در مسیر و میگفت امان از دنیایی که درش یحیای غیور را طاغوت دنیاطلب و هرزه و شهوتران سر برید. این قصه تمام نشد و نخواهد شد تا امروز
🔹خدا تو را اینگونه میخواست یحیی، در میدان جنگ برد تو را با لباس جنگی فلسطینی، خواست که دنیا فیلم لحظه های آخر تو را ببیند، وقتی با بدن مجروح و نیمه جانت چوب دستی ات که آخرین داشته ات بود پرت کردی به کل این تمدن سیاه و لجن، خدا تو را غیور دانست، مظهر خوف از خود و شجاعت قرارت داد، خدا تو را مظهر باز شدن درب آسمان بر زمین دوست داشت، مظهر شکستن ناامیدی. وای بر تماشاچیان، وای بر بی خیالهای عالم، وای بر هر بی تفاوت، از این پس با خدای غیور طرفید، شهادت او نقطه عطف تاریخ خواهد شد، خون او خواهد جوشید، میجوشد و میجوشد و میجوشد.... سلام بر یحیی
@ali_mahdiyan
هدایت شده از محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
شهادت یکی دیگر از سرداران جبهه ی مقاومت یحیی السنوار رشید و خستگی ناپذیر را تسلیت عرض می کنیم.
یحیی سنوار، نویسنده، رمان نویس، مترجم و مجاهد فلسطینی، بعد از ۴۵ سال مبارزه، در سرزمین مادریاش آرام گرفت.
او طی ۲۲سال اسارت، در درون زندان رمان "خار و میخک" را به زبان عبری نوشت و ۵ کتاب را از عبری و انگلیسی به عربی ترجمه کرد و در صدر پرکارترین زندانیان نویسنده تاریخ قرار گرفت.
✨ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین 🤲
🌷🇮🇷🌷
محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
بسم الله الرحمن الرحیم
ممنتوی یحیی
ترجمانی بر سکانس پایانی عمر دنیایی یحیی
✍🏻پرستو علیعسگرنجاد
ممنتوی نولان را دیدهاید؟ یک فیلم نئونوآر دوروایتهست. یک روایت زمان حال را به شکل خطی پیش میبرد. روایت دیگر، وقایع گذشته را بازگو میکند، اما نه به شکلی خطی، که به طرز دیوانهواری با عقبگردهای متوالی. حیرتانگیز است که این دو روایت، درحالیکه مدام دارند در جهت معکوس هم حرکت میکنند و از هم فاصله میگیرند، در یک نقطه به هم میرسند و آن نقطه کجاست؟ سکانس پایانی.
اگر ممنتو را دیده باشید میدانید سکانس پایانی مهمترین سکانس فیلم است، چون به تمام سکانسهای پیش از خودش معنا میبخشد. بدون آن همهچیز در تعلیقی دیوانهکننده معلق میماند. دهها فرضیه روی میز است و مخاطب نمیداند بالاخره حقیقت چیست. کسی نمیتواند داستان فیلم را درست تعریف کند مگر اینکه آن سکانس پایانی را دیده باشد.
این فیلم، سکانس پایانی زندگی یحییست.
یکی نوشته بود: «فیلمبردار شیطان است اما میزانسن را خدا چیده»
یحیی بدن مجروحش را کشانده تا یک مبل در خانهٔ خرابهای در رفح، نه در تونلی زیرزمین، که روی زمین، جلوی چشم حرامیها. دست راستش بهشدت آسیب دیده. بازویش را با سیمی محکم بسته، آنطور که چریکی خوب بلد باشد حتی به تاوان درد، جلوی خونریزی و عفونت را بگیرد. صورتش را با چفیه پوشانده، آنطور که همیشه بود، رهبر رازآلود حماس، مردی که معروف بود حتی سایه ندارد، مردی که تا آخرین لحظات نمیخواست غاصبها بفهمند که را محاصره کردهاند و تو فکر کن مغزت چقدر باید تعلیمدیده و سمبادهخورده باشد که وقتی با مرگ گلاویزی و درد بر تنت چنبره زده، حواست به همهچیز باشد. تکهچوبی، عصایی، کنار دستش گذاشته بهعنوان آخرین فشنگ مردی که با پستترین مخلوقات عالم دستبهگریبان است و دشمنی دارد که جگر ندارد رودررو بجنگد و پهپاد را پیشمرگ خود میکند. یحیی آخرین نفس را هم سر مقاومت میگذارد. چوب را پرت میکند سمت پهپاد و انگار عصای موسی اژدها شده باشد، پهپاد میگریزد! بعد، چند توپ جنگی به مصاف تن زخمخوردهاش میروند که قرآن و تسبیح در جیب دارد و کتاب دعایش در آرزوی شهادت چنان ورق خورده که به کهنگی میزند.
این سکانس پایانی، آمده تا به همهٔ شایعهها و تهمتها پایان بدهد. آمده تا روایتهای پیشین خودش را معنادار کند و گذشته و حال این مجاهد نستوه را به هم پیوند بزند.
من یک مرد دیگر را هم میشناسم که خیلی حرف پشت سرش بود و سکانس آخر عمرش را امام رضا طراحی کرد و میزانسن را در جنگلی مهآلود چید. بدون این سکانسهای پایانی، کسی نمیتواند قصهٔ این دو مرد را، درست تعریف کند، دو مرد که پاکیزه زیستند و پاکیزه مردند.
http://ble.ir/parastooasgarnejad
https://t.me/takooch/2891
Kotobati - الشوك والقرنفل (1).pdf
4.48M
خار و میخک
داستان خاطرات اسارت شهید مجاهد یحیی سنوار در زندانهای رژیم سفاک صهیونیستی (به زبان عربی)