برگشتم طرف کاور .
فکر کردم شاید پیکر را سر و ته گذاشته اند .
زیپ را کامل باز کردم پایین پتو را که گرفتم حس کردم سنگین است .
تا کنار زدم با تکه هایی از بدن مواجه شدم ؛
با بدن مُثله و بدون سر ! اصلا انتظار نداشتم با چنین صحنه دردناکی رو به رو شوم .
مدام چهره محجوب و هیکل لاغر اندامش جلوی چشمم رژه می رفت .
آن پیکر متلاشی قابل شناسایی نبود . پیراهنش را که به غارت برده بودند .
از روی شلوار جر خورده و پوتین تکه تکه اش احتمال دادم خودش باشد .
روایتازمھدینیساری
درشناساییپیکرشھیدحججی ۔
امیدوارم برایِ اعتکاف مدرسه گیر نده !
البته با اینکه مدرسهِ شاهد هستم ولی بازم یه سری هستن . . .
ماه رجب ؛
تونستین کل ماه رجب روزه بگیرین نشد ، دو سه روزِشم غنیمته :)
حیف ماه خدا رو از دست داد .