از یه جایی به بعد دوست نداری آدمای زیادی تو زندگیت باشن یا با آدمایی زیادی ارتباط داشته باشی از یه جایی به بعد هر کی که بگه میخوام از زندگیت برم با لبخند بهش میگی: هر طور راحتی! این هر طور راحتی به معنی اینکه تو به اون آدم علاقه نداری نیست این هر طور راحتیه برای اینه که دیگه حوصله و توان بحث کردن نداری و حتی حوصلهی گفتن “نه نرو”رو هم نداری چون یه سری رفتنا بوده که بعدش دیگه اومدن و رفتن هیچکس دیگه برات مهم نیست
"𝘔𝘺 𝘱𝘭𝘢𝘺 𝘭𝘪𝘴𝘵"
نشدبتبگمخیلیچیزارو:)
3.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یعنیکیمثلمنپایتودنیاشومیبازه؟..
ناگهان به شکل مسخره ای از همه چیز جدا شدم. با آدم ها که هستم، چه خوب باشند و چه بد، تمام احساساتم تعطیل و خسته میشود! مودابم. سر تکان میدهم. تظاهر میکنم میفهمم، چون دوست ندارم کسی را برنجانم. این یکی از ضعف هایم است که بیشترین مشکل را برایم ایجاد کرده
معمولا وقتی سعی میکنم با دیگران مهربان باشم روحم پاره پاره میشود ، مهم نیست! کرکرهی مغزم پایین میآید. گوش میکنم. جواب میدهم و آنها احمق تر از آن اند که بفهمند من آنجا نیستم...
1.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شایدگندزدم
شایدنیومدمبهچشمتودیوونه..!
حقیقت اینه که من فراموش نکردم. هیچوقت نمیتونم فراموش کنم.
فقط تصمیم گرفتم در اون اتاق کوچولوی مغزم که به اون چیز تعلق داشت رو دیگه باز نکنم.
نه شوقی برایم مانده و نه ترسی؛ نه پیوندی با زندگی و نه امیدی برای مرگ؛ نه خاطرهای از گذشته و نه تصوری از آینده. من در ایستاترین نقطه هستی به اجبارِ حیات ایستادهام و کاری جز انتظار کشیدن ندارم.
میدونم درکش سخته ولی من به طورِ همزمان هم درونگرام، هم برونگرام، هم وحشی ام، هم خجالتی ام، هم دلسوز و مهربونم، هم سردم، هم دلم میخواد برم بیرون، هم تنهایی رو دوست دارم، هم اجتماعی ام، هم غار نشینُ تنها .